ادبیات مصور

«پوملو»، فیل فیلسوف صورتی، یک روز صبح که از خواب بیدار شد، احساس کرد که همه‌چیز عوض شده! او توی باغچه زندگی می‌کرد، اما باغچه مثل همیشه نبود؛ توت‌فرنگی‌ها مزه‌ی همیشگی‌شان را نداشتند و شلغم‌ها هم مثل همیشه جوابش را نمی‌دادند. پوملو، مطمئن شد که باغچه، باغچه‌ی همیشگی نیست. کم‌کم احساس تنهایی کرد. او می‌خواست بداند چه اتفاقی افتاده و... .

«جناب گورکن»، سال‌های سال است که در هتل «بوبلی» کار می‌کند. او مدیر مناسبت‌های خاص است. یعنی مهمانی‌ها و مراسم شادی را در هتل برگزار می‌کند. او عادت دارد با همه مهمان‌ها کنار بیاید. اما یک روز در مهمانی سالانه انجمن «تمبر جمع‌کن‌ها» یک مهمان خیلی سختگیر وارد شده و اتاق‌های سلطنتی را می‌خواهد و... .

یوزپلنگ عاشق بازی کردن بود، اما از آن هم مهم‌تر عاشق برنده شدن بود. موقع بازی خیلی بداخلاقی می‌کرد و همه را از دست خودش کلافه می‌کرد؛ ولی... . این داستان به اهمیت بازی منصفانه، جِرزنی نکردن و داشتن اخلاق ورزشکاری می‌پردازد. هدف این کتاب، تشویق کودکان به لذت بردن از ورزش کردن است.

تمساح‌کوچولو همیشه عجله می‌کرد... وسط حرف دیگران می‌پرید و حوصله نداشت با دقت نقاشی‌هایش را رنگ کند. زمانی‌که اعداد را جمع می‌زد جواب‌هایش غلط از آب درمی‌آمد از بس که عجله می‌کرد. وقتی خانم معلم همه این چیزها را دید راه‌حلی به ذهنش رسید که...‌‌ . این داستان به اهمیت صبوری و انجام کارها با دقت و حوصله می‌پردازد.

شیرکوچولو همیشه نگران است. او از هر چیزی نگران می‌شود. نگران است دیر به مدرسه برسد، نگران زود رسیدن هم هست، او نگران است اعداد را اشتباه جمع بزند و... . شیرکوچولو وقتی نگران می‌شود دستپاچه شده و دل‌درد می‌گیرد، اما سرانجام... . این کتاب به نگرانی‌های معمول کودکان می‌پردازد و مطالعه آن، کودکان را تشویق می‌کند تا روش‌هایی برای غلبه بر نگرانی به‌کار گیرند و به روش‌هایی اشاره می‌کند که دیگران برای غلبه بر نگرانی‌هایشان به‌کار می‌برند.

ببر خیلی زود عصبانی و کلافه می‌شد و داد می‌زد؛ گاهی به‌خاطر مدادرنگی، گاهی به‌خاطر کتاب و گاهی سرِ بازی کردن. خلاصه همه از او دلخور بودند و نمی‌دانستند از دستش چه کار کنند؛ تااینکه خانم معلم... . در این داستان به مشکلاتی پرداخته می‌شود که عصبانیت و بدخلقی را برای فرد ایجاد می‌کند. همچنین تأثیر خشم بر اطرافیان نیز مورد توجه قرار می‌گیرد و در این داستان، کودکان تشویق می‌شوند تا روش‌هایی را برای کنترل خشم بیاموزند.

پلنگ توی مدرسه جنگل تازه‌وارد بود، ولی زرافه را بازی نمی‌داد و او تنها مانده بود. پلنگ هم برای جشن‌تولدش زرافه را دعوت نکرد؛ چون زرافه خیلی با او بدرفتاری کرده بود ولی... . این داستان درباره قُلدری و تنها ماندن کودکانی است که دیگران عمدا آن‌ها را بازی نمی‌دهند و در فعالیت‌هایشان شریک نمی‌کنند. با مطالعه این کتاب، کودکان تشویق می‌شوند نه‌تنها به رفتارهای خود در مقابل دیگران دقت کنند بلکه در مواقعی که دیگران برای آن‌ها قلدری می‌کنند، کمک بگیرند.

فیل، خیلی خودخواه بود. او دوست داشت همه چیز مال خودش باشد. اسباب‌بازی‌هایش را به دیگران نمی‌داد و نمی‌توانست با کسی بازی کند. همه از دستش کلافه شده و تنهایش گذاشته بودند؛ ولی... . این داستان به کودکانی می‌پردازد که وسایلشان را به دیگران نمی‌دهند و به مشکلاتی مانند انزوا و تنهایی کودک اشاره می‌کند که در پی آن پیش می‌آید. هدف این کتاب، تشویق کودکان برای تعامل با دوستانشان و تأکید روی این نکته است که بازی کردن با دیگران و به اشتراک گذاشتن اسباب‌بازی‌هایشان بهتر از تنها بودن است.

میمون خیلی بازیگوش بود و همیشه حواسش پرت بود و هیچ‌وقت به حرف دیگران گوش نمی‌کرد، ولی یک‌بار این حواس‌پرتی کار دست همه داد. قرار بود مسابقه اتومبیل‌رانی بدهند و قبل از شروع آن همه باید قسمت‌های مختلف ماشین‌های مسابقه را کنترل می‌کردند و به دستورالعمل‌ها توجه می‌کردند؛ اما... . این داستان به اهمیت گوش دادن به دستورالعمل‌ها می‌پردازد و به مشکلاتی اشاره می‌کند که در اثر حرف گوش نکردن به‌وجود می‌آید.

قورباغه‌کوچولو دلش نمی‌خواهد قورباغه باشد؛ چون فکر می‌کند که قورباغه‌ها خیس، لزج، و حشره‌خوار هستند. او دوست دارد گربه، خوک، جغد یا هر حیوان دیگری باشد... . این کتاب با داستانی کوتاه، نشان می‌دهد هر موجودی همان‌طور که آفریده ‌شده و در نقشی که برایش درنظر گرفته شده، مناسب‌تر است و همه موجودات مشکلات و خوبی‌های مخصوص به خودشان را دارند.