قصّههای زیزیگولو: قصههای 21،20،19
معرفی کتاب
کتاب حاضر درباره شخصیت خیالی داستانهای زن جوانی به نام «خانمی» است که «زیزیگولو» نام دارد. «امیر»، پسرِ همسایه خانمی و «آقای مهندس»، هر روز یک چیزی گم میکند و همیشه میگوید خودشان گم میشوند تا اینکه زیزیگولو چارهای پیدا میکند. در داستان دوم، زیزیگولو همراه آقای مهندس و آقای «جمالی» به مرغداری میرود و با چهار شانه تخممرغ به خانه بازمیگردند؛ اما... . در داستان سوم، امیر و دوستانش در حال ساختن آدم برفی هستند که زیزیگولو سر میرسد و... .
قصّههای زیزیگولو: قصههای 17،17،16
معرفی کتاب
قهرمان سه داستان این کتاب، شخصیتی خیالی به نام «زیزیگولو» است. او میتواند کارهای عجیب و غریبی انجام دهد. در داستان اول، «خانمی» یاد دوران کودکیاش افتاده است و زیزیگولو او را به آن دوران برمیگرداند. داستان دوم، درباره «امیر»، همسایه خانمی، است که در کارها به مادرش کمک نمیکند و ناگهان سر و کله «نخودی» پیدا میشود! در داستان سوم، امیر خیلی دلش میخواهد زودتر بزرگ شود و وقتی مادر امیر به اتاقش میرود تا او را بیدار کند، با صحنه ترسناکی روبهرو میشود.
قصّههای زیزیگولو: قصههای 15،14،13
معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی سه داستان کوتاه است که قهرمان آنها شخصیتی خیالی به نام «زیزیگولو» است. در داستان اول، «امیر»، همسایه زیزیگولو، مشتاق مدرسه رفتن است؛ ولی زیزیگولو ناراحت است، او دیگر نمیتواند با امیر بازی کند. داستان دوم، درباره مادربزرگ امیر، «خانمجان»، است که امیر اصلاً به او توجه نمیکند و زیزیگولو درس خوبی به او میدهد. در داستان سوم، امیر اصول بهداشتی را رعایت نمیکند و ناگهان به بچهای ۵ ـــ ۶ ماهه تبدیل میشود.
قصّههای زیزیگولو: قصههای 9،8،7
معرفی کتاب
«زیزیگولو» نام شخصیت خیالی سه داستان این کتاب است. در داستان اول، «خانمی» و «آقای مهندس» با هم قهر میکنند. زیزیگولو وارد عمل میشود و آنها را آشتی میدهد. در داستان دوم، زیزیگولو متوجه میشود که خانمی و آقای مهندس از کار زیاد خسته شدهاند؛ اما زیزیگولو فکر بکری دارد! داستان سوم درباره «امیر»، همسایه خانمی و آقای مهندس است، او از همه کتک میخورد. زیزیگولو دلش برای او میسوزد و... .
قصّههای زیزیگولو: قصههای 6،5،4
معرفی کتاب
سه داستان کوتاه این کتاب، درباره شخصیتی تخیلی به نام «زیزیگولو» است که قهرمان داستانهای زن جوانی به نام «خانمی» است. در داستان اول، ابر کوچولویِ داستانِ خانمی، مادرش را گم کرده است و زیزیگولو او را پیدا میکند. در داستان دوم، زیزیگولو نظم و ترتیب را به «امیر»، پسرِ همسایه خانمی و «آقای مهندس» یاد میدهد و در داستان سوم امیر یاد میگیرد که نباید دروغ بگوید.
قصّههای زیزیگولو: قصههای 3،2،1
معرفی کتاب
این کتاب شامل سه داستان کوتاه درباره شخصیتی خیالی به نام «زیزیگولو» است. «خانمی» اسم زن جوانی است که قصه مینویسد و شوهرش که او را «مهندس» صدا میکند، نقاشیهای کتاب را میکشد. اولین داستان، درباره خلق این شخصیت خیالی است. در قصه دوم، «امیر» پسرِ همسایه، به وجود زیزیگولو پی میبرد و با او دوست میشود و در قصه سوم، زیزیگولو صاحب اتاق کوچولویی میشود که خانمی و آقای مهندس برایش درست میکنند.
غریبة شب
معرفی کتاب
دخترک گرسنه است و مادر آب به او میدهد! او سعی میکند مادر متوجه شدت گرسنگیاش نشود؛ اما مادر میداند و شرمنده است. دخترک منتظر غریبهای است که هرشب برایشان نان و شیر میآورد؛ ولی اینبار انتظار به درازا میکشد و غریبه نمیآید. دخترک آن شب تا صبح خوابهای آشفته میبیند. آن غریبه کیست؟ و چرا دیگر نمیآید؟
فرهنگنامه کودکان و نوجوانان جلد هفدهم: س-ش، سورنا-سیوطی، شابیزک- شیمی فیزیک
معرفی کتاب
کتاب حاضر جلد هفدهم از "فرهنگنامۀ کودکان و نوجوانان" است. این فرهنگنامه به زبان فارسی همراه با تصاویر، تألیف شده است. جلد هفدهم این دانشنامه مَدخلهایی از حرف «س» ازجمله سورنا و سیوطی و همهٔ مدخلهای حرف «ش» مانند شابیزک و شیمی-فیزیک را دربردارد. این جلد شامل 269 مقاله، 48 مدخل ارجاعی، 402 تصویر، 18 نقشه و 25 جدول و نمودار است.
اژدهای آزمایشگاه
معرفی کتاب
هر قدر سرایدار قبلی اصرار میکرد که آزمایشگاه جادو شده است، به گوش آقای ناظم نمیرفت. او خیال میکرد سرایدار برای خرابکاریهایش بهانه میآورد. حالا سرایدار جدید، بیخبر از همهجا، مشغول به کار شده است. او همان شب اول، به آزمایشگاه میرود و همهچیز را مرتب میکند و در آزمایشگاه را چندبار به هم میزند تا بسته شود و بعد آن را دوقفله میکند، به اتاقش میرود و میخوابد. روز بعد ناظم او را صدا میکند و میگوید چراغ الکلی تا صبح روشن بوده و خالی شده است؛ ولی سرایدار مطمئن است که آن را خاموش کرده است. واقعاً در آزمایشگاه چه خبر است؟
چتری با پروانههای سفید
معرفی کتاب
این داستان درباره مهربانی و محبت به دیگران است. درباره اینکه آدمها میتوانند به یکدیگر کمک کرده و گرهی از کار هم باز کنند. فقط دو ساعت به تحویل سال مانده است. «اردلان» در آرایشگاه منتظر است تا موهایش را کوتاه کند؛ ولی آرایشگاه بسیار شلوغ است... . «آتوسا» به خیاطی «شیرینخانم» رفته است تا لباس را بگیرد؛ اما برق رفته است و او پشت در مانده است... . «مریم»، دختر گلفروش، هنوز گلهایش را نفروخته است و باید قبل از تحویل سال خانه باشد و خیابانها شلوغتر از همیشه است! آیا هر یک از این بچهها میتوانند به موقع در خانه باشند و سال نو را در کنار خانواده شروع کنند؟