Skip to main content

پنجره نامرئی

معرفی کتاب
این داستان درباره دوستی و ارتباط با آدم‌هاست.
آقای شمس مردی است که روی صندلی چرخ‌دار می‌نشیند و به خاطر مشکل حرکتی‌اش از خانه بیرون نمی‌رود. او همه آدم‌ها را از پنجره کوچک خانه‌اش می‌بیند و درباره آن‌ها خیال می‌بافد و داستان می‌سازد؛ تا اینکه یک روز دختر کوچولویی با صندلی چرخ‌دار جلوی پنجره آقای شمس می‌نشیند. دختر تنهاست و به برف‌ها نگاه می‌کند...

کمدی که سؤال داشت

معرفی کتاب
همه‌ی اتفاقات تازه با سؤال شروع می‌شود. با یک اگر و شاید هم دو سه تا چرا... داستان این کتاب چند تا جواب است به یک عالمه اگر و مگری که توی دنیا وجود دارد. اتاق تمیز و مرتب بود. کمدها و کشوها منظم و با درهای بسته سر جاهایشان ایستاده بودند. تا این‌که یکی از کمدها گفت: «‌اگر باز بشم چی می‌شه؟ اصلاً چرا من باید همیشه بسته باشم؟ ‌» و در خودش را باز کرد. به دنبالش یکی از کشوها هم خودش را از جایش کشید بیرون و کمد بعدی... و کشوی بعدی... و کل اتاق به هم ریخت و اتفاقاتی افتاد که...

بفرما‌ لونه‌‌ی من

معرفی کتاب
همه‌ی اتفاقات تازه با سؤال شروع می‌شود. با یک اگر و شاید هم دو سه تا چرا... داستان این کتاب چند تا جواب است به یک عالمه اگر و مگری که توی دنیا وجود دارد. داستان این کتاب درباره‌ی کلاغی به نام قارجیلینگ است. او قرار بود برای مهمانی دوست عزیزش چیزهایی بخرد. برای آش، سبزی و دانه‌ی تازه بخرد. یک دفعه دید یک چیز خیلی خیلی برقی برقی‌تر به درختی آویزان است. با خودش گفت: «اگه این برقی برقی روی درخت بیفته بهتره یا بیاد لونه‌ی من؟ ‌» پس راه افتاد و هر چیز برق برقی که دید را برداشت. تا این‌که...

هر ماری ماره

معرفی کتاب
همه‌ی اتفاقات تازه با سؤال شروع می‌شود. با یک اگر و شاید هم دو سه تا چرا... داستان این کتاب چند تا جواب است به یک عالمه اگر و مگری که توی دنیا وجود دارد. میله‌مار قصه‌ی کتاب درازترین مار شهر بود و برای همین همه مسخره‌اش می‌کردند... او شنیده بود شهری هست که مارهایش همه شکل خودش هستند و دیگر کسی مسخره‌اش نمی‌کند. اما برای رفتن به آن سر کتاب باید بلیت قطار می‌خرید ولی اگر او روی صندلی جا نمی‌شد؟ پس فکر کرد و فکر کرد و...

یک کار قایمکی

معرفی کتاب
همه‌ی اتفاقات تازه با سؤال شروع می‌شود. با یک اگر و شاید هم دو سه تا چرا... داستان این کتاب چند تا جواب است به یک عالمه اگر و مگری که توی دنیا وجود دارد.داستان کتاب در مورد یک کار قایمکی است. یک کاری که هیچ‌کس متوجه نشود... حالا چه‌طوری این‌کار را بکنم؟ ... اگر چشمایم رو ببندم، دیگه هیچی هیچی دیده نمی‌شه؟ اگر انگشت‌هام رو توی گوشم بکنم، دیگه هیچی هیچی شنیده نمی‌شه؟ اگر دماغم رو بگیرم، دیگه هیچ بویی نمی‌آد؟ ...

دفتر قصه آشپزباشی و ملاقه‌ نارنجی

معرفی کتاب
این کتاب، دفتر قصه کتابِ «آشپزباشی و ملاقه نارنجی و سه داستان دیگر» می‌باشد. با کمک این دفتر قصه با استفاده از فعالیت‌های لذت‌بخش و جذابی همچون «جدول و سرگرمی، طرح سؤال از متن داستان، روایت داستان جدید توسط کودکان»، بچه‌ها با محتوای داستان تعامل برقرار کرده و درخصوص داستان‌های کتاب و شخصیت‌های داستان گفتگو و بازی می‌کنند.

دفتر قصه عروسک‌ها و بچه‌های سیل‌زده

معرفی کتاب
این کتاب، دفتر قصه کتابِ «عروسک‌ها و بچه‌های سیل‌زده» می‌باشد. با کمک این دفتر قصه با استفاده از فعالیت‌های لذت‌بخش و جذابی همچون «جدول و سرگرمی، طرح سؤال از متن داستان، روایت داستان جدید توسط کودکان»، بچه‌ها با محتوای داستان تعامل برقرار کرده و درخصوص داستان‌های کتاب و شخصیت‌های داستان گفتگو و بازی می‌کنند.

پهلوان پنبه

معرفی کتاب
کتاب حاضر یکی از قصه‌های مثنوی معنوی را به زبان ساده و کودکانه بازنویسی کرده است. قصه کتاب درباره پهلوانی ظاهرا قوی و پرزور است که ادعای زیادی دارد. او که به خود مغرور شده، تصمیم دارد یک شیر را روی کمر خود خالکوبی کند! اما وقتی که دلاک شروع می‌کند به خالکوبی‌کردن، پهلوان از درد به خود می‌پیچد و از انجام کار منصرف می‌شود.
هدف این داستان تشویق کودکان به فروتن‌بودن و نداشتن ادعای پوچ و توخالی در کاری است که توانایی انجام آن را ندارند.

کر‌و‌کور و لخت‌و‌عور

معرفی کتاب
این کتاب بازنویسی یکی از داستان‌های مثنوی مولانا به زبان فارسی کودکانه امروزی است. قصه حاضر درباره سه دوست است که یکی کور بود و دیگری کر و نفر بعدی لخت.
در شهری که این سه نفر زندگی می‌کنند جنگ می‌شود و آن‌ها مجبور به فرار می‌شوند. فرارکردن آن‌ها باعث می‌شود اتفاقات عجیب و بدی را برای آنها به وجود می‌آورد.
هدف این داستان آشناکردن کودکان با داستان‌های اخلاقی، آموزنده و عرفانی است.

سه مروارید

معرفی کتاب
کتاب حاضر بازنویسی امروزی و کودکانه یکی از منظومه‌های مثنوی مولوی است. این داستان درباره شکارچی است که گنجشکی را شکار می‌کند و بعد از شنیدن التماس‌های گنجشک تصمیم می‌گیرد او را در قبال شنیدن سه نصیحت آزاد کند. نصیحت اول و دوم این است که:«حسرت چیزی که از دست داده‌ای را نخور» و «چیز غیرممکن را باور نکن» و اما نصیحت سوم ناگفته می‌ماند. دلیل ناگفته‌ماندن آن را در داستان حاضر خواهید خواند.