معرفی کتاب:
باباپیره توی روستای کوچکی زندگی میکرد. دختر و داماد و نوهاش« فسقلی» در شهر زندگی میکردند. باباپیره تند تند دلش برای نوهاش تنگ میشد. برای همین تصمیم گرفت الاغش را بفروشد و به شهر برود. اما الاغش خریدار نداشت؛ چون پیر شده و به کار کسی نمیآمد. یک روز باباپیره مریض شد و نتوانست بیرون برود و به الاغش غذا بدهد. الاغ هم از گرسنگی از آغل بیرون آمد و رفت دنبال غذا. وقتی باباپیره حالش بهتر شد و از خانه بیرون آمد اما از الاغ خبر ی نبود. هوا تاریک شده بود و پیرمرد هیججا را نمیدید. او گم شده بود. همان موقع احساس کرد کسی به طرفش میآید...
سال چاپ:
1400
ناشر:
مؤلف:
شعبانی، اسدالله
قطع کتاب:
خشتی
نوع کتاب:
تربیتی
مجموع صفحات:
10ص.
شابک:
9786220305354
دوره و درس:
کلمات کلیدی:
مخاطب:
کودک پیشدبستانی
نتیجه داوری کتاب:
برای ورود به مدرسه بلامانع است
درجه بندی:
درجه 3