اتفاقات کماهمیت زندگی یک کاکتوس
معرفی کتاب
«اَوِن گرین» دستهایش را موقع کُشتی گرفتن با تمساح یا آتشسوزی بزرگ «تانزانیا» از دست نداده است؛ این داستانها را فقط وقتی تعریف میکند که مردم نگاهش میکنند. واقعیت این است که او بدون دست به دنیا آمده؛ ولی تا الان که سیزدهساله است، این نقص عضو برایش مانع انجام دادن هیچ کاری نشده است. حالا قرار است پدر و مادرش نگهداری از یک پارک تفریحی دربوداغان، به اسم «گذرگاه دلیجان» را در «آریزونا» به عهده بگیرند و اَوِن مجبور است تمام آدمها و جاهای آشنایش را رها کند و با خانوادهاش به آنجا برود.
از پشت پنجره
معرفی کتاب
«متیو» دچار وسواس شدیدی است، دستانش ترک خورده و از تمیز کردن خونریزی کرده است. او دیگر به مدرسه نمیرود و از اتاق خوابش خارج نمیشود. متیو برای گذر زمان، همسایگان را از پنجره اتاق خوابش زیر نظر دارد و همهچیز را یادداشتهای میکند. وقتی کودک همسایه گم میشود، معلوم میشود که متیو آخرین شخصی بوده که او را دیده است. ناگهان متیو خود را در مرکز هیاهو میبیند. به نظر او، هریک از همسایهها یک مظنون است. کلید تشخیص آنچه اتفاق افتاده است و به طور بالقوه زندگی یک کودک در دستان اوست! متیو باید اسرار خود را فاش کند و از ایمنی خانه خارج شود؛ اما آیا او میتواند این کار را انجام دهد؟
کد مرجع
معرفی کتاب
«اریک» تازه یک بازی کامپیوتری جدید از «چارلی» گرفته است. پدر چارلی در شرکت بازیسازی کار میکند و گاهی نسخه اولیه بازیها را به دوستان پسرش میدهد تا تست کنند. اریک سرِ این بازی، دائم به «جسی» اصرار میکند که به خانه آنها برود و کنارش بنشیند و بازی او را تماشا کند. اینبار وقتی جسی پیام اریک را میبیند، فوری خودش را میرساند؛ اما خانه خالی است و هیچ خبری از اریک نیست! تا اینکه متوجه صفحه تلویزیون میشود که بازی ویدئویی روی آن متوقف مانده است. جسی دسته بازی را برمیدارد و... .
دنیای بیکران، سلام!
معرفی کتاب
«ورجیل» یازدهسال دارد و ناشنواست و دو برادر دوقلو دارد. تابستان شروع شده است و ورجیل باید خوشحال باشد؛ اما مثل قهرمانهای شکستخورده وارد خانه میشود. مادربزرگ بدون نگاه کردن به او متوجه حالش میشود. ورجیل همیشه در خودش است. او هیچ دوستی ندارد و فکر میکند اینطوری بهتر است؛ اما پدر و مادر و برادرهایش، آدمهای سرزندهای هستند و ورجیل همیشه فکر میکند کنار آنها یک وصله ناجور است! پدر و مادر او را لاکپشت صدا میکنند؛ چون هیچوقت از لاکش بیرون نمیآید. برای ورجیل بیرون آمدن از لاکش سخت است؛ اما با این لاک چطور میتواند به چیزی که میخواهد برسد؟
بینظیر، مثل یک فیل
معرفی کتاب
پدربزرگ و مادربزرگ «لیلی» در سیرک کار میکنند و پدربزرگ لیلی یک فیل به نام «کویینی گریس» دارد. حالا پدربزرگ و مادربزرگ با سیرکشان نزدیک خانه لیلی هستند. لیلی از سوار شدن روی فیل میترسد؛ ولی با تشویقهای پدربزرگ سرانجام بر ترسش غلبه میکند و این کار را انجام میدهد و انگار سوارِ کل دنیا شده است! پدربزرگ از لیلی میخواهد اینبار برای افتتاحیه برنامه، او سوار کویینی شده و وارد چادر سیرک شود. لیلی تردید دارد؛ اما بالاخره قبول میکند. او لباس صورتی براقی میپوشد، موهای قرمزش را دم اسبی میبندد و... .
هیزمهای خیس
معرفی کتاب
«مالی» از طرف پدری، یک سرخپوست است و تمام بچگیاش را در محل اسکان سرخپوستها گذرانده است. بعد از مرگ پدرش، مادرش نمیتواند از او مراقبت کند و مالی سر از خانه «رالف» و «دینا» درمیآورد که پسری به نام «جک» دارند. حالا آنها پدر و مادرخوانده او هستند. مالی به علت دزدیدن یک کتاب، باید بیست ساعت خدمات اجتماعی انجام دهد. او به خانه خانم پیر پولداری میرود که مادر جک در آنجا کار میکند. مالی در رفتوآمدش به خانه این خانم پیر، به او وابسته میشود و خانم پیر نگاه او را به زندگی تغییر میدهد و... .
چه کار می کنی با یک مشکل؟
معرفی کتاب
انسانها گاهی از مشکل فرار میکنند و گاهی با آن رودررو میشوند. رویارویی با مشکل و برخورد صحیح با آن مهارتی است که لازم است کودکان آن را بیاموزند. با این کار در واقع مهارت حل مسئله را تمرین میکنند. در داستان کودکانۀ این کتاب، کودک ابتدا از مشکلش فرار میکند، ولی مشکل رفتهرفته بزرگتر میشود. بنابراین تصمیم میگیرد با آن روبهرو شود. نتیجه جالب است.
فرهنگ اعلام قرآن برای کودکان: اشخاص و مکانها
معرفی کتاب
در قرآن کریم اسمهای فراوانی به کار رفتهاند: اسم آدمها، مکانها و جانوران. به این اسمها اعلام گفته میشود. این کتاب اعلام قرآن را به مخاطبان کودک معرفی میکند تا با داشتن اطلاعاتی در این باره، بتوانند مفاهیم آیات قرآن را بهتر درک کنند. هر مطلب یک تصویر هم دارد تا خواننده موضوع را بهتر یاد بگیرد.