Skip to main content

بایقوش

معرفی کتاب
«بایقوش» روایتی خواندنی و جذاب از تقابل خرافه‌گرایی و عقلانیت است؛ در داستان بلند بایقوش، نویسنده ماجرای پسری روستایی به نام مهرعلی را روایت می‌کند که در سفرش به شهر، به‌طور اتفاقی سر از یک پرنده‌فروشی درمی‌آورد و یک جغد نظرش را جلب می‌کند. هدف این کتاب، به چالش کشیدن خرافات و باورهای عامیانه و آموزش شجاعت، کنجکاوی و حقیقت‌جویی به نوجوانان است. داستان با روایتی هیجان‌انگیز و پرکشش به مخاطبانش نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با کنجکاوی و شجاعت، از ترس‌ها و خرافات عبور کرد و به حقیقت دست یافت.

هایدی

معرفی کتاب
هایدی داستان دختری کم سن‌وسال است، که با خاله‌اش در شهر زندگی می‌کرد، اما بعد از اینکه خاله او امکان مراقبت از هایدی را نداشت، دخترک را به روستایی کوهستانی پیش پدربزرگ آورد تا آن پیرمرد سرپرستی هایدی را به عهده بگیرد و او را بزرگ کند. داستان از ورود هایدی به خانه پدربزرگ آغاز می‌شود. چالش‌های موجود بین این دختر کوچولو، پدربزرگ و دوستانی که هایدی در آن روستا پیدا می‌کند، محور اصلی این قصه مشهور هستند.

این کندو مال او

معرفی کتاب
باغ نارنج مملو از کندوهای عسل است، اما یکی از آن‌ها ویژگی خاصی دارد و تنها پدر می‌تواند به آن نزدیک شود. عسل این کندو از بهترین گل‌ها تهیه شده و با دقت و مراقبت ویژه‌ای تولید می‌شود و طعم آن از تمامی عسل‌های دیگر لذیذتر است، اما قرار نیست در هیچ فروشگاهی عرضه شود. دلیل این موضوع چیست؟ داستان «این کندو مال او» درباره پسربچه‌ای است که به همراه پدرش به برداشت عسل می‌رود. او با کمک به پدر و مشارکت در کارها متوجه می‌شود که پدرش یکی از کندوها را از دیگران جدا نگه داشته و به آن توجه ویژه‌ای دارد. پدر این عسل را برای یک دوست عزیز و به مناسبت یک روز خاص پرورش داده است…

آواز ققنوس

معرفی کتاب
شاهو از پدربزرگ شنیده گلی وجود دارد که هر دردی را درمان می‌کند و هر مشکلی را حل می‌کند. او می‌بیند که هم مردم به جان هم افتاه‌اند و هم پدرش به دستور حاکم زندانی است. از پدربزرگ شنیده که تنها راه‌حل این دو مشکل، پیدا کردن برگ یا برگ‌‌هایی از گل هفت‌پر است تا با خوراندنش به مردم و حاکم، هم مردم با هم مهربان شوند و هم حاکم پدرش را آزاد کند. اما مدت‌هاست حاکم دستور داده هر جا اثری از گل دیدند آن را از ریشه بکنند، به دربار بفرستند و جایزه‌های عالی بگیرند. برای همین اثری از گل نیست. شاهو برای نجات پدر و مهربان کردن مردم به فکر پیدا کردن گل می‌افتد. ولی سال‌هاست نه کسی رنگ آن را دیده و نه بویش به دماغشان خورده…

دست بلوط‌ها را بگیر

معرفی کتاب
کتاب «دست بلوط‌ها را بگیر» داستان زندگی مگی است؛ دختری که لکنت زبان دارد و هم در خانه و هم در مدرسه روزهای سختی را پشت سرمی‌گذارد. او دوست دارد از همه‌جا فرار کند؛ اما ‌پدر بدخلق و یک‌دنده‌اش‌ اصلاً او را درک نمی‌کند و دنبال روشی برای «درمان» اوست. در نهایت مادرش او را برای چند هفته به طبیعت می‌فرستد تا اوضاع بهتر شود، چون به اعتقاد خود مگی وجه‌اشتراک او و حیوانات این است که نمی‌توانند درست حرف بزنند و باهم بهتر کنار می‌آیند. اما مگی در جنگل توله‌ی یک پلنگ برفی را پیدا می‌کند و ماجرا شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. این کتاب درباره‌ی پلنگی برفی، یک دختربچه و جنگلی قدیمی است که سرنوشتشان به هم گره می‌خورد و اتفاقاتی باورنکردنی برایشان روی می‌دهد.

هایدی

معرفی کتاب
هایدی داستان دختری کم سن‌وسال است، که با خاله‌اش در شهر زندگی می‌کرد، اما بعد از اینکه خاله او امکان مراقبت از هایدی را نداشت، دخترک را به روستایی کوهستانی پیش پدربزرگ آورد تا آن پیرمرد سرپرستی هایدی را به عهده بگیرد و او را بزرگ کند. داستان از ورود هایدی به خانه پدربزرگ آغاز می‌شود. چالش‌های موجود بین این دختر کوچولو، پدربزرگ و دوستانی که هایدی در آن روستا پیدا می‌کند، محور اصلی این قصه مشهور هستند.

این‌قدر نزدیک

معرفی کتاب
در این داستان، «محبوب»، دختر نوجوانی است که پدرش مدتی است به سفر رفته است و قرار است آخر هفته بازگردد. آقای «محمدی» بچه‌های کلاس را جمع کرده و به کنار تالاب «میقان» که پر از برف است می برد، چند درنا کنار تالاب از گرسنگی تلف شده اند و... .

آتشگاه

معرفی کتاب
این کتاب قصۀ پسر نوجوانی به‌نام «حبیب» است که در روستای بلوطک زندگی می‌کند. در این روستا، خان را روباه خطاب می‌کنند؛ اما اگر آدم‌هایش این کلمه را بشنوند، مردم را فلک می‌کنند. حبیب و دوستش و تصمیم می‌گیرند خانۀ خان را آتش بزنند؛ اما در این میان حبیب خواسته و ناخواسته درگیر ماجراهایی هیجان‌انگیز و خطرناکی می‌شود.

قطار سنگی

معرفی کتاب
در روستای «گِل‌رود»، سال‌ها بود که بچه‌ها از قطار سنگی حرف می‌زدند؛ اما هیچ‌کس آن را ندیده بود. این کتاب، داستان چند نوجوان شهری است که به روستا می‌روند و می‌خواهند همراه دوست روستایی‌شان به دیدن قطار سنگی بروند. آن‌ها مدام باهم دعوا کرده و در مسیر ماجراهایی را تجربه می‌کنند. آیا اصلاً این قطار وجود خارجی دار د؟ و آیا آن‌ها به این قطار می‌رسند؟

چکمه‌هایی به رنگ سنجد

معرفی کتاب
«مجید» و «لعیا» پنج‌ساله هستند و به مدرسه نمی‎روند. در روزی برفی، لعیا و مجید به کوچه می‎آیند تا بازی کنند. لعیا پیشنهاد می‏‌کند که به خانه خاله او بروند. آن‎ها از کوچه‌شان عبور می‏‌کنند و محله «باغ صفا» را پشت سر می‌‏گذارند و به درخت چنار قدیمی می‏‌رسند و... . بچه‎ها از پارک سگ‎ها هم رد می‎شوند، جایی که سگ‎های ولگرد زندگی می‏‌کنند و بالاخره به خانه «خاله اقدس» می‏‌رسند. لعیا وارد خانه می‎شود و مجید در کوچه می‏‌ماند. هوا خیلی سرد است و صدای پارس سگ‎ها می‎آید. چه بر سر مجید می‏‌آید؟