Skip to main content
معرفی کتاب
خانم‌جان و باباجان به عیادت عمه‎کلوچه رفتند و «حسنی» هم به حیاط رفت تا باغچه و گل‎ها را آب بدهد. او شلنگ آب را باز کرد و شروع کرد به آواز خواندن. ناگهان صدای وحشتناکی به گوشش رسید، زمین لرزید و هوا تاریک شد! حسنی از ترس، پشت درختی پنهان شد. غول بزرگی گردن درازش را داخل حیاط کرد و بو کشید. غول، بوی آدمیزاد به دماغش رسیده بود. غول گفت که چشمش درست نمی‎بیند و از آدمیزاد خواست که بیرون بیاید و قول داد که او را نخورد. حسنی از پشت درخت بیرون آمد؛ ولی غول به قولش عمل نکرد و می‌‏خواست او را بخورد که حسنی فکری به ذهنش رسید.
مجموع صفحات
12
سال چاپ
1399

اطلاعات شناسنامه ای

نام مجموعه
حسنی و قصه‌هایش
مولف
خداجو، فروزنده

ناشر

شابک
9786000807764
نوع کتاب
تربیتی
قطع کتاب
خشتی
نتیجه داوری کتاب
برای ورود به مدرسه بلامانع است
درجه بندی
درجه 3

اطلاعات کتابشناختی

دوره و درس

پایه
دوم
سوم
مخاطب
دانش‌آموز