Skip to main content

باباموش و ناناموش

معرفی کتاب
این داستان درباره یک خانواده مهربان و خوشبخت است. قصه از جایی آغاز می‌گردد که پدربزرگ‌باباموش، غصه‌دار و ناراحت است. مادربزرگ‌ناناموش که از غصه‌ی او باخبر است، دلیل ناراحتی پدربزرگ را به گوش نوه‌ها می‌رساند. آن‌ها هم به منزل ناناموش و باباموش می‌روند تا غم از دلشان پاک شود. نویسنده به ما می‌آموزد تا با بزرگ‌ترها مهربان باشیم.

روزی که بابا توی جیبم بود

معرفی کتاب
دخترکی در آرزوی هم‌قدم شدنِ مسیر خانه تا مدرسه با پدر بود، چون پدر او شهید شده بود. ناگهان روزی پدرش از صبح هنگام در کنار او صبحانه خورد، شال و کلاه بر سر دختر کرد و راهی مدرسه شدند. در راه، از آرزوهایش برای بابا گفت و بلوزی که انتخاب کرده بود به بابا نشان داد. زنگ تفریح همراه پدر بود که اتفاقی افتاد و پدر دیگر نبود، او کجا بود؟ دخترک چگونه او را پیدا کرد؟ ...

تو راه برگشت را بلدی

معرفی کتاب
تابه‌حال به سرنوشت قطره‌ای که در جهان گم شده فکر کرده‌اید؟ چگونه باید راه دریا را پیدا کند؟ این کتاب درباره همین قطره کوچک است که همه‌جا را به دنبال راهی برای رسیدن به دریا می‌گردد اما این کار آسان نیست و به تلاش بسیاری نیاز دارد. به‌نظر شما قطره قصه ما در نهایت به دریا می‌رسد؟ کتاب، مقصود فلسفی و دینی خود را که بازگشت به اصل خویشتن است، در قالب داستانی کودکانه روایت کرده است.

چرا ساسا گریه می‌کنه؟

معرفی کتاب
از آنجایی که نوزادان قادر به بیان کلمات برای بیان خواسته یا مشکلات‌شان نیستند، گریه می‌کنند. در این کتاب شاعر با شعری ساده و کودکانه (عه عه عه عه عه) یعنی من گرسنه‌ام، (هی هی هی هه هی هی) توی پوشکم خبرهایی هست، (های های های های های ) می‌ترسم، (ایی ایی ایی ایره) یعنی درد دارم، (اوه اوه او اوهو ) یعنی من خسته‌ام، می‌خواهد بگوید که اگر نوزادتان گریه می‌کند؛ دلیل خاصی دارد و شما والدین برای گریه‌های نوزادتان مترجم خوبی باشید.

سفر‌ به گیلان

معرفی کتاب
این کتاب شعر درباره رابطه شاد و سرزنده بین نوه‌ها و پدربزرگ است. در این اشعار نوه‌ها سعی می‌کنند پدربزرگ خود را سرگرم کنند، او را به گردش و سفر ببرند و او را تنها نگذراند. شاعر سعی دارد تا به کودکان یادآوری کند که می‌توانند اوقات شاد و جذابی را با پدربزرگ و مادربزرگ خود بگذرانند.

کارملا و یک عالم آرزو

معرفی کتاب
امروز تولد کارملا است. بالاخره او آن‌قدر بزرگ شده است که با برادرش برای گردش به شهر برود. کارملا در مسیر قاصدکی می‌بیند، اما قبل از فوت کردن و به هوا فرستادن قاصدک نمی‌داند چه آرزویی بکند. شما چه آرزوهایی دارید؟ اگر جای او بودید چه آرزویی می‌کردید؟ این کتاب، داستان تصویری ارزشمندی درباره‌ی خیال‌پردازی و قدرت آرزو است.

44‌ قصه‌ از هانس کریستین آندرسن

معرفی کتاب
هانس کریستین آندرسن پدر ادبیات کودکان و اهل کشور دانمارک بوده است. در این کتاب چهل و چهار داستان از معروف‌ترین قصه‌های او همچون جوجه اردک زشت، پری دریایی کوچک، دختر کبریت فروش و بند انگشتی آمده‌اند. این داستان‌ها قصد دارند به قوه تخیل، تصویرسازی ذهنی و توانایی داستان‌نویسی کودکان کمک کنند و آن‌ها را با ادبیات آموزنده کودکان آشنا کنند.

داستان‌های‌ 5‌‌ دقیقه‌ای‌ برای‌ بچه‌ها

معرفی کتاب
این کتاب 22 داستان از نویسندگان گوناگون را به زبان کودکانه روایت کرده است. این قصه‌ها درباره اتفاقات و حوادثی هستند که می‌خواهند پیامی به مخاطب خود بدهند. مثلاً یکی از داستان‌ها درباره پیرزنی روستایی است که با 13 گربه زندگی می‌کرد. مردم روستا فکر می‌کردند او جادوگر است وگرنه به آن همه گربه چه نیازی دارد؟ تا اینکه بعد از مدتی موش‌های صحرایی به روستا حمله کردند و تنها خانه‌ای که از دست موش‌ها در امان ماند، خانه پیرزن بود، چون 13 گربه داشت و گربه‌ها موش‌های مزاحم را که مشغول جویدن همه‌چیز بودند، شکار می‌‌کردند.

یک بوس محکم

معرفی کتاب
مجموعه کتاب‌های «شعرهای شیرین برای بچه‌ها»شامل داستان‌هایی کوتاه و جذاب برای کودکان هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده‌ و با تصاویری شاد همراه شده‌اند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیت‌های قصه‌ها و حکایت‌های قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزی‌تر دارند. برخی از شعرهای این جلد عبارت‌اند از: فقط یکی، آرزو، جوجه‌های فسقلی، یک بوس محکم و...

بفرما‌ لونه‌‌ی من

معرفی کتاب
همه‌ی اتفاقات تازه با سؤال شروع می‌شود. با یک اگر و شاید هم دو سه تا چرا... داستان این کتاب چند تا جواب است به یک عالمه اگر و مگری که توی دنیا وجود دارد. داستان این کتاب درباره‌ی کلاغی به نام قارجیلینگ است. او قرار بود برای مهمانی دوست عزیزش چیزهایی بخرد. برای آش، سبزی و دانه‌ی تازه بخرد. یک دفعه دید یک چیز خیلی خیلی برقی برقی‌تر به درختی آویزان است. با خودش گفت: «اگه این برقی برقی روی درخت بیفته بهتره یا بیاد لونه‌ی من؟ ‌» پس راه افتاد و هر چیز برق برقی که دید را برداشت. تا این‌که...