رئیسی عزیز: خاطراتی از شهید جمهور، خادمالرضا، سیدابراهیم رئیسی
معرفی کتاب
کتاب خاطرات مردی که تا بود ندیدیمش و حالا که نیست همهجا میبینیمش. آقای رئیسجمهور را میگویم؛ کسی که این روزها همه راجع به او حرف میزنند. خیلیها از خدمات و زحماتش میگویند و بعضی هم با نام محبوبش کاسبی میکنند. کتاب حاضر آشنایی با اصول مهم شغلی و ایمانی شهید عزیز را بازگو میکند و آشنایی با شخصیت سیاسی ایشان که «کار باید برای خدا باشد» از جمله روایتهای کتاب میباشد. کتاب «رئیسی عزیز» مخاظب را با آقای رئیسجمهور فقید، بیش از پیش مانوس میکند و خصوصیات برجسته او را به خوبی ذکر می کند.
فرشته روی زمین
معرفی کتاب
در جنگ افراد زیادی بودند که کمکهای شایان حتی از جان گذشتگی انجام دادند. ساعتها بیخوابی کشیدند تا رزمندگان بتوانند به سلامت به جبهه برگردند و با دشمن بجنگند. پرستاران، فرشتههایی بودند که شبانهروز از مجروحان جنگی مراقبت کردند و برای بهبودی و سلامتی آنها تلاش بسیار کردند. در این کتاب، مخاطب کودک با این عزیزان آشنا میشود و میفهمد که کادر درمان نیز در کمک به جبههها کارهای شایان توجه انجام دادهاست.
قصه خاله کبری
معرفی کتاب
این کتاب روایت زنان از خود گذشتهای هست که در دوران دفاعمقدس پشت جبهه برای یاری رساندن به رزمندگان اسلام شبانه روز با جان و دل بدون هیچ چشمداشتی، تلاش و خدمت میکردند، قصه زنی که با پخت نان و فرستادن نانها برای رزمندگان تلاش میکرد تا به آنها برای مبارزه با دشمن نیرو و توان تازهای بخشد. این شیرزن آنقدر در این راه تلاش کرد که بر اثر دود تنور سالها بعد چشمهای خود را از دست داد. در واقع او جانباز دوران دفاع مقدس شد ولی جانبازی گمنام که حتی اسم واقعیاش را هم کسی نمیداند.
ستاره خلصه: روایت زندگی شهید مدافع حرم مهدی ذاکر حسینی
معرفی کتاب
مهدی ذاکر حسینی در27شهریور 1363 در تهران به دنیا آمد و بعد از اخذ دیپلم به استخدام سپاه پاسداران درآمد و با داشتن نبوغ نظامی بهعنوان تکاور در دورههای سخت نظامی شرکت کرد و در تعداد زیادی از عملیاتها در عراق و سوریه با فداکاری، ایثار و مهارتهای بینظیر نظامی خوش درخشید و سرانجام در عملیاتی نفسگیر در مقابل جبهه خونخوار النصره در کسوت فرماندهی با تمام وجود مقاومت کرد و در صبحگاه 26خرداد سال1395 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. کتاب ستاره خلصه از تولد تا شهادت و بازگشت پیکر مهدی ذاکر حسینی را به تصویر میکشد که خواننده لحظهبهلحظه درگیر حوادث و اتفاقات منحصربهفرد زندگی این قهرمان ملی ایران زمین میشود.
زخم پاییز: روایتی از زندگی شهید مدافع امنیت، پوریا احمدی
معرفی کتاب
کتاب «زخم پاییز»، روایتی از زندگی شهید مدافع امنیت؛ پوریا احمدی است که در اغتشاشات پاییز 1401 در محله پیروزی تهران توسط اشرار به شهادت رسید. نویسنده کتاب را با زندگی مادر شهید، نازی آذری آغاز میکند و ریشه بیباکی و شجاعت پوریا را در مادر او مییابد. زنی قوی و مستقل که با وجود نقش مادری و همسری، در دوران انقلاب و جنگ، حضوری تأثیرگذار در بیمارستان بهعنوان پرستار و سوپروایزر بیمارستان داشته است.
سر به زیر و سخت: روایت زندگی شهید محسن حیاتپور معاون گردان تخریب لشگر 27 محمد رسولاللهصلیاللهعلیهوآلهوسلم
معرفی کتاب
این کتاب روایت زندگی شهید محسن حیاتپور، جانشین گردان تخریب لشکر 27 محمد رسولالله است که در پنج بخش نگارش شده است. کتاب براساس خط زمانی، از کودکی شهید در قم، فرهنگ و جو خانوادهها در این شهر، خاطرات کودکی و جرقه علاقهی او به فوتبال آغاز میشود.
بخش دوم و سوم به نوجوانی و مسیر جدید زندگی محسن، یعنی دوران ورزش حرفهای در فوتبال و هندبال میپردازد و در نهایت با حوادث انقلاب و فعالیتهای بچههای قم در این ایام گره میخورد. شهید حیاتپور که جزء هسته اولیه نیروهای حاج احمد متوسلیان بوده؛ پس از تحرکات تجزیهطلبانه در کردستان خود را در شهریور 59 به مریوان میرساند و در فصلهای بعدی زندگی خود، پابهپای حاج احمد از مریوان و دزلی در کردستان تا دوکوهه در جنوب برای تشکیل تیپ 27، عملیاتهای فتحالمبین و الی بیتالمقدس و حتی تا لبنان و سوریه برای جنگ با اسراییل میرود و در نهایت 22 فروردین ماه 62 در جریان عملیات گشتی_ شناسایی در والفجر یک به شهادت میرسد.
بخش دوم و سوم به نوجوانی و مسیر جدید زندگی محسن، یعنی دوران ورزش حرفهای در فوتبال و هندبال میپردازد و در نهایت با حوادث انقلاب و فعالیتهای بچههای قم در این ایام گره میخورد. شهید حیاتپور که جزء هسته اولیه نیروهای حاج احمد متوسلیان بوده؛ پس از تحرکات تجزیهطلبانه در کردستان خود را در شهریور 59 به مریوان میرساند و در فصلهای بعدی زندگی خود، پابهپای حاج احمد از مریوان و دزلی در کردستان تا دوکوهه در جنوب برای تشکیل تیپ 27، عملیاتهای فتحالمبین و الی بیتالمقدس و حتی تا لبنان و سوریه برای جنگ با اسراییل میرود و در نهایت 22 فروردین ماه 62 در جریان عملیات گشتی_ شناسایی در والفجر یک به شهادت میرسد.
دادستان شهید: زندگینامه شهید آیتالله علی قدوسی
معرفی کتاب
کتاب «دادستان شهید» به زندگی و مبارزات علی قدوسی از علمای مبارز شیعه علیه حکومت پهلوی و پیرو و همراه امام خمینی در مبارزات علیه رژیم و دادستان کل انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میپردازد. آیتالله علی قدوسی از شاگردان آیتالله صدوقی، آیتالله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بود. او از مؤسسین و مدیران مدرسۀ علمیۀ حقانی و مکتب توحید بود که با مدیریت مدرسۀ حقانی توانست سیستم آموزشی حوزۀ علمیه را تغییر دهد؛ شاگردان و تربیتشدگان مدرسه حقانی، تحت مدیریت او، سمتها و مسئولیتهای مهمی را بعد از انقلاب به عهده گرفتند. آیتالله قدوسی بعد از انقلاب اسلامی ایران، دادستان انقلاب و عضو شورای عالی قضایی شد و خدمات ارزنده و نقش موثری در این قوه ایفا کرد و سرانجام در جریان بمبگذاری دادستانی در 14 شهریور 1360 به شهادت رسید. آیتالله قدوسی داماد علامه طباطبایی است و محمدحسن، فرزند بزرگ آیتالله قدوسی در جنگ ایران و عراق به شهادت رسید.
بچههای خیابان روبروی بهشت: زندگینامه شهدای مسجد رضایی
معرفی کتاب
کتاب «بچههای خیابان روبروی بهشت» روایتی از زندگینامه و خاطرات 74 شهید دلاور و 3 آزاده سرافرازی است که در کوچههای خیابان «شهید بنیطبا» واقع در خیابان خاوران میدان خراسان تهران نامشان میدرخشد. خیابان روبروی این خیابان قبل از تغییر نام، به خیابان «بهشت» موسوم بود و از همین رو نام این کتاب «بچههای خیابان روبروی بهشت» انتخاب شده است که خاستگاه بیشتر 74 شهید «مسجد رضایی» بود. این مسجد در جنوب شهر تهران با تقدیم بیش از هفتاد شهید نامآور، ماندگار و شنیدنی شد و نگارنده کتاب گوشهای از این تاریخ را به تحریر درآورده است.
دلنگران: روایتهایی از زندگی شهید احساناله قاسمیه فرمانده گردان امیرالمؤمنین (قدر) لشگر 27 محمد رسولاللهصلیاللهعلیهوآلهوسلم از دانشگاه کینگزویل تا دشت شلمچه
معرفی کتاب
احساناله قاسمیه فرزند عباس در سال 1336 در محله کلیمینشین سرپله کاشان در خانوادهای متمول و دیندار بدنیا آمد. مادرش خانهدار و پدرش از تجار چای و برنج کاشان و از بانیان هیئت قاسمبنالحسن کاشان بود. کودکی او پر شروشور و باجثهای درشت و قوی و در عین حال بسیار مهربان و شوخطبع بود. معروف است در مقر ریاست جمهوری، مقام معظم رهبری که آن زمان سمت ریاست جمهوری را داشت، وقتی صدای اذان احسان را می شنید میفرمود: «در اتاق محل کار را باز بگذارید قاسمیه اذان میگوید». پایان دوران سربازیش در سنندج، با علنی شدن انقلاب همزمان شد. در راهپیمایی که در دی ماه سال 57 به مناسبت تشییع جنازه استاد نجاتالهی برگذار شده بود مجروح شد. پدرش برای دور بودن او از فضای انقلاب او را برای ادامه تحصیل راهی آمریکا کرد. با شروع جنگ بر خلاف میل پدر درس را نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت و عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گردان 9 پادگان ولیعصر شد. با آغاز عملیات بیتالمقدس با سمت فرماندهی گردان به جنوب رفت. در ابتدای عملیات از ناحیه پهلو مجروح شد و درحالیکه درمانش کامل نشده بود از بیمارستان فرار کرد و خودش را به خط مقدم رساند و ادامه عملیات در 19 اردیبهشت 1361 در جبهه خونینشهر در حالی که بچههای گردان در محاصره قرار گرفته بودند به درجه رفیع شهادت نائل شد.
باران بنفش (داستان بهتوپ بستهشدن حرم امامرضا(ع))
معرفی کتاب
امیرکوچولو در مشهد زندگی میکرد. او هر چند وقت یکبار با پدرش به زیارت حرم امام رضا(ع) میرفتند. اما آن روز حرم یک جور دیگر بود. افراد غریبه وارد حرم شده بودند و همه چیز مشکوک بود. امیرکوچولو تعجب کرده بود و میترسید. افراد غریبه لباسهای سربازها را به تن داشتند و تفنگ به دست گرفته بودند. آنها هیچکدام مشهدی نبودند چون داشتند با زبان دیگری با هم حرف میزدند. امیر کوچولو نمیدانست چه اتفاقی قرار است بیفتد. او در حال نمازخواندن بود که یک دفعه آن اتفاق عجیب افتاد. اتفاقی که هیچکس فکرش را نمیکرد...