Skip to main content

کشتی سرگردان در مه دریا

معرفی کتاب
پیرمرد هر روز صبح از پنجره اتاقش که رو به دریا باز می‌شود و در مه صبحگاهی، در انتهای دریا، سه شاخه گل نرگس، سه طاووس، سه شمع و... را می‎بیند که از دل دریا سربرآورده‌اند و سه پرنده سبز و قرمز و آبی اطراف آن‌ها پرواز می‎کنند. او هر روز سوار قایق می‌شود و پاروزنان به آن سمت می‌رود؛ اما به محض اینکه به آن‌ها می‌رسد، اتفاقاتی رخ می‎دهد که باعث تعجب بسیار زیاد پیرمرد می‌شود و... . نویسنده در این داستان، نگاه متفاوتی به چیستی و هستی دنیا دارد و به مخاطبان می‎آموزد با نگاهی نو به اطراف خود بنگرند.

با دندی و قندی در سرزمین زنبورهای عسل

معرفی کتاب
این جلد از ماجرای دندی و قندی به بیمۀ حوادث تحصیلی اختصاص دارد. بیمۀ حوادث تحصیلی کودکان را نه تنها در داخل مدرسه بلکه به طور بیست و چهار ساعته در بیرون از مدرسه نیز پوشش می‌دهد. نویسنده در انتهای کتاب بیمه حوادث مسافرتی، حوادث دانشجویی، انفرادی، دانش‌آموزی و مهدکودکها را هم به خواننده معرفی می‌کند. یک سی‌دی صوتی پیوست کتاب است.

با دندی و قندی در یک روز بارانی

معرفی کتاب
کتاب حاضر جلد دوم این مجموعه است. در این داستان آقا شیره و خانم شیره که خانه‌ اشان آتش گرفته بود، برای گرفتن خسارت از بیمه حوادث میروند. نویسنده در قالب داستان دانش آموزان و والدین آنها را با بیمه حوادث آشنا میکند.

با دندی و قندی در یک روز بارانی

معرفی کتاب
نویسنده در قالب داستان، دانش‌آموزان و والدین آنها را با بیمۀ خسارت آتش سوزی، انفجار، صاعقه و حوادث دیگری را که تحت پوشش این بیمه است، آشنا می‌کند. یک سی‌دی صوتی پیوسته این کتاب است.

من هلن کلر هستم!

معرفی کتاب
«هلن کلر» در نوزده ماهگی در اثر بیماری بینایی و شنوایی خود را از دست داد. او تا پنج سالگی راه‎های پیش‌افتاده‌ای برای ارتباط برقرار کردن داشت؛ اما بعد از آن برای هلن ارتباط با دیگران هر روز سخت‌تر شد تا اینکه پدر و مادرش برای او معلمی به نام «آن سالیوان» انتخاب کردند و بعد از آن همه چیز تغییر کرد. در مدت کوتاهی، هلن توانست خواندن خط بریل را یاد بگیرد. سال‌ها بعد او وارد دانشگاه هاروارد شد و برای تغییرات اجتماعی جنگید. او کمک کرد تا زن‌ها حق رای را به دست آورند و جزو اولین حمایت‌کنندگان انجمن ملی پیشرفت رنگین‌پوستان بود. امروز انجمن آمریکایی نابینایان و سازمان جهانی هلن کلر، کمک به نابینایان و مردم گرسنه را ادامه می‌دهد.

قایق کاغذی

معرفی کتاب
قهرمان داستان روزنامه‌ای می‌خرد و با آن قایق کاغذی می‌سازد و نامش را «ری‌را» می‌گذارد. او در خیال خود آن‌چنان با قایق دوست می‌شود که حتی می‌تواند کشتی تایتانیک را نیز در مسابقه‌ای شکست دهد و... . در این داستان ارتباط میان قایق و راوی نشان‌دهنده عشق واقعی و دوستی پایدار میان انسان‌هاست. تصاویر داستان نیز مراحل رسیدن به اهداف داستان را به خواننده نشان می‌دهد که شامل داشتن جدیت، امید، انتقال انرژی و... است.

کودک رعنا، قامت زیبا

معرفی کتاب
کتاب حاضر به آموزش صحیح نگهداری بدن در وضعیت‌های مختلف و تمرین‌های مربوط به آن اختصاص دارد. حرکت‌های اصلاحی و تمرین‌های بدنی شاخه‌ای از علوم تربیتی و دانش کاربردی در جامعه است. افتادگی شانه، سر به جلو، کمر گود، انگشت شست کج و پای ضربدری از مشکلات حرکتی مطرح شده در این کتاب است. بعد از بیان هر مشکل و ناهنجاری، دربارۀ علل به وجود آمدن آن توضیح داده شده و تمرین‌های اصلاحی و عوارض آن ناهنجاری نیز مطرح شده است. در هر صفحه بعد از توضیحات نحوۀ حرکت صحیح به کمک تصاویر نمایش داده شده است.

قصه‌های روزنامه

معرفی کتاب
هر روزنامه‌ای یک قصه دارد. یک نفر با آن‌ شمشیر می‌سازد و یک نفر عروسک. یک نفر کلاغ و دیگری مترسک؛ اما قهرمانان شعرهای این کتاب، هواپیما، قایق، بادبادک و نردبان هستند. هواپیمای روزنامه‌ای کتاب می‌تواند به همه جا پرواز کند؛ حتی می‌تواند به خدا برسد. قایق روزنامه‌ای هم می‌تواند تا شهر رنگین کمان و شهر ماهی‌ها شنا کند. همچنین بادبادک قادر است همراه پرنده‌ها پرواز کند و به فرشته‌های مهربان سر بزند و با نردبان می‌توان به خورشید رسید.

بچه‌های فرات

معرفی کتاب
«علی» تصمیم بزرگی گرفته و همین تصمیم، خواب را از چشمش ربوده است. او با خودش فکر می‌کند که: «می‌گویند پسران عرب تا نوجوانی یک مرد کامل می‌شوند؛ اما با این حال، قلب که دارند، دلشان برای عزیزانشان تنگ می‌شود... .» پدر علی و دوستانش می‌خواهند به کاروان «حسین‌بن‌علی (ع)» ملحق شوند و علی تصمیم گرفته است همراه آنان برود؛ حتی اگر پدرش مخالفت کند، او آن‌ها را تعقیب می‎کند و خودش را به کاروان امام می‌رساند. این تصمیم بزرگ آرام و قرار را از علی گرفته است؛ چون می‌داند این سفری است که بازگشت ندارد.

قاصدک در باد

معرفی کتاب
این داستان قاصدکی است که از بوته جدا می‌شود و با باد به جاهای مختلفی می‌رود. او قایق‌رانی را می‌بیند که قایقش را گم کرده است، اسب سفیدی که تنهاست، پسرکی که مادرش را گم کرده است و... . قاصدک می‌خواهد نزد آن‌ها بماند؛ ولی باد اجازه نمی‎دهد و او را با خود می‌برد. سرانجام باد، قاصدک را به خانه‌اش بازمی‌گرداند؛ اما پیام قایق‌ران به قایق می‌رسد، پیام اسب سفید به صاحبش، پیام پسرک به مادرش و آن‌ها دیگر تنها نیستند.