سالی که یاد گرفتیم پرواز کنیم...
معرفی کتاب
این کتاب درباره رویاپردازی و تخیل است. شخصیت داستان پیشرو دو کودک هستند که از زندگی در آپارتمانشان خسته شدهاند و راهی ندارند جز اینکه با کمک قدرت خیالپردازی، خودشان را در محیط و فضایی دیگر تصور کنند؛ محیطی که پر از تفریح و طبیعتی زیبا باشد. زمانی که دیدند این کارشان نتیجه میدهد، به دوستانشان و باقی کودکان دنیا، مثل کودکی که مخاطب این داستان است، توصیه کردند با استفاده از قدرت پرواز ذهن، به هرجا که میخواهند سفر و خودشان را در دنیایی که دوست دارند تصور کنند.
نمایشگاه شهر پریان
معرفی کتاب
این داستان درباره یک اتفاق عجیب در شهر خیالی پریهاست: برکه شهر پریان گم شده است! ناگهان آن همه آب، کجا رفته است؟
بعضی از پریها تصور میکردند دیوی برکه را بلعیده یا اینکه برکه پرواز کرده و رفته است. در این میان فقط یک پری کوچولو به نام ستاره و دوستان او که آزمایشگاه داشتند و همهچیز را به طور علمی امتحان میکردند، این خرافات را باور نکردند.
اما واقعا چرا برکه گم شده است؟ چه اتفاقی برای آن افتاده؟ در این قصه جواب این پرسش را پیدا خواهید کرد.
بعضی از پریها تصور میکردند دیوی برکه را بلعیده یا اینکه برکه پرواز کرده و رفته است. در این میان فقط یک پری کوچولو به نام ستاره و دوستان او که آزمایشگاه داشتند و همهچیز را به طور علمی امتحان میکردند، این خرافات را باور نکردند.
اما واقعا چرا برکه گم شده است؟ چه اتفاقی برای آن افتاده؟ در این قصه جواب این پرسش را پیدا خواهید کرد.
من به دنیا آمدم و قصههای دیگر
معرفی کتاب
«دنیا برای کودکی که تازه به دنیا آمده چه شکلی است؟ » این سوالی است که داستانهای کتاب حاضر در پی پاسخدادن به آن هستند. شخصیت اصلی این داستان بچههای تازه متولد شده هستند، از جوجه قو گرفته تا کره اسب. این بچهها دارند با جهان آشنا میشوند و مدام شگفتزده و شوکه هستند. دردسرها و چالشهایی که در فرایند آشناشدن با جهان، با آنها مواجه میشوند، موضوع داستانهای این کتاب هستند.
ساعت چند است هاپو؟
معرفی کتاب
بیدار شو، هاپو! ساعت هفت است. داستان کتاب دربارهی یک روز زندگی هاپو است؛ از هفت صبح تا هشت شب. در این داستان به آموزش خواندن ساعت پرداخته شده است. کودک در ضمن سرگرم شدن و بازی کردن آموزش هم میبیند. طراحی کتاب به گونهای است که در هر صفحه کتاب ساعتی وجود دارد که عقربههایش قابل تنظیم است و همین امر آموزش ساعت را برای کودک ملموس و لذتبخش میکند.
دختر کدو حلوایی و قصههای دیگر
معرفی کتاب
این کتاب چهار داستان کوتاه دارد. شخصیتهای اصلی این داستانها حیوانات باهوش و بازیگوشی هستند که بعضی از آنها نیز گاهیوقتها بدجنس میشوند. موضوع داستانهای حاضر راجع به نقش و اهمیت هوش و بازگونکردن تمام موضوعات برای غریبههاست.
نویسنده سعی دارد کودکان نسبت به محافظت از خود و نگفتن تمام رازهایشان به افرادی که آنها را نمیشناسند، هوشیار باشند.
نویسنده سعی دارد کودکان نسبت به محافظت از خود و نگفتن تمام رازهایشان به افرادی که آنها را نمیشناسند، هوشیار باشند.
بستنی غولی و قصههای دیگر
معرفی کتاب
قصههای این کتاب کمیک استریپ (داستان تصویری) است؛ یعنی بیشتر از اینکه کلمات گویا باشند، تصویرها و عکسها پیام داستان را منتقل میکنند. این قصهها که عمدتاً طنز و شیرین هستند بیشتر درباره دوستی، مهربانی و برخورد خوب با اطرافیان است. مخاطب داستانهای این کتاب خردسالان و کودکانی هستند که هنوز نمیتوانند جملات بلند را بخوانند و با عکسها راحتتر ارتباط میگیرند.
جودی و دوشنبههای دلگیر
معرفی کتاب
بعضی از آدمها اولین روز هفته را دوست ندارند. یکی از آنها دختری به نام جودی است. جودی از دوشنبهها بدش میآمد اما اتفاقی جالب باعث شد جودی نه تنها دوشنبهها بلکه همه روزهای هفته را دوست داشته باشد.
معلم جودی، آقای تاد، تصمیم گرفت با همفکری دانشآموزان برای هرروز هفته یک مناسبتی بگذارد و هر روز را با شور و تفریح و آموزش برگزار کنند.
این کتاب در پی آن است که به کودکان بگوید میتوانند با ایجادکردن برنامههای تفریحی و جشنهای کوچک دوستانه، زندگی روزمره خود را با شادی بگذرانند و از یکنواختی خارج شوند.
معلم جودی، آقای تاد، تصمیم گرفت با همفکری دانشآموزان برای هرروز هفته یک مناسبتی بگذارد و هر روز را با شور و تفریح و آموزش برگزار کنند.
این کتاب در پی آن است که به کودکان بگوید میتوانند با ایجادکردن برنامههای تفریحی و جشنهای کوچک دوستانه، زندگی روزمره خود را با شادی بگذرانند و از یکنواختی خارج شوند.
اکتاو نمیخواهد بزرگ شود
معرفی کتاب
اوکتاو بچه کانگورویی در استرالیاست که از وقتی به دنیا آمده، در کیسهی مادرش زندگی میکند.
اوکتاو با اینکه حالا بزرگ و سنگین شده، قصد ندارد از کیسهی گرم و نرم مادرش بیرون بیاید، چون «کیسهی مامان کانگورو بوی خوبی میدهد و گرم و نرم و امن و امان است.» اما مادرش هم دیگر نمیتواند او را در کیسهاش نگه دارد.
اگر اینطور پیش برود، اوکتاو نمیتواند در طبیعت راه برود، جست و خیز کند، دوستان جدید پیدا کند و کلی تجربههای خوب و جدید را از دست میدهد و برای همیشه یک کانگوروی وابسته و مزاحم باقی میماند. پدر و مادر و بقیهی حیوانات تصمیم میگیرند راه حلی پیدا کنند که اوکتاو از کیسه بیرون بیاید، اما اوکتاو از جایش تکان هم نمیخورد. فکر میکنید آنها بالاخره موفق میشوند اوکتاو را از کیسهی گرم و نرمش بیرون بیاورند؟
اوکتاو با اینکه حالا بزرگ و سنگین شده، قصد ندارد از کیسهی گرم و نرم مادرش بیرون بیاید، چون «کیسهی مامان کانگورو بوی خوبی میدهد و گرم و نرم و امن و امان است.» اما مادرش هم دیگر نمیتواند او را در کیسهاش نگه دارد.
اگر اینطور پیش برود، اوکتاو نمیتواند در طبیعت راه برود، جست و خیز کند، دوستان جدید پیدا کند و کلی تجربههای خوب و جدید را از دست میدهد و برای همیشه یک کانگوروی وابسته و مزاحم باقی میماند. پدر و مادر و بقیهی حیوانات تصمیم میگیرند راه حلی پیدا کنند که اوکتاو از کیسه بیرون بیاید، اما اوکتاو از جایش تکان هم نمیخورد. فکر میکنید آنها بالاخره موفق میشوند اوکتاو را از کیسهی گرم و نرمش بیرون بیاورند؟