چه کسی راست میگوید؟
معرفی کتاب
کتاب «چه کسی راست میگوید؟ » از مجموعه کتابهای کودک و صفات خدا است که بر راستگویی و حضور همیشگی خداوند در کنار ما تاکید دارد. این کتاب در قالب داستانی آموزنده درصدد است صفات خدا را به کودک بشناساند. در این قصه کودک درمییابد که شنوا و بینا بودن خداوند، نگران کننده نیست و قرار نیست او را توبیخ کند. بلکه برای این است که از او مراقبت و محافظت کند تا مهربانیهایش را به او بیشتر کند. توکا کوچولوی بنفش انگار از دوستی که پیدا کرده، خیلی خیلی راضی است و برای حل مشکلاتش از او کمک میگیرد. شما دوستش را میشناسید؟
جرئت و حقیقت
معرفی کتاب
دوران نوجوانی به سبب شرایط و اقتضائات خود، پر از چالشهایی است که نتیجه علاقه و جسارت نوجوانان برای کسب تجربههای جدید است. عدم مدیریت این چالشها توسط نوجوان و عدم همراهی والدین و مربیان، باعث میشود مسیر زندگی و آینده نوجوانان تغییر یافته و به انحراف کشیده شود. بهصورتیکه به تنهایی یارای نجات از این عواقب حاصل از یک چالش را نداشته و نیازمند معجزهای برای رهایی از آن باشند. کتاب «جرئت و حقیقت» یک رمان داستانی برای علاقمندان به ادبیات است که در آن سرگذشت پسر یتیمی روایت میشود که بر اثر اعتماد به دوست که نقش پررنگی در دوران نوجوانی انسان دارد، دچار انحراف در مسائل اخلاقی میشود. در ادامه راه و روش نجات و سرانجام این نوجوان است که حیرت مخاطب را برمیانگیزد. در این کتاب یکی از مشکلات رایج و مبتلابه در جوانان که ارتباط و دوستی با جنس مخالف در جامعه است مطرح شده که با روش قانعسازی نوجوانان با مفاهیم دینی درصدد پاسخگویی به شبهات در این زمینه برآمده است. دلیل انتخاب نام کتاب جرئت و حقیقت اشاره به یکی از رویدادهای داستان زندگی نوجوان اصلی قصه دارد که بعد از آن بازی سیر تحول او آغاز میشود.
فردا شب میهمان منی: (چند روایت از بصیرت و پایمردی شهید شیخ فضلالله نوری)
معرفی کتاب
کتاب درباره زندگی شیخ فضلالله نوری، روحانی و مجاهد دوره مشروطه است، که با اقدامات خود قصد داشت از غیراسلامی شدن قوانین جلوگیری کند، او برای رسیدن به هدفِ والایش بیوقفه در تلاش بود که سرانجام در این راه به شهادت رسید. نویسنده با بیانی مناسبِ نوجوان نقش شیخ فضلالله نوری در شکلگیری و پیروزی جنبش مشروطه، خصوصیات شخصیتی، اخلاقی و اعتقادی این شهید روایت میکند.
در کتاب حاضر نقلقولهایی از شیخ فضلالله بیان شده است: «من دیشب رسول خدا (ص) را در خواب دیدم، فرمود: فردا شب مهمان «منی»...
در کتاب حاضر نقلقولهایی از شیخ فضلالله بیان شده است: «من دیشب رسول خدا (ص) را در خواب دیدم، فرمود: فردا شب مهمان «منی»...
گربهها و خروسها: یک قصه افریقایی
معرفی کتاب
در روزگاران قدیم در افریقا، خروسها بر گربهها حکومت میکردند. گربهها از صبح تا شب کار میکردند و شب هرچه جمع کرده بودند پیش خروسها میبردند. خروسها به گربهها گفته بودند که تاج سر ما از آتش است و هر کس از فرمان ما سرپیچی کند، با این آتش او را میسوزانیم! گربهها این حرف را باور کرده بودند و از صبح تا شب برای خروسها کار میکردند. یک شب در خانهی گربهها آتش اجاق خاموش میشودو....