یک روز جادویی که قرار بود هیچکاری نکنم!
معرفی کتاب
این کتاب درباره کنار گذاشتن وسایل الکترونیک و بازگشتن کودکان به طبیعت است. شخصیت اصلی این داستان یک دختربچه است که همیشه با تبلتاش مشغول بازی است بدون آنکه بداند اصلا باید چه کار کند. او در یک روز بارانی از کلبهی جنگلیشان بیرون میزند و تبلتاش را هم با خود میبرد، به برکه میرسد و تلاش میکند با کمک تختهسنگها از روی آن عبور کند اما تبلت از دستش سُر میخورد و درون برکه میافتد؛ حالا دختر، تازه میتواند دنیای اطرافش را خیلی خوب ببیند، انگار در نزدیکی او چیز خاصی وجود دارد که... .