من کمکت میکنم
معرفی کتاب
کمک کردن به همدیگر حتی اگر خیلی کوچک، میتواند بسیار راهگشا باشد. همه ما داریم با هم زندگی میکنیم و نسبت به هم وظایفی داریم و خوب است که در مواقع لزوم و در صورت امکان به هم کمک کنیم. داستان حاضر که در یک جنگل میگذرد به خوبی به کودکان میآموزد که کمک کردن به همدیگر چقدر ارزشمند و زیباست.
خودت باش پروانه!
معرفی کتاب
پروانهی قصهی ما وقتی با زنبور عسل آشنا میشود تصمیم میگیرد مثل او و دوستانش گردهافشانی انجام بدهد. زبنور عسل هم حسابی پروانه را راهنمایی میکند اما پروانه به جای اینکه سعی کند مثل بقیهی پروانهها به گردهافشانی کمک کند میخواهد مثل زنبورها بشود. زنبور مدام به او میگوید تو همان پروانه باشی کافی است! قصه این کتاب با زبانی ساده و تصاویری رنگین، دربارهی زنبورها و پروانهها اطلاعات جالبی به ما میدهد.
مهمان تازهوارد: جغد دانا
معرفی کتاب
وینستون جغد دانا مهمان تازهی باغ وحش لو است. او از لو میخواهد که وظیفهی حل کردن مشکلات حیوانات در باغ وحش را به او بسپارد. وینستون با مهربانی و دلسوزی به مشکلات حیوانات گوش میدهد و راه حلهای خوبی به آنها نشان میدهد. حالا لو خیالش راحت است که وینستون دانا حواسش به اعضای باغ وحش هست.
کتاب «مهمان تازه وارد: جغد دانا» داستان باغ وحشی را روایت میکند که لو صاحب آن است و حیواناتی مثل تمساح، میمون، کرگدن و کوآلا در آنجا در کنار هم زندگی میکنند. در این میان جغدی دانا به نام وینستون به باغ وحش رفته و از صاحب آن میخواهد تا اموری را به او بسپارد. حال او وظیفه دارد تا پای درددل حیوانات دیگر بنشیند و مشکلات آنها را با استفاده از دانایی خود حل کند. در این مسیر اتفاقاتی برای او رخ میدهد و مدام با حیوانات مختلفی روبرو میشود. وینستون به مرور با حیوانات باغوحش آشنا شده است و به آنها کمک میکند. او از آنها میخواهد تا مراعات حال دیگران را نیز بکنند چرا که همهی آن حیوانات سختی کشیدهاند و حالا باید در آسایش و آرامش باشند. وینستون تمام تلاشش را میکند تا مشکلات باغوحش حل شوند و همه با خوشحالی در آنجا زندگی کنند. در واقع کتاب به مفاهیم مهمی مثل مهربانی و مسئولیت پذیری میپردازد که دانستن آن میتواند برای همهی کودکان مفید و ضروری باشد.
کتاب «مهمان تازه وارد: جغد دانا» داستان باغ وحشی را روایت میکند که لو صاحب آن است و حیواناتی مثل تمساح، میمون، کرگدن و کوآلا در آنجا در کنار هم زندگی میکنند. در این میان جغدی دانا به نام وینستون به باغ وحش رفته و از صاحب آن میخواهد تا اموری را به او بسپارد. حال او وظیفه دارد تا پای درددل حیوانات دیگر بنشیند و مشکلات آنها را با استفاده از دانایی خود حل کند. در این مسیر اتفاقاتی برای او رخ میدهد و مدام با حیوانات مختلفی روبرو میشود. وینستون به مرور با حیوانات باغوحش آشنا شده است و به آنها کمک میکند. او از آنها میخواهد تا مراعات حال دیگران را نیز بکنند چرا که همهی آن حیوانات سختی کشیدهاند و حالا باید در آسایش و آرامش باشند. وینستون تمام تلاشش را میکند تا مشکلات باغوحش حل شوند و همه با خوشحالی در آنجا زندگی کنند. در واقع کتاب به مفاهیم مهمی مثل مهربانی و مسئولیت پذیری میپردازد که دانستن آن میتواند برای همهی کودکان مفید و ضروری باشد.
مهمان تازه وارد
معرفی کتاب
کتاب «مهمان تازه وارد» داستانی دربارهی مهربانی، همدلی و آشنایی با حیوانات است. این کتاب به معرفی وینستون، جغد دانا، که به عنوان مهمان جدید به باغوحش میآید، میپردازد و تلاشهای او برای کمک به سایر حیوانات باغ وحش را به تصویر میکشد. حیوانات منتظرند تا با این مهمان جدید آشنا شوند و ببینند آیا میتوانند با او دوست شوند یا خیر. وینستون با مهربانی و دلسوزی به مشکلات حیوانات گوش میدهد و راهحلهای خوبی به آنها ارائه میدهد. لو، رئیس باغ وحش، با ورود وینستون خیالش راحت میشود که او حواسش به همه هست.
گورکن ناقلا
معرفی کتاب
گورکن ناقلا مدام سربهسر حیوانات جنگل میگذارد و با شوخیهایش همه را اذیت میکند. همهی ساکنان جنگل از کارهای او شاکی و ناراضی هستند و دلشان میخواهد درس خوبی به او بدهند. تا اینکه یک روز... داستان پر ماجرای گورکن ناقلایی که شیطنتها و اذیتهایش او را به دردسر بزرگی میاندازد. کودک در این داستان با اهمیت دوستی، بخشش، و کمک به دیگران آشنا میشود.
گورکن ناقلا و پارلای بلا
معرفی کتاب
گورکن ناقلا این بار از شهر سر درمیآورد. او که همیشه دنبال شیطنت و اذیت کردن حیوانات جنگل بود، حالا در شهر با کسی شبیه خودش دوست شده و قرار است حسابی با هم ماجراجویی کنند. اما دردسر وقتی شروع میشود که... داستانی دربارهی کمک به دوستان در وقت خطر، اهمیت احترام به قوانین و مراقبت از محیط زیست جنگلها و ساکنان آن است.
موش شهری و موش روستایی، گربه و موشها، خرگوش و لاکپشت
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. داستان این جلد از مجموعه مذکور: یک روز موش شهری به دیدن پسر عمویش موش روستایی رفت. موش روستایی با خوشحالی از او پذیرایی کرد و با روی خوش غذای اندکی که داشت جلوی او گذاشت. موش شهری غر زد که تو چطور به این غذای ساده و کم راضی میشوی؟ به شهر بیا تا به تو نشان بدهم زندگی کردن یعنی چه. آنها به شهر رفتند. آخر شب وارد رستوران بزرگی شدند و شروع کردند به خوردن باقیماندهی غذاهای شب گذشته که ناگهان...
گراز و روباه، خفاش و راسوها، موشکور و مادرش
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. در این جلد از مجموعه مذکور: خفاش کوچولو با خواهر و برادرهایش در تنهی درخت بازی میکرد که ناگهان از لانه بیرون افتاد. همان موقع راسویی رسید و او را گرفت و خواست بخورد. خفاش به او گفت: «صبر کن. من یک موشم. واقعاً میخواهی من را بخوری؟ » راسو پشیمان شد و او را رها کرد. چند روز بعد دوباره خفاش کوچولو وقت بازی کردن، از لانه بیرون افتاد. راسوی دیگری از راه رسید و خواست او را بخورد که...
ماده شیر و ماده روباه، طاووس و درنا، کلاغ و کبوتران
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. در این جلد از مجموعه مذکور: یک روز ماده شیر و ماده روباه با هم حرف میزدند. ماده روباه که زیبایی و توانایی خودش را نمیدید، به زیبایی و تواناییهای ماده شیر حسادت میکرد و به او طعنه میزد که فقط یک بچه دارد. ولی ماده شیر که دانا بود از حرف روباه ناراحت نمیشد، چون میدانست که...
کلاغ و روباه، گرگ چوپان، بز و گرگی که فلوت مینواخت
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. در این جلد از مجموعه مذکور: گرگ خیلی گرسنهای وقتی چوپان و سگ گله خواب بودند، به گوسفندان نزدیک شد. لباس و کلاه و عصای چوپان را برداشت و پوشید. میخواست خودش را جای چوپان جا بزند تا گوسفندان به دنبالش بروند و او هم آنها را بخورد. گرگ که حسابی از این نقشهاش کِیف کرده بود، تلاش کرد ادای آواز چوپان را هم دربیاورد ولی چنان زوزهی ترسناکی کشید که...