لوگا

داستان «لوگا» درباره‌ی پرنده‌ی کوچکی به نام لوگا است که برخلاف سایر پرندگان مهاجر فکر می‌کند. در حالی که دیگر پرندگان آشیانه‌های ساده‌ای برای بهار و تابستان می‌سازند، لوگا تصمیم می‌گیرد یک آشیانه‌ی بزرگ و محکم بسازد تا همیشه در همانجا بماند. اما در نهایت متوجه می‌شود که ماندن همیشه ممکن نیست. با آمدن زمستان، طوفان آشیانه‌اش را از بین می‌برد و او مجبور می‌شود به پرندگان مهاجر بپیوندد. این داستان اهمیت سازگاری با طبیعت و برنامه‌ریزی هوشمندانه را نشان می‌دهد.