جنگ ها

این کتاب که جلددوم از این مجموعه است، ادامه‌ی روایت محاصره‌ی لنینگراد از اکتبر 1942 تا ژانویه 1944 را پوشش می‌دهد و به بررسی دقیق عملیات‌های نظامی، شرایط انسانی و تلاش‌های ارتش سرخ برای شکستن محاصره می‌پردازد.
در این اثر، فصل‌هایی چون «شهری در محاصره 1942 تا 1943»، «شکستن محاصره»، «آزادی – 1944» و «نتایج جنگ کبیر میهنی» به تحولات این دوره می‌پردازند. نویسنده با تحلیل استراتژی‌های نظامی، نقش نیروهای چریکی، عملیات‌های ارتش سرخ و تأثیرات لجستیکی، تصویری از این برهه‌ی تاریخی ارائه می‌دهد.

این اثر که جلد اول از مجموعه دو جلدی است، با نگاهی تحلیلی و مستند، یکی از طولانی‌ترین و مرگبارترین محاصره‌های تاریخ را در جریان جنگ جهانی دوم بررسی می‌کند؛ محاصره‌ای که از ژوئن 1941 تا اکتبر 1942 به طول انجامید و شهر لنینگراد را درگیر فاجعه‌ای انسانی و نظامی کرد.
در این جلد، نویسنده با بهره‌گیری از منابع نظامی و تاریخی، به بررسی مراحل آغازین محاصره، واکنش‌های ارتش سرخ، شرایط سخت غیرنظامیان و تلاش‌های نافرجام برای شکستن حلقه‌ی محاصره می‌پردازد. فصل‌های کتاب شامل موضوعاتی چون وضعیت شهر پیش از محاصره، حملات اولیه‌ی آلمان، زمستان سخت 1941–1942 و امیدهای کاذب برای پایان محاصره است.

با خواندن این کتاب پا به میدان‌های نبرد بگذارید و واقعیت‌های باورنکردنی درباره‌ی بزرگ‌ترین جنگجویان تمام دوران‌ها کشف کنید و با سلاح‌های آن‌ها آشنا شوید. مهم‌ترین نبرد اسکندر کبیر، جنگجویان فیل سوار، ژولیوس سزار، بودیکا، ناپلئون بناپارت، شاکا و جنگویان خیالی از جمله مواردی هستند که در این کتاب به آن‌ها پرداخته شده است.

این کتاب عاشقانه‌ها و دل‌نوشته‌های «طاهره غلامعلی شاهی» برای همسرش، شهید «محمد استحکامی» است که در سال 1394 در سوریه و در جریان دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید. طاهره غلامعلی شاهی در این کتاب جزئیات زندگی ساده، بی‌آلایش و عاشقانه‌اش را با همسرش شرح می‌دهد و در انتها از نگاه این شهید به شهادت می‌گوید.

داستان با قرار ملاقاتی در آوریل 2035 در پاریس آغاز می‌‌شود. این ملاقات بین سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی سرشناسی به نام «آدریل عُوادیا» است. «موشه شالو» قصد دارد تاجر یهودی را در جریان نقشۀ نابودی مسجدالاقصی بگذارد که قرار است به‌وسیلۀ ماهوارۀ نظامی در جشن سال نو یهودیان انجام شود؛ اما سفیر نمی‌‌داند آدریل عوادیا، همان «بنجامین راحیل» افسانه‌‌ای و فرمانده بخش سایبری جنبش آزادی‌بخش قدس است؛ مردی که بیست سال است مهم‌ترین سرویس‌‌های امنیتی جهان او را تعقیب می‌کنند. او شخصاً برای نابودی این عملیات وارد فلسطین می‌‌شود.

این کتاب رمان‌گونه اما کاملا مستند، رمانی درباره زندگی یک ایرانی با نام «جمال فیض‌اللهی» است که به‌عنوان قاچاقچی به ترکیه می‌رود اما سرنوشت دیگری برایش رقم می‌خورد. سرنوشتی که حضرت رقیه (س) با کرامات خود برایش رقم می‌زند و باعث می‌شود او همه چیز را رها کند و مجاور حرم شود. او در این مستند از شکل‌گیری هسته اولیه مدافعان حرم، جنایات داعش، و حوادث و اوضاع سوریه می‌گوید.

پدافند غیرعامل؛ یعنی مجموعه اقدامات غیرمسلحانه که موجب افزایش بازدارندگی، کاهش آسیب‌پذیری، تداوم فعالیت‌های ضروری، و ارتقای پایداری ملی و تسهیل مدیریت بحران در مقابل تهدیدات و اقدامات نظامی دشمن می‌شود. در این کتاب، ابتدا اصول و مبانی پدافند غیرعامل، بررسی و مباحث مرتبط با پدافند کالبدی، ارائه و در ادامه به بحث اقتصاد مقاومتی و راهکارهای مقابله با جنگ اقتصادی، پرداخته می‌شود.

«ابوفاضل» با هماهنگی حاج «سیدجواد» به سوریه آمده بود و در ساختمانی نزدیک حرم حضرت زینب(س)، مستقر شده بود؛ اما به جز نگهبانی بالای همان ساختمان، کار دیگری نمی‎کرد. او از سیدجواد خواسته بود او را جایی بفرستد که بتواند از تخصصش استفاده کند؛ چون او یک تک‎‌تیرانداز بود. ابوفاضل در دو سه سالی که در سوریه بود، سه بار به «ادلب» رفته بود. ارتش به زحمت منطقه «تل‌المسطومه» و «سیطره‌المسطومه» را حفظ کرده بود تا مردم عادی و غیرنظامیان، بتوانند از آنجا خارج شوند و حالا دستور رسیده بود باید از آنجا عقب‎نشینی کنند؛ اما....

کتاب حاضر داستان خانواده‌ای فلسطینی را روایت می‌کند که به علت حمله اسرائیل از سرزمین خود کوچ می‌کنند. راوی داستان زنی به نام «رقیه» است. روایتی که از مصیبت مردم این سرزمین و اجبار آن‌ها برای خروج از کشورشان آغاز می‌شود و با زندگی تلخ در نقاط مختلف جهان، به امید بازگشت به وطن و پشت سر گذاشتن وقایع ادامه می‌یابد و سرانجام با دیدار رقیه با پسر و نوه‌اش، پشت سیم‌های خاردار، در مرز جنوب لبنان و فلسطین به پایان می‎رسد؛ پنجره‌ای رو به آینده... .

این کتاب مجموعه اشعاری است که درباره «لبنان» و مردم «فلسطین» سروده شده است و دو بخش دارد. بخش اول «از تنهایی موج‌ها نام دارد» و بخش دوم «گزارش از خاک مقدس». در شعری از بخش اول آمده است: «گفتم سلام لبنان!/ شاخه‌های زیتون/ در گرمیِ دهانم جوانه زدند/ سیب‌های سرخ/ شعله‌ور بودند/ و نیوتن درباغ نبود... ». در شعر دیگری به نام «روزگار» از بخش دوم آمده است: «روز دوم/ موشکی از کنار سرم گذشت و خیابانی را که در آن قدم می‎زدم برد/ الان کجا باید باشم؟ »