Skip to main content

نه قرمزه نه زرده

معرفی کتاب
خانه‌ی ماهر و لینا کنار دریا است و یک روز یک گردباد به رنگ زرد و قرمز وارد خانه‌ی آن‌ها می‌شود. این گردباد، معمولی نبود و داخل گردباد خرچنگ‌ها و مرغ‌های دریایی بودند که با هم دعوا می‌کردند و هر کدام می‌خواستند رنگ دریا را به رنگ خودشان یعنی قرمز و زرد دربیاورند. مرغ‌های دریایی با عصبانیت بال‌هایشان را به‌هم می‌زدند و خرچنگ‌ها چنگال‌هایشان را باز و بسته می‌کردند و چق‌چق‌کنان خط و نشان می‌کشیدند. هر دو گروه سطل‌ها را برداشتند و شروع کردند به پاشیدن رنگ زرد و قرمز به طرف یکدیگر. لینا و ماهر وارد دعوای آن‌ها می‌شوند تا اختلاف را حل کنند. صورت ماهر تبدیل شد به یک گوجه‌فرنگی قرمز و گیسوی بافته‌ی لینا هم شبیه یک موز زرد شد.

چگونه اسب اسیر انسان شد؟

معرفی کتاب
این کتاب دوزبانه و مجموعه‌ای، درباره اسبی است که در دشتی سرسبز مشغول خوردن علف بود که ناگهان گوزنی آمد و از همان علف‌ها خورد. اسب از این کار عصبانی شد و با لگد به گوزن حمله کرد، اما گوزن با شاخ‌هایش به او پاسخ داد. برای انتقام، اسب از کشاورزی کمک خواست و در عوض قول داد تا پایان عمر برای او کار کند. کشاورز گوزن را فراری داد، اما اسب به بهای راحتی کوتاه‌مدتش، آزادی‌اش را از دست داد و پشیمان شد. پیام داستان این است که گاهی برای حل مشکل‌های کوچک، تصمیم‌های شتاب‌زده می‌گیریم که پیامدهای بزرگی دارند. در پایان کتاب، یک واژه نامه‌ی انگلیسی-فارسی نیز آورده شده تا کودکان بتوانند با کلمات مهم داستان آشنا شوند و زبان دوم خود را تقویت کنند.

کلاغ و عقاب

معرفی کتاب
این کتاب دوزبانه و مجموعه‌ای، داستانی درباره‌ی کلاغی که روی شاخه‌ی درختی نشسته بود و به گله‌ی گوسفندان نگاه می‌کرد. ناگهان عقابی از آسمان پایین آمد و با قدرت یک بره را شکار کرد و با خود برد. گوسفندان از ترس پراکنده شدند. سنجابی که در همان درخت زندگی می‌کرد، گفت: «فقط عقاب می‌تواند چنین کاری انجام دهد!» اما کلاغ با غرور و خودستایی گفت: «این کار که سخت نیست، من هم می‌توانم!» او تصمیم گرفت مثل عقاب، گوسفندی را شکار کند. با شتاب به سمت یکی از گوسفندان پرید، اما گوسفند بسیار سنگین بود و پنجه‌های کلاغ در پشم‌های او گیر کرد. هرچه تلاش کرد نتوانست خود را آزاد کند، تا اینکه چوپان سر رسید و کلاغ را از گوسفند جدا کرد و بیرون انداخت. این داستان به ما یاد می‌دهد که خودبینی و تقلید کورکورانه از دیگران، بدون شناخت توانایی‌های خود، می‌تواند باعث دردسر شود.در پایان کتاب، یک واژه نامه‌ی انگلیسی-فارسی نیز آورده شده تا کودکان بتوانند با کلمات مهم داستان آشنا شوند و زبان دوم خود را تقویت کنند.

گرگ کوچولو همه‌ چیز را برای خودش می‌خواهد

معرفی کتاب
در مجموعه‌ی «گرگ کوچولو» بچه‌ها مهارت‌های مهم و اساسی را یاد می‌گیرند. هرکدام از جلدهای این مجموعه‌ی تصویری، درباره‌ی یک موضوع مهارتی صحبت می‌کند. در این جلد، «گرگ کوچولو همه‌ چیز را برای خودش می‌خواهد» گرگ کوچولو دختر خاله‌اش، لونا، را دعوت کرده است و قرار است حسابی در کنار هم خوش بگذرانند. امّا وقتی لونا می‌خواهد اسباب‌بازی‌هایش را از او قرض بگیرد، گرگ کوچولو موافق نیست...

صبر داشته باش، تیلی!

معرفی کتاب
مجموعه‌ی «تو انتخاب کن، عزیزم» ضمن تمرکز بر آموزش مهارت‌های فردی و اجتماعی و تقویت توانایی کنترل احساسات، به کودکان کمک می‌کند تا در موقعیت‌های مختلف با قدرت استدلال منطقی و تصمیم‌گیری بهترین گزینه را انتخاب کنند. «صبر داشته باش، تیلی!» یک کتاب کودک است که به مفاهیم صبر و انتخاب در موقعیت‌های مختلف می‌پردازد. داستان درباره تیلی است که مانند بسیاری از کودکان، عجله دارد و گاهی اوقات نمی‌تواند صبر کند. در این کتاب، او با موقعیت‌های مختلفی مواجه می‌شود که نیاز به صبر دارد، مانند زمانی که برادرش در حال بازی با اسباب‌بازی مورد علاقه اوست. تیلی با کمک این کتاب، یاد می‌گیرد که چگونه با صبر و انتخاب‌های درست، به حل مسئله بپردازد.

سمندری که آواز خودش را شنید!

معرفی کتاب
داستان این کتاب به خودخواهی بچه‌ها می‌پردازد. ماجرا از این قرار است که جناب آقای گلدی که سمندری بدصدا، خودشیفته و خودخواه است با صدای نخراشیده و ترسناک خود، حیوانات یک جنگل را کلافه می‌کند. او نمی‌داند چقدر صدای بدی دارد و فکر می‌کند از همه بهتر است؛ اما یک روز صدای ترسناکی را می‌شنود و با خودش می‌گوید عجب صدای ترسناکی از دور می‌آید؛ اما کسی اینجا نیست. گلدی که خیلی می‌ترسد با خودش می‌گوید چرا صدای این موجود این‌قدر زشت و بیخود است؟ ! او داد می‌زند: «ساکت!» ولی طرف مقابل هم می‌گوید: «ساکت!» به نظر شما صدای چه موجودی است؟ ...

ماپیت قورباغه‌‌ی مغرور

معرفی کتاب
توی یک جنگل سرسبز و قشنگ، کنار یک برکه‌ی زیبا، قورباغه‌ای به نام "ماپیت" زندگی می‌کرد. ماپیت عاشق آواز خواندن بود. هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شد تا شب کارش فقط این بود که با صدای بلند آواز بخواند. هر بار که ماپیت شروع به آواز خواندن می‌کرد، همه‌ی حیوانات برکه گوش‌هایشان را می‌گرفتند. اما صدای ماپیت آن قدر بلند بود که هیچ فایده‌ای نداشت. همه‌ی همسایه‌های ماپیت از دستش ناراحت بودند. هر روز از او شکایت می‌کردند؛ اما ماپیت به حرف‌هایشان اهمیتی نمی‌داد. یک روز که همه از دست آوازهای قورباغه‌ی مغرور خسته شده بودند، دور هم جمع شدند و به اتفاق هم به خانه‌ی ماپیت رفتند و به او گفتند: «ما همه از دست آوازهای تو خسته شده‌ایم» ماپیت صدایش را صاف کرد و گفت: «همه‌ی شما به صدای زیبای من حسادت می‌کنید؛ چون نمی‌توانید مثل من آواز بخوانید...»
سپس ادامه داد: «هر کسی که ناراحت است، می‌تواند از اینجا برود!»

همه‌ش مال جوجه باشه!

معرفی کتاب
همه‌ش مال جوجه باشه!، داستانی برای خردسالان است که مالکیت بر وسایل، اسباب‌بازی‌ها و همچنین ارزش دوستی را نشان می‌دهد. نویسنده می‌خواهد در ضمن این داستان، ارزش همبازی و مدیریت حس‌مالکیت را به خردسالان آموزش دهد. این داستان تولد کرگدن را نشان می‌دهد که جوجه قصه ما قصد دارد همه کادو‌های تولد را برای خودش بردارد. جوجه در طی این داستان یاد می‌گیرد که باید همه چیز را با دوستانش تقسیم کند زیرا دوستی بهترین چیز دنیاست.

لامالاما‌ داد می‌زنه وسایلم مال منه‌!

معرفی کتاب
لامالاما و دوست جدیدش نلی قرار است با اسباب‌بازی‌های لامالاما بازی کنند. نلی با لگوها مشغول می‌شود و لامالاما با عروسکش. لامالاما نگران شکسته شدن لگوهایش است. نلی بعد از بازی با لگوها می‌خواهد با عروسک بازی کند. اما لامالاما لج می‌کند و نمی‌گذارد نلی به عروسک او دست بزند. حالا نلی بکش، لامالاما بکش! آن‌قدر عروسک را کشیدند تا دست عروسک جدا شد و...

تیغ‌تیغو

معرفی کتاب
این داستان درباره تغییر است؛ تغییر تیغ‌تیغو. او با تیغ‌هایش همه را اذیت می‌کرد و می‌ترساند. یک روز صبح که از خواب بیدار شد، دید که دیگر تیغ ندارد. تیغ‌تیغو به موجودی صورتی و نرم مثل مارشملو تبدیل شده بود. دیگر مثل سابق کسی از او نمی‌ترسید و نمی‌‌توانست بقیه را اذیت کند. کسی می‌داند تیغ‌تیغو حالا باید چه‌کار کند؟