Skip to main content
معرفی کتاب
باد هرروز آسیاب بادی را می‌چرخاند. آسیاب هم می‌خندید و تندتند گندم‌ها را آرد می‌کرد؛ اما یک روز آسیاب هرچه منتظر ماند، باد نیامد. گوساله و الاغ که از آنجا می‌گذشتند، به او گفتند که باد در یک بلندی نشسته و می‌گوید که من اربابم و دیگر آسیاب را نمی‌چرخانم. آسیاب هم غمگین شد و شروع به گریه کرد. وقتی بزغاله از راه رسید و ماجرا را فهمید، پرید و شروع به چرخاندن آسیاب کرد. آن دو با هم شاد بودند، بزغاله آسیاب را می‌چرخاند و آسیاب گندم‌ را آرد می‌کرد تا اینکه... .
مجموع صفحات
28
سال چاپ
1400

اطلاعات شناسنامه ای

مولف
کتبی، سرور
شابک
9789643913847
نوع کتاب
تربیتی
قطع کتاب
رحلی
نتیجه داوری کتاب
برای ورود به مدرسه بلامانع است
درجه بندی
درجه 3

اطلاعات کتابشناختی

دوره و درس

پایه
اول
دوم
سوم
مخاطب
دانش‌آموز