دختری با چشمهای همیشه مشغول
معرفی کتاب
این روزها خیلی از افراد به دلیل استفادهی بیش از حد از موبایل چشمهایشان مشغول و گرفتار است؛ طوری که فرصت نمیکنند هیچچیز و هیچکسی را ببینند و حتی متوجه اتفاقات اطرافشان هم نمیشوند. درست مثل دختر قصهی مصور حاضر که همه حواس و توجهاش به صفحهی موبایلاش است تا اینکه یک روز موبایلش از دستش میافتد و میشکند. آن وقت است که دختر تازه سرش را بالا میآورد و اطرافش را میبیند.. این داستان که با زبانی ساده و با کمک تصاویر نقل شده است، تلنگری است به همهی کودکان و پدر و مادرهایی است که بیشتر اوقات چشمهای فرزندشان خیره به صفحهی موبایل است...
یک روز جادویی که قرار بود هیچکاری نکنم!
معرفی کتاب
این کتاب درباره کنار گذاشتن وسایل الکترونیک و بازگشتن کودکان به طبیعت است. شخصیت اصلی این داستان یک دختربچه است که همیشه با تبلتاش مشغول بازی است بدون آنکه بداند اصلا باید چه کار کند. او در یک روز بارانی از کلبهی جنگلیشان بیرون میزند و تبلتاش را هم با خود میبرد، به برکه میرسد و تلاش میکند با کمک تختهسنگها از روی آن عبور کند اما تبلت از دستش سُر میخورد و درون برکه میافتد؛ حالا دختر، تازه میتواند دنیای اطرافش را خیلی خوب ببیند، انگار در نزدیکی او چیز خاصی وجود دارد که... .