کلمههای گمشدهی بابابزرگ
معرفی کتاب
بنبن عاشق وقت گذراندن با بابابزرگ و مامانبزرگ است. رسیدگی به گلوگیاه، درست کردن پازل، حل کردن جدول و محبت و علاقهی فراوانی که بینشان در جریان است، روزهایش را زیبا میکند؛ اما یک روز بنبن متوجه میشود که بابابزرگ دارد همهچیز را از یاد میبرد و کلماتش را گم میکند. او تمام تلاشش را میکند تا کلماتی را که بابابزرگ اینطرف و آنطرف گم میکند، جمع کند و برایش در جعبهای نگه دارد؛ اما هرچه میگذرد کلمات بیشتری گم میشوند. بنبن و مامانبزرگ حالا دنبال راههای جدیدی برای ارتباط با بابابزرگ هستند تا هم مراقب او باشند و عشقشان را به اون نشان بدهند و هم نگذارند بابابزرگ احساس تنهایی کند.
غولغولک و ریزغولک
معرفی کتاب
غول غولک و ریزغولک کتابی از مجموعه من و مغز بادام میباشد. سالمندان سرمایهی عظیم اجتماعی هستند که تجربیاتشان میتواند به خوبی راهنمای زندگی فرزندان باشد. در مقابل، ایشان از فرزندان خود انتظار توجه، احترام و همدلی دارند. مجموعهی «من و مغز بادام» با هدف توجه به نحوهی تعامل با سالمندان نگارش یافته است. این مجموعه از طریق شعر و داستان این مهم را به کودکان آموزش میدهد که باید به دور از نگاه ترحمآمیز، عزت نفس بزرگان را حفظ کنند. البته این نکته را بچهها بیشتر از نحوهی رفتار پدر و مادر خویش با والدینشان میآموزند. در این کتاب میخوانیم: یک روز گرم تابستانی علی وارد زیرزمین شد، مادرش از او خواسته بود از زیرزمین یک شیشه سرکه برایش بیاورد. علی یک شیشه بزرگ سرکه را برداشت اما ناگهان سایهای را دید که پشت کمد قدیمیِ مادر پنهان شد.
بابا اتوبوسی
معرفی کتاب
در این داستان با نگاهی تازه به اطراف و اشیای به ظاهر ازکارافتاده و افراد بازنشسته در خانواده، سعی شده تا حضور متفاوت بزرگترها برای بچهها به شیوهای جدید بیان شود. «بابا اتوبوسی» از ته کوچه رسید. نفساش در نمیآمد، حواسپرتی گرفته بود، یادش رفت توی یکی از ایستگاههای اتوبوس بایستد. یک آقا با کیف بزرگش بهدنبالش دوید، اما... .