Skip to main content

نمره‌های بد باد

معرفی کتاب
این کتاب جلد ششم از مجموعه «کتاب خبر» است و اخبار مختلفی را شامل می‎شود، مانند اخبار علمی، اخبار مدرسه، نیازمندی‌ها، حوادث و... . در بخش اخبار علمی، دانشمندان می‏گویند فیل‌ها برای خوردن نوشابه و آب‌میوه، نی لازم ندارند و در اخبار مدرسه آمده است که در امتحانات آخرِ سال، تمام نمره‌های باد، بد شده است. او فقط در ورزش نمره عالی گرفته است!

بوقلمون حاضر جواب

معرفی کتاب
در دنیا خبرهای زیادی وجود دارد. این کتاب جلد هفتم از مجموعه «کتاب خبر» است. نیازمندی‌ها، حوادث، اخبار مدرسه، گمشده‌ها و اخبار علمی ازجمله بخش‌های مختلف این کتاب است. در قسمت گمشده‌ها اعلام شده است که بادکنکی گمشده، هرکس او را دید به مادرش، بالون خبر بدهد و او را از نگرانی دربیاورد و در اخبار برنده‌ها آمده است که در مسابقه حاضرجوابی، بوقلمونی موفق شده است با یک «قور قد قاد قول» جواب چند نفر را یک‌جا بدهد!

افسانه‌ غول دست‌کج و چهار افسانه دیگر

معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج داستان است که افسانه‌های قدیمی را به یاد می‌‏آورد. اولین افسانه، «دختر شبدر»، داستان تخم شبدری است که در باغچه‌ای قد می‏‌کشد. او بزرگ شده و تبدیل به درخت می‏‌شود. دختر ِشبدر برای بزرگ شدن تمام آبِ چاله وسط باغچه را می‏‌خورد و وقتی می‏‌خواهد از آنجا برود، چاله از او می‏‌خواهد آب‌هایی را که خورده است، پس بدهد. شبدر قبول می‏‌کند که برود و آب پیدا کند و بیاورد؛ اما... .

مرد عمل!

معرفی کتاب
«هیرپل» به جای تعمیر سوراخ پشت بام، وان حمام را زیر آن می‏‌گذاشت یا به جای اینکه روی تختش بخوابد و آن را به هم بریزد، روی زمین می‏‌خوابید. هیرپل گیاهی نمی‎کاشت؛ چون فکر می‌‏کرد بعداً باید آن را بچیند و هیچ پنجره‎ای را باز نمی‏‌کرد؛ چون باید بعداً آن را می‎بست. روزی صدای در را شنید. هیرپل در را باز نکرد؛ اما پشت در، صندوق بزرگی پیدا کرد که روی آن اسم او را نوشته بودند. هیرپل می‏‌خواست از شّر صندوق خلاص شود! او سعی کرد صندوق را با تبر بشکند؛ اما موفق نشد. با اره هم نتوانست آن را نصف کند... .

سلام امام رضا‌جان!

معرفی کتاب
این کتاب گردآوری ساده‌ای درباره امام رضاست که شامل این‌ موارد است: توضیحات مختصری از زندگی و شهادت ایشان، داستانی کوتاه از زیارت دو پیرزن از حرم امام، دو شعر کوتاه، باز هم درباره زیارت، هشت سخن زیبا از ایشان، بازی، نقاشی و جدول. شایان ذکر است که با استفاده از حدیثی از امام داستانکی هم در کتاب آمده است.

بچه‌های تابستان

معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج داستان کوتاه است. زیر هر داستان، با توجه به مفهوم آن، حدیثی آورده شده است. احادیث از امام علی (ع) و امام صادق (ع) است و درباره آموختن علم، شاد کردن مردم، ارزش آب و آموزش علم به دیگران. داستان «بچه‎های تابستان» درباره پسربچه‌هایی است که با هم قرار می‏‌گذارند تا در تعطیلات تابستان هرکدام هر چیزی بلد هستند به بقیه یاد بدهند.

فرشته‌های خاکی

معرفی کتاب
این کتاب حاوی هفت داستان کوتاه درباره مدافعان حرمِ شهرِ سامراست. مدافعان حرمی که در این شهر با گروه داعش می‏‌جنگند و زمانی‌که افراد این گروه به حرم امام هادی (ع) نزدیک می‏‌شوند و قصد نابودی این مکان مقدس را دارند، به حکم جهاد آیت‌الله «سیستانی»، در حشدالشعبی از آن دفاع می‌‏کنند. «کوه‌شکن»، «زخم خنجر»، «نورسفید» و «سیاه روشن»، نام برخی از این داستان‌هاست.

یک زمستان، یک روستا، یک انار

معرفی کتاب
کتاب حاضر ترجمه سیزده داستان ترکی «حبیب فرشباف» به فارسی است. او یکی از شاعران حوزه کودک و نیز شعر و نثر بزرگ‌سال است. داستان اول که نامش، عنوان کتاب است، درباره زمانی است که او تمام مدتِ زمستان را در روستا می‎ماند و میوه‎هایی که مادرش در چمدانش گذاشته است، به اهالی روستا می‎بخشد، به جز یک انار که برای خودش نگه می‌‏دارد؛ اما وقتی به عیادت بیماری می‏‌رود، مجبور می‌‏شود آن انار را هم به او بدهد. در روزهای بعدی که سرما بی‎داد می‏‌کند و مردم روستا یکی‎یکی مریض می‏‌شوند... .

پسر، درخت، پرنده

معرفی کتاب
این کتاب حاوی آیه‌ای از قرآن کریم درباره آفرینش زمین و رفتار انسان‌هاست. همچنین حدیثی از پیامبر اکرم (ص)، درباره تیراندازی و سوارکاری آمده است و سه حدیث از حضرت علی (ع)، امام صادق (ع) و امام سجاد (ع)، درباره ترس، درختکاری و باران. در سوره کهف، آیه هفت آمده است: «ما زمین را به زیبایی آراستیم تا شما را امتحان کنیم و ببینیم کدامتان درست رفتار می‏‌کنید.»

غول کمپوتی و چند غول داستان دیگر

معرفی کتاب
این کتاب حاوی شش داستان کوتاه درباره غول‌هاست. «غول کمپوتی» درباره غولی به نام «غلی‌غوله» است که از سرزمین افسانه به سرزمین آدم‌ها می‎آید تا یک نفر را با خود ببرد. او به کارخانه کمپوت‌سازی می‌‏رسد و... . غلی‎غوله در یک قوطی کمپوت گیر می‌‏افتد و هرکاری می‏‌کند نمی‌‏تواند بیرون بیاید. غلی‎غوله فکر می‌کند باید صبر کند. روزها می‌‏گذرد تا اینکه بالاخره درِ قوطی باز می‎شود. غلی‎غوله ورد غولی‎اش را می‌‏خواند و بیرون می‏‌آید و... .