داستان‌های روستا

این کتاب حاوی شش داستان از مردم روستاست. نام داستان‌ها به این ترتیب است: «بخت دختر شیطان»، «عشق پیری»، «جن‌گیر»، «یه سر و دو گوش»، «زن‌بابا» و «عشق مادری». داستان «بخت دختر شیطان»، درباره خرافات و اعتقادات اشتباهی است که بین مردم رواج دارد و افراد ساده‌دلی که با باور این خرافات، به جان یکدیگر می‌افتند. داستان «زن‌بابا»، زندگی زنی را روایت می‌کند که به ناچار زن دوم مردی مسّن شده است. زن رفتار خوبی با دختر کوچک مرد ندارد. داستان علت این موضوع را بررسی می‌کند.

اهالی دو روستا هر روز به دلایل مختلف با هم دعوا می‌کنند. هیچ کس و هیچ چیز نمی‌تواند آن‌ها را آشتی بدهد. بچه‌ها که به دلیل دعوای بزرگ‌‌ترها از یکدیگر دور شده‌اند، تصمیم می‌گیرند شهر جدیدی برای خودشان بسازند. این داستان خودباوری، اعتماد به نفس، یقین به داشته‌ها و توانایی‌های خود را در کودکان و نوجوانان تقویت می‌کند.

این داستان روایتی خیالی درباره بافت اولین قالی و فرش است. مردی چوپان به علت خشکسالی تصمیم می‌گیرد با گوسفندانش به شمال کشور برود؛ ولی همسر و فرزندانش در روستا می‌مانند. پس از مدت‌ها چوپان همراه گله سر حال و چاق و چله‌اش باز می‌گردد و آنچه را دیده با نخ‌های رنگارنگ به صورت قالی می‌بافد.

در این داستان، افسانه‌ای بازگو می‌شود که در شمال ایران و در جنگل‌های عباس‌آباد رخ داده است. مرادعلی هیزم‌شکن برای قطع درختی خشک با درخت پیر صحبت می‌کند و به‌دنبال راهی است تا قمری‌های جوان را که در بالای درخت لانه دارند، نجات دهد. حفاظت از محیط زیست و کمک به دیگران و حفظ راه و رسم انسانیت از نکات مطرح در این داستان است.

داستان این کتاب داستانی تخیلی است که علاوه‌بر سرگرم کردن کودکان، درباره خلیج فارس، ماهیگیری، حصیربافی و... اطلاعاتی به آن‌ها ارائه می‌دهد. عبدو به‌همراه پدرش به‌دنبال صید ماهی بزرگ و پولدارشدن هستند؛ اما آن‌ها گنج واقعی را چگونه به‌دست می‌آورند؟

در این داستان که وقایع آن در باغ بادام رخ می‌دهد، پسر جوانِ ننه‌شبنم بدون توجه به مادر پیرش، به فکر حفظ سلامت و جان خودش است. اتفاقاتی که روی می‌دهد او را متوجه نکاتی مانند تنبلی نکردن، کار و تلاش، احترام به والدین و حمایت از خانواده می‌کند.