آوازی برای وطن
معرفی کتاب
زاغ بور کف قفس طلایی بازرگان افتاده است و آب و دانه نمیخورد! او دلتنگ و غمگین است و مرتب آواز «کو، کو وطنم» را میخواند. سرانجام صاحب زاغ خسته میشود و درِ قفس را باز میکند و او را بیرون میاندازد. زاغ با خوشحالی پرواز میکند و دور میشود. او در راه بازگشت به وطن، به سپیدار سرسبز، به باغ پرندگان که مانند بهشت است، به برکه زلال و زیبا میرسد و همه کسانی که در این مکانها زندگی میکنند، از او میخواهند که همانجا بماند و لانه بسازد؛ اما زاغ بورمیخواهد به سرزمینش برود و در کنار زاغهای بور دیگر باشد. وطن او کجاست و آیا زاغ به هدفش میرسد؟