اراده

این کتاب، داستان نقاش کوچکی است که با شجاعت وارد شهری پر از دیوهای جورواجور می‌شود. نقاشی‌های او که پر از حال خوب و رنگ‌های زندگی‌بخش است، آن‌ها را خشمگین می‌کند. در جایی که حتی پرندگان جرأت نمی‌کنند در آسمانش پرواز کنند و هیچ‌کس زیبایی را دوست ندارد، دختری با قلم‌مو و رنگ‌هایش به دنیای دیوها پا گذاشته و نشان می‌دهد زیبایی و زشتی از درون موجودات می‌تواند نشئت بگیرد. داستان «نقّاش کوچک در شهر دیوها» نشان می‌دهد که در صورت مشاهده ظلم و زورگویی هر چند کوچک یا بزرگ باید ایستاد و شجاع بود تا دنیایی زیبا برای همه به‌ویژه کودکان ساخته شود.

این کتاب روایت‌گر مجموعه‌ای از خاطرات بزرگان نظام و کشور همچون امام خامنه‌ای (مدظله العالی)، شهید چمران و دکتر صالحی است که پیشرفت‌های گوناگون کشور در عرصه‌هایی مانند عرصه نظامی و سلاح‌های جنگی پیشرفته، اکتشافات پزشکی و ساخت هواپیما را برای مخاطبان نمایان می‌کنند.
کتاب حاضر سعی دارد خواننده را در جریان پیشرفت‌های نظام اسلامی قرار دهد و با ترسیم گذشته، امروز و آینده کشور، دستاوردهای 46 ساله نظام جمهوری اسلامی در عرصه‌های جهانی را به مخاطب معرفی کند.

مجموعه مهارت‌های زندگی با نگاهی متفاوت به موضوع مهارت‌های زندگی پرداخته است. این مهارت‌ها در قالب محتواهای داستانی است و فعالیت‌هایی که در پایان هر داستان آمده است، موجب می‌شود تا ذهن دانش‌آموزان آماده یادگیری مفاهیم شود. کتاب حاضر برای پایه پنجم نگاشته شده است و دانش‌آموزان را با مهارت‌های نرم مانند پذیرش شکست، مهارت نه گفتن، عزت نفس، مهارت درک و همدلی، مدیریت زمان و ... آشنا می‌کند.

این مجموعه داستان‌ مصور و دنباله‌دار، نوجوان قهرمانی را روایت می‌کند که همراه با دوستانش برای محافظت از مردم کارهای بزرگی انجام می دهد. او به یک جنگ دشوار و طولانی می‌رود.
در این جلد به‌خاطر رفتار نسنجیده مرتضی به‌سادگی راز امیرعلی و آرش و کامران برملا می‌شود. این اتفاق می‌تواند آن‌ها را به خطر بیندازد. باید دید برای حل این مسئله چه راهکاری اندیشیده‌اند...

برادر خرسی عاشق ماکت هواپیماست و آن‌ها را می‌سازد، تعمیر می‌کند و پرواز می‌دهد. یک روز او با خواهر خرسی به پارک رفتند تا آخرین مدل هواپیمایش را امتحان کند. در پارک خرس کوچکی به او نزدیک شد. خرس کوچک دوست داشت به برادر خرسی در پرواز دادن هواپیما کمک کند...

«فرانکلین» از بازی کردن با بهترین دوستش «خرس» خیلی لذت می‌برد. وقتی یکی از آن‌ها یک اسباب‌بازی جدید می‌خرد دوست دارد که هر دو نفرشان با آن بازی کنند. یک روز خرسی پیش فرانکلین می‌آید و کفش‌های فنری جدیداش را به او نشان می‌دهد. فرانکلین سریع آن‌ها را می‌پوشد و... .