داستانهای شیرین کودکانه پو
معرفی کتاب
کتاب داستانهای شیرین کودکانه پو، داستانهای یک خرس عروسکی دوستداشتنی به نام پو و دوستانش را در جنگل روایت میکند. این کتاب به دلیل شخصیتهای دوستداشتنی، داستانهای ساده و آموزنده و تصاویر زیبا، به یکی از محبوبترین کتابهای کودکانه در جهان تبدیل شده است. پو، پیگلت، ببری، خرگوش و سایر شخصیتهای این کتاب، ماجراهای هیجانانگیز و خندهداری را تجربه میکنند که برای کودکان جذاب است.
گربی به مهدکودک میرود
معرفی کتاب
گربی به مهدکودک میرود، کتابی از مجموعه «گربی بازیگوش» است، این مجموعه در قالب داستانهای متعدد مهارت زندگی را به کودکان میآموزد. در این جلد با عنوان «گربی به مهدکودک میرود» میخوانیم که فردا مهدکودک شروع میشود. راستی فردا مهد چگونه خواهد بود؟ آیا گربی دوستانی برای بازی کردن پیدا میکند؟ آیا معلم مهربانی خواهدداشت؟ گربی یک تجربهی جدیدی در پیش دارد. روزهای هیجانانگیز و غافلگیریهای قشنگ.
گربی دیگه پوشک نداره
معرفی کتاب
گربی دیگه پوشک نداره، کتابی از مجموعه «گربی بازیگوش» است، این مجموعه در قالب داستانهای متعدد مهارت زندگی را به کودکان میآموزد. در این جلد با عنوان «گربی دیگه پوشک نداره» میخوانیم زمان آن رسیده است که گربی دیگر پوشک نبندد. مامان و بابا برایش یک لگن به شکل اسبآبی خریدهاند. گربی احساس آزادی بیشتری میکند و یک بار هم یادش میرود که پوشک ندارد و شلوارش را خیس میکند. آیا کمکم موفق میشود که از لگن اسبآبی استفاده کند؟
گربی نمیخواد بخوابه
معرفی کتاب
گربی نمیخواد بخوابه، کتابی از مجموعه «گربی بازیگوش» است، این مجموعه در قالب داستانهای متعدد مهارت زندگی را به کودکان میآموزد. در این جلد با عنوان «گربی نمیخواد بخوابه» میخوانیم اتاق تاریک است ولی گربی خوابش نمیبرد و میترسد. انگار هیولاهایی را میبیند. چقدر ترسناک است. امّا با کمک پدر و مادرش متوجه میشود که هیچ چیز ترسناکی وجود ندارد. هیولایی نیست. آنچه که به نظر میرسد، در حقیقت بیش از کمی بی نظمی در اتاق نیست. سایهی لباسهایی است که گربی اینجا و آنجا انداخته است.
گربی بهانه میگیرد
معرفی کتاب
گربی بهانه میگیرد کتابی از مجموعه «گربی بازیگوش» است، این مجموعه در قالب داستانهای متعدد مهارت زندگی را به کودکان میآموزد. در این جلد با عنوان «گربی بهانه میگیرد» میخوانیم امروز از صبح گربی اذیت شده است. هیچ مورد خوبی برایش پیش نمیآید. در مورد همهچیز با مادرش یکیبهدو میکند. او نمیداند چگونه تحمل کند و چگونه روز را به پایان برساند تا اینکه پس از گفتوگوهایی که با مادرش داشت، به راهحلی رسید تا بتواند تمام مشکلاتش را حل کند و خستگیهایش تمام شود. به نظر شما آن راهحلها چیست؟ ...
غولغولک و ریزغولک
معرفی کتاب
غول غولک و ریزغولک کتابی از مجموعه من و مغز بادام میباشد. سالمندان سرمایهی عظیم اجتماعی هستند که تجربیاتشان میتواند به خوبی راهنمای زندگی فرزندان باشد. در مقابل، ایشان از فرزندان خود انتظار توجه، احترام و همدلی دارند. مجموعهی «من و مغز بادام» با هدف توجه به نحوهی تعامل با سالمندان نگارش یافته است. این مجموعه از طریق شعر و داستان این مهم را به کودکان آموزش میدهد که باید به دور از نگاه ترحمآمیز، عزت نفس بزرگان را حفظ کنند. البته این نکته را بچهها بیشتر از نحوهی رفتار پدر و مادر خویش با والدینشان میآموزند. در این کتاب میخوانیم: یک روز گرم تابستانی علی وارد زیرزمین شد، مادرش از او خواسته بود از زیرزمین یک شیشه سرکه برایش بیاورد. علی یک شیشه بزرگ سرکه را برداشت اما ناگهان سایهای را دید که پشت کمد قدیمیِ مادر پنهان شد.
شیرین کام
معرفی کتاب
مجموعهی حاضر با استفاده از داستانهای هدفمند در تلاش است که ساحتهای ششگانهی تربیت و موضوعاتی چون نعمتهای خداوند، آشنایی با مشاغل و کارآفرینی، همکاری و مسئولیتپذیری، رعایت بهداشت محیط زیست و زیبایی خلقت و ... را به دانشآموزان آموزش بدهد. داستان حاضر روایتی از سفر زیارتی مادر و دختری به مشهد مقدس است. دانشآموزان با خواندن این داستان ساحت اعتقادی و اخلاقی را بهتر درک میکنند و با مفاهیمی مثل فداکاری و ایثار آشنا میشوند.
قرینه قرینه
معرفی کتاب
مجموعهی حاضر با استفاده از داستانهای هدفمند در تلاش است که ساحتهای ششگانهی تربیت و موضوعاتی چون نعمتهای خداوند، آشنایی با مشاغل و کارآفرینی، همکاری و مسئولیتپذیری، رعایت بهداشت محیطزیست و زیبایی خلقت و ... را به دانشآموزان آموزش بدهد. در این مجلد به سراغ پسرکی میرویم که میخواهد طرحی از چهره پدربزرگش بکشد. این داستان با زمینههای طنز به ساحت زیبایی شناختی اختصاص دارد و نکاتی درخصوص تقارن و قرینهیابی را گوشزد میکند.
قصههای یلدایی
معرفی کتاب
شب یلدا آهسته و پاورچین توی آسمان پر ستاره خودش را پهن کرد. خانم سمنو و آقای هندوانه تندتند سفرهی یلدا را روی کرسی انداختند. ننهانار هم هنوهنکنان دانههای ترش و بازیگوشش را از اینطرف به آنطرف جمع کرد و مرتب روی سفره نشاند. بابابزرگ یک عالمه آجیل خندان و شیرین از توی جیبش درآورد و در وسط سفره گذاشت. مامانبزرگ هم رفت کنار صندوق قصهها تا طولانیترین قصههای سال را از توی صندوق بردارد.
رستوران باب ناقلا
معرفی کتاب
«باب» تمساح تنبلی بود که وقتی دید خیلی گرسنه است فکر کرد برای به دام انداختن پرندهها کلک بزند. او یک رستوران روی پوزهاش درست کرد تا پرندهها برای خوردن دانه بیایند اما اولین پرنده که آمد از غذای رستوران خیلی خوشش آمد، رفت و بقیه پرندگان را باخبر کرد. این فرصت خوبی بود که باب پرنده بیشتری شکار کند اما همهچیز برعکس چیزی شد که فکرش را میکرد. آیا باب همهی پرندهها را میخورد؟