Skip to main content

آخرین برگ

معرفی کتاب
لنس یک برگ زرد رنگ سخت‌کوش است که قرار است به زودی از مدرسه فارغ‌التحصیل شود. او از این تغییر می‌ترسد، زیرا برای فارغ‌التحصیلی باید درخت را رها کند و به روی زمین فرود بیاید. نگرانی‌های او باعث شده که بیشتر از همه روی درخت بماند و از جایش تکان نخورد. آیا لنس می‌تواند به ترس‌هایش غلبه کند و فارغ‌التحصیلی موفق شود؟
این داستان می‌خواهد به کودکانی که قرار است به زودی تغییری بزرگ را تجربه کنند و بابت آن نگران‌اند کمک کند.

فیل کوچکی که به خودش باور داشت

معرفی کتاب
مجموعه هوش هیجانی با تقویت مهارت‌های رفتاری در کودکان به رشته تحریر درآمده است.داشتن خودباوری باعث می‌شود که بچه‌ها آرزو و رؤیا‌های بزرگی داشته باشند و با شجاعت و تلاش بیشتری آرزوها و اهدافشان را دنبال کنند. قصه‌خوانی و بازی دو شیوه‌ی آموزش به کودکان هست به همین دلیل در پایان هر داستان، بازی‌های مرتبط با همان داستان طراحی شده است؛ که والدین و مربیان می‌توانند برای تقویت مهارت‌های رفتاری این بازی‌ها را همراه بچه‌ها انجام دهند. این داستان در راستای تقویت خودباوری، شجاعت و عزت‌نفس نگارش شده است.

سه پیشی و یک هیولا

معرفی کتاب
این کتاب داستان درباره «ترس» است. ترسیدن سه گربه کوچولو از هیولایی که خیال می‌کنند وجود دارند اما این فقط تصور نادرست آن‌هاست. یک روز که گربه‌ها مشغول بازی در برف‌ها بودند، سگ کوچولویی را پیدا می‌کنند و او را از یخ‌زدن نجات می‌دهند. شب که فرا می‌رسد، گربه‌ها سایه ترسناکی را می‌بینند و فکر می‌کنند او هیولاست، اما آن سایه مادر سگ کوچولو بود که به دنبال فرزندش آمده بود.
این کتاب سعی دارد کودکان را نسبت به ترس و شجاعت‌هایشان آگاه کند تا با تصورات خودشان، از هرچیزی هیولا نسازند.

قصه‌های کوچولو برای بچه‌های کوچولو

معرفی کتاب
این کتاب پنج داستان کودکانه و کوتاه دارد که ویژگی‌های اخلاقی، همچون ارزش راست‌گویی، شجاعت، مهربانی، و... را در قالب داستان برای کودکان شرح می‌دهند و درباره ویژگی‌های حیوانات نیز اطلاعاتی را ارائه می‌کنند؛ مثل اولین داستان کتاب حاضر که درباره یک خرس کوچولو است. او دوست نداشت مثل باقی خرس‌ها به خواب زمستانی برود و می‌خواست با دوستانش بازی کند، اما مامان خرسه می‌دانست چطور خرس کوچولویش را بخواباند.
نویسنده سعی کرده است، هم کودک را تشویق کند تا به حرف مادر و پدرشان گوش بدهند هم او را با یکی از خصوصیات خرس‌ها که در زمستان‌های بسیار سرد می‌خوابند، آشنا کند.

باغ شیشه‌ای

معرفی کتاب
کتاب داستان شاپرکی است که خواهرش بیمار شده و داروی شفادهنده‌ی او شهد گلی است که باید از باغ شیشه‌ای آورده شود. شاپرک برای شفا گرفتن خواهرش باید یک سفر پرخطر را قبول کند چون باغ شیشه‌ای جایی است که برای او خطرناک است و اتفاقات و حوادثی برای او در این مسیر رخ می‌دهد...

چشم، چشم، دو ماهی

معرفی کتاب
داستان درباره کودکی است که پدرش در دفاع مقدس چشم هایش را از دست داده است. او خیلی دغدغه چشم های پدر را دارد و دوست دارد پدرش بتواند نقاشی های او را ببیند. او با پدرش به نمایشگاه نقاشی بچه های مدرسه می روند. دوستان کودک اشاره می کنند که پدر او نابیناست. این مساله باعث رنجش کودک می شود و ....

در راه کوه

معرفی کتاب
خانم «بَجِر»، گورکنی است که تنها زندگی می‌کند و در عین حال، تجربه‌های فراوانی دارد. او هر یکشنبه به کوه نزدیک خانه‌اش می‌رود و کلی کوهنوردی می‌کند. او تمام حیوانات و گیاهان مسیر خود را به اسم می‌شناسد و به هرکسی که به کمک نیاز دارد، کمک می‌کند. در یکی از روزهای یکشنبه، خانم بَجِر، در مسیر کوه، با گربه‌ی کوچولویی به‌نام «لئو» آشنا می‌شود. لئو، دوست دارد از کوه بالا برود، اما احساس می‌کند کوچک‌تر از آن است که از عهده‌ این کار بربیاید. چیزی نمی‌گذرد که...

تدوین نظام تربیت حماسی در آینه شاهنامه فردوسی

معرفی کتاب
این کتاب در تلاش است تا موضوع نگرش تربیتی حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه را که از جنس حماسه است و باعث تقویت روحیه مسئولیت‌پذیری، کوشایی، شجاعت و نوع‌دوستی می‌شود برای دانش‌آموزان بازگو و تحلیل کند.
کتاب حاضر هشت فصل دارد و برخی از موضوعاتی که در این فصل‌ها عنوان شده‌اند عبارت‌اند از: چیستی تربیت حماسی؛ هدف‌های تربیت حماسی؛ اصول تربیت حماسی؛ پیامدهای تربیت حماسی.

فردا می‌خوام شجاع باشم

معرفی کتاب
فردا می خوام کاری کنم/ دنبال ماجرا برم / هر چیزی که دلم بخواد / بسازم و یاد بگیرم... این کتاب درباره خرگوش کوچولویی است که می‌خواهد قوی، باهوش، خلاق، خودباور و شجاع باشد.

خانم گرازه

معرفی کتاب
در یک جنگل قشنگ، گرازی زندگی می‌کرد که به تازگی بچه‌دار شده بود. یک روز خانم گرازه بچه‌هایش را صدا کرد و همگی، در یک صف، به طرف مردابی که دور و برش پر از گل و گیاه بود، رفتند. آن‌ها می‌خواستند همراه باباگرازه و مهمان‌هایش در آن‌جا جشن بگیرند. بچه‌ها خوشحال بودند و ورجه وورجه می‌کردند که یک مرتبه خانم گرازه دید یک ببر خط‌خطی به سمت آن‌ها می‌آید...