روبوت فراری
معرفی کتاب
داستان حاضر درباره یک ماجراجویی بین سیارهای است. قصه درباره نوجوانی به نام پل است که با خانوادهاش در یکی از قمرهای کره مشتری زندگی میکرد. پل از کودکی با یک ربات هوشمند به نام «رکس» دوست بود. او رکس را با خود همهجا میبرد و تمام وقت خود را با ربات میگذراند. بعد از مدتی وقت آن رسید که پل و خانوادهاش به زمین بازگردند، اما آنها نمیخواستند ربات را با خودشان ببرند و پل متوجه شد که پدر و مادرش رکس را فروختهاند! پل که نمیتوانست از دوستش جدا شود، از سفینه بیرون رفت و رکس هم به او دنبال گشت و در کنار پل ماند. از آن موقع به بعد سفر هیجانانگیز و ماجراجویانه پل و رکس آغاز میشود. سفری که تجربههای بسیار جالب و عجیبی را برای آنها رقم میزند.
سپر
معرفی کتاب
این داستان درباره ترسناکترین فاجعهای است که بالاخره برای بشریت رخ میدهد و همهچیز را نابود میکند. بلایی که خوشبختانه از امروز بسیار دور است و چند میلیارد سال با آن فاصله داریم، اما به هرحال اتفاق میافتد؛ آن اتفاق «مرگ خورشید» است. حال جهانی را تصور کنید که خورشیدش دیگر فعالیت طبیعی ندارد و مشغول سوزاندن زمین است. آدمها، حیوانات، گیاهان و... درحال نابودی و سوختن هستند. آب دریاها غیرعادی بالا آمده و خبری از باد و باران نیست. در این جهان، بشر باید چه کار کند؟ آیا میتواند خود را از این شرایط نجات دهد یا باید در انتظار مرگ و انقراض باشد؟ نویسنده کتاب حاضر چنین جهانی را شرح داده است. او علاوه بر روایت یک داستان ماجراجویانه، قصد دارد مخاطب خود را با راهکارهایی که با کمک آنها میتوانیم از محیطزیست بهتر محافظت کنیم آشنا کند.
کیکا هپروتی در مدرسه
معرفی کتاب
این داستان درباره کودکی خیالپرداز است. پسری به نام «کیکا» که مدام خوابهای عجیب و غریبی میبیند و مدرسه را بههم میریزد. او خواب میبیند پدر نابغه و دانشمندش منفجر شده، مادرش از بین رفته، آدم فضاییها حمله کردهاند. نگران است که اگر خورشید و ماه با هم تصادف کنند چه میشود؟ این خیالات و دلهرهها آرامش را از کیکا، همکلاسیها، معلمها، پدر و مادرش گرفتهاند. هیچکس نمیداند باید با کیکا چهکار کند تا او آرام شود. آیا کیکا میتواند خیالات منفیاش را از بین ببرد؟ مدیر و ناظم مدرسه میتوانند کیکا را در مدرسه نگهدارند؟
داستان حاضر علاوهبر روایتی گیرا و ماجراجویانه، اطلاعات علمی زیادی درباره فیزیک، هوا و فضا و شیمی نیز در اختیار نوجوانان قرار میدهد.
داستان حاضر علاوهبر روایتی گیرا و ماجراجویانه، اطلاعات علمی زیادی درباره فیزیک، هوا و فضا و شیمی نیز در اختیار نوجوانان قرار میدهد.
گزارشی درباره کوسهها
معرفی کتاب
این کتاب درباره پسربچهای به نام بنی مکگی و دوست عجیبش است. او یک روز به دریا میرود و بعد از آن روز احساس میکند در راه مدرسه، خانه و همهجا کوسهای پشت سرش میآید و به او نگاه میکند. بنی بالاخره موفق میشود کوسه را پیدا کند و خیلی زود با همدیگر دوست میشوند. او میخواهد کوسه را با خود به کلاس و میان همکلاسیهایش ببرد، اما آیا چنین چیزی ممکن است و میتواند کوسه را از تور ماهیگیرها و صیادان در امان نگه دارد؟
ماجرای چالشهای بنی مکگی برای نجات دوستش از دست ماهیگیرها و بردن کوسه به مدرسه را در کتاب حاضر خواهید خواند.
ماجرای چالشهای بنی مکگی برای نجات دوستش از دست ماهیگیرها و بردن کوسه به مدرسه را در کتاب حاضر خواهید خواند.
44 قصه از هانس کریستین آندرسن
معرفی کتاب
هانس کریستین آندرسن پدر ادبیات کودکان و اهل کشور دانمارک بوده است. در این کتاب چهل و چهار داستان از معروفترین قصههای او همچون جوجه اردک زشت، پری دریایی کوچک، دختر کبریت فروش و بند انگشتی آمدهاند. این داستانها قصد دارند به قوه تخیل، تصویرسازی ذهنی و توانایی داستاننویسی کودکان کمک کنند و آنها را با ادبیات آموزنده کودکان آشنا کنند.
اردوی مامانباباها و 9 قصه دیگر
معرفی کتاب
مجموعه «قصههای پشمکی» شامل قصههای لطیف و ماجراجویانه است که پای کودک را به دنیای خیال و تجربه باز میکند تا بیاموزد و سرگرم شود. در این جلد 10 قصه از نویسندگان مختلف جمعآوری شده است. در یکی از آنها میخوانیم: آن روز خانم معلم درباره صحرای بزرگ افریقا صحبت کرده بود. صحرا و بچه های کلاس خیلی خندیده بودند به نظر آنها خیلی بامزه بود که اسم یک نفر با اسم بیابان ماسهای یکی باشد. بچهها در گوش یکدیگر میگفتند: صحرا در صحرا و غشغش میخندیدند...
نجات درختان
معرفی کتاب
این داستان درباره دانشمندشدن یک پری کوچولو به اسم ستاره است. ستاره برخلاف معلمها و باقی پریها به چیزهایی مثل جادو، طلسم، واقعیبودن افسانهها و... اعتقاد نداشت.
او دوست داشت همهچیز را آزمایش و آنها را با منطق و دلیل اثبات کند. هیچکدام از پریها به آزمایشهای او اعتماد نداشتند تا اینکه یک روز درخت سرزمین پریها بیماری شد. درخت هر روز خشک و خشکتر شد. هیچ کدام از آن جادوها و طلسمها نتوانست به درخت بیمار کمک کند، تا اینکه ستاره راهی دیگر را در پیش گرفت. راهی که به ساختن آزمایشگاهی منجر شد.
این قصه درباره اهمیت علم و آزمایش است، زیرا بدون علم و دانش اسیر خرافات می شویم و در اینصورت مثل پریهای داستان، نمیتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم.
او دوست داشت همهچیز را آزمایش و آنها را با منطق و دلیل اثبات کند. هیچکدام از پریها به آزمایشهای او اعتماد نداشتند تا اینکه یک روز درخت سرزمین پریها بیماری شد. درخت هر روز خشک و خشکتر شد. هیچ کدام از آن جادوها و طلسمها نتوانست به درخت بیمار کمک کند، تا اینکه ستاره راهی دیگر را در پیش گرفت. راهی که به ساختن آزمایشگاهی منجر شد.
این قصه درباره اهمیت علم و آزمایش است، زیرا بدون علم و دانش اسیر خرافات می شویم و در اینصورت مثل پریهای داستان، نمیتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم.
ماجراجویی در منظومه خورشیدی
معرفی کتاب
این داستان درباره سفر به منظومه خورشیدی است. بادی و اولیو دو دوست هستند که میخواهند به این سفر شگفتانگیز بروند. فضاپیمای آنها با ربات کنترل میشود و مسیرها را پیدا میکند و در نهایت آنها را به زمین برمیگرداند.
آنها در این سفر با سیارهها و ستارههایی مثل اورانوس، زحل، خورشید و... آشنا میشوند و ویژگیهای آنها مثل دمای هوا در مریخ، ابعاد سیاره مشتری، گاز متان در اورانوس و... را مشاهده میکنند.
این داستان اجرام آسمانی در منظومه خورشیدی و خصوصیتهای منحصربهفرد آنها را به کودکان و نوجوانان معرفی میکند.
آنها در این سفر با سیارهها و ستارههایی مثل اورانوس، زحل، خورشید و... آشنا میشوند و ویژگیهای آنها مثل دمای هوا در مریخ، ابعاد سیاره مشتری، گاز متان در اورانوس و... را مشاهده میکنند.
این داستان اجرام آسمانی در منظومه خورشیدی و خصوصیتهای منحصربهفرد آنها را به کودکان و نوجوانان معرفی میکند.
نمایشگاه شهر پریان
معرفی کتاب
این داستان درباره یک اتفاق عجیب در شهر خیالی پریهاست: برکه شهر پریان گم شده است! ناگهان آن همه آب، کجا رفته است؟
بعضی از پریها تصور میکردند دیوی برکه را بلعیده یا اینکه برکه پرواز کرده و رفته است. در این میان فقط یک پری کوچولو به نام ستاره و دوستان او که آزمایشگاه داشتند و همهچیز را به طور علمی امتحان میکردند، این خرافات را باور نکردند.
اما واقعا چرا برکه گم شده است؟ چه اتفاقی برای آن افتاده؟ در این قصه جواب این پرسش را پیدا خواهید کرد.
بعضی از پریها تصور میکردند دیوی برکه را بلعیده یا اینکه برکه پرواز کرده و رفته است. در این میان فقط یک پری کوچولو به نام ستاره و دوستان او که آزمایشگاه داشتند و همهچیز را به طور علمی امتحان میکردند، این خرافات را باور نکردند.
اما واقعا چرا برکه گم شده است؟ چه اتفاقی برای آن افتاده؟ در این قصه جواب این پرسش را پیدا خواهید کرد.
شب مثل بهشت
معرفی کتاب
ماه از پشت پردهای که وسط آسمان کشیده شده بود، نگاهی به طرف دیگر انداخت. خورشید را دید که آرام و بیخیال، قدم میزند! ماه از خونسردی خورشید لجش گرفت. داد کشید: آهای...خیال رفتن نداری؟ خورشید شانههایش را بالا انداخت و گفت: همین طور است!
مگر قرار نبود روز مال تو باشد و شب مال من؟
بله، ولی فکر کردم، فهمیدم هرچه دیرتر بروم، بهتر است!
چه طور؟
چه طور ندارد! برای این که من از تو بهترم!می خواهی برویم و سوال کنیم! اما قبل از رفتن، باید قول بدهی اگر من را خواستند، برای همیشه از این جا بروی و نصف آسمانت را بدهی به من!
ماه قبول کرد. آنها راه افتادند. رفتند و رفتند تا به جنگل رسیدند..
مگر قرار نبود روز مال تو باشد و شب مال من؟
بله، ولی فکر کردم، فهمیدم هرچه دیرتر بروم، بهتر است!
چه طور؟
چه طور ندارد! برای این که من از تو بهترم!می خواهی برویم و سوال کنیم! اما قبل از رفتن، باید قول بدهی اگر من را خواستند، برای همیشه از این جا بروی و نصف آسمانت را بدهی به من!
ماه قبول کرد. آنها راه افتادند. رفتند و رفتند تا به جنگل رسیدند..