حضرت فاطمهعلیهاالسلام
معرفی کتاب
کتاب «14 قصه، 14 معصوم»، زندگی چهارده معصوم را به صورت داستانی از زمان تولد، اتفاقات مهم و ویژه زندگی و زمان و مکان شهادتشان را روایت میکند و با زبانی ساده و قابل فهم کودکان و نوجوانان را با پیشوایان دینی و مذهبی که کاملترین انسانها و الگویی مناسب و بیهمتا برای بشریتاند آشنا میسازد و علاوه بر بازنگری حوادث و شرح زیباییهای زندگی این چهارده معصوم، خواننده به پیگیری هر داستان و مراجعه به کتاب بعدی تشویق میشود.
در این جلد زندگی حضرت فاطمه الزهرا (س) تصویر شده است.
در این جلد زندگی حضرت فاطمه الزهرا (س) تصویر شده است.
درخت بادام
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر، هفتمین دفتر از مجموعه «قصههایی از امام رضا (ع) است که دربردارنده حکایاتی از زندگی و سیره این امام معصوم است. در این مجموعه کودکان با شخصیت و منش امام رضا (ع) آشنا میشوند. در این جلد میخوانیم: امام رضا (ع) در مسیر خراسان وارد شهر نیشابور شد. ایشان در خانه بی بی پسندیده ساکن شد و در حیاط خانه او یک دانه بادام کاشت...
پسری از کلب
معرفی کتاب
کتاب حاضر درباره زندگی پسری به نام زید است که در یک جنگ، اسیر دست دشمنان شده بود. حضرت محمد(ص) پس از مطلعشدن از زندگی زید، او را از اسارت آزاد کرد، به فرزندخواندگی گرفت و پرورش داد. زید از نخستین افرادی بود که به دین اسلام گروید و تا پایان عمر خود در کنار پیامبر اسلام(ص) ماند. این کتاب داستان، با بیانی ساده، علاوه بر بازگوکردن داستان زندگی زید، شرایط زندگی رسولالله(ص) و باقی مسلمانان را در سالهای صدر پیش از اسلام روایت میکند.
یاسر و عدّاس در باغ بهشت
معرفی کتاب
دو برادر که یکی از آنها یاسر است(15 ساله) به دیدن پدربزرگ خود می روند و از آنجا کتاب و سکه هایی به خانه می آورند. یاسر که به اشیای قدیمی علاقه دارد، متوجه می شود می تواند با این سکه ها به زمان پیامبر سفر کند. او به طائف می رود و اتفاقات آن روزها را می بیند؛ همچنین عداس و نحوه اسلام آوردنش را.
تاریخ با طعم ذغال اخته
معرفی کتاب
این کتاب به داستانی در دل تاریخ پهلوی و به ماجراهای دوران رضاشاه میپردازد. داستان از علاقه یک زن و مرد به هم آغاز میشود؛ زن و مردی که دو روحیه متفاوت داشتند؛ زن که «آنا» صدایش میزنند و از مخالفان رضاشاه است اما مرد از قزاقها و کهنهسربازهای او. نویسنده تلاش دارد تا با استفاده از نثری شیرین، شخصیتپردازی و با استفاده از گفتوگوهای متعدد خواندن این اثر را برای مخاطب خود شیرین کند. در قسمتی از کتاب میخوانیم: «از حرفی که شنیدم جا خوردم. فرهاد داشت میگفت رضاشاه پسر احمدشاه بوده! ناآگاهترین آدمها نیز چنین مطلبی را نمیگفتند. فکر کردم دارد به عمد حرفهای چرت و پرتی میزند تا موضوع مورد بحث را کلاً به بیراهه بکشد. رو کردم به فرهاد و گفتم: «کاری به این کل انداختنهایتان ندارم، اما... اینی که گفتی مسخره است فرهاد جان.»