مهمانی شیرین
معرفی کتاب
«پهلوانکچل» و اسبش «کری» از عروسکهای اصلی خیمهشببازی هستند. پهلوانکچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک میکند، و اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسانها را میفهمد. در این داستان، پهلوانکچل که مدتی است از خانهاش دور شده، دلش برای خانه و باغچهاش تنگ شده است، برای همین از کری میخواهد که به خانه بازگردند، اما وقتی آنها به خانه میرسند متوجه میشوند که... .
سفیدها و سیاهها
معرفی کتاب
«پهلوانکچل» و اسبش «کری» از عروسکهای اصلی خیمهشببازی هستند. پهلوانکچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک میکند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسانها را میفهمد. مجموعهی «قصه پهلوانکچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمهشببازی، نوشته شده است. در این داستان، دو چوپان میان دشت آتش بهپا کرده بودند، پهلوانکچل کنار آنها دور آتش نشسته بود و کری میرفت و دوری میزد و بازمیگشت و حرف میزد، پهلوان کچل از پُرحرفی کری خسته شده بود، برای همین... .
بوته گلگلی
معرفی کتاب
«پهلوانکچل» و اسبش «کری» از عروسکهای اصلی خیمهشببازی هستند. پهلوانکچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک میکند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسانها را میفهمد. مجموعهی «قصه پهلوانکچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمهشببازی، نوشته شده است. در این داستان، کری در نوکِ تپه ایستاده و ورزش میکند و به پهلوانکچل غُر میزند که از تنبلی دست بردارد، کری درحال غُرزدن ناگهان از دور بوتهی گلی را میبیند که بهسمت آنها میآید، اما بوتهی گل که نمیتواند راه برود؟ ... .
دل نازک
معرفی کتاب
«پهلوانکچل» و اسبش «کری» از عروسکهای اصلی خیمهشببازی هستند. پهلوانکچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک میکند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسانها را میفهمد. مجموعهی «قصه پهلوانکچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمهشببازی، نوشته شده است. در این داستان، کری و پهلوانکچل، سعی دارند تا بقیه را نجات بدهند، کری اول شیهه میکشد تا پرندهها بهجای نشستن روی شاخه درخت بهدنبال کار و زندگیشان بروند، پهلوانکچل هم سعی دارد پاهایش را از خستگی نجات بدهد اما... .
سنگ آسمانی
معرفی کتاب
«پهلوانکچل» و اسبش «کری» از عروسکهای اصلی خیمهشببازی هستند. پهلوانکچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک میکند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسانها را میفهمد. مجموعهی «قصه پهلوانکچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمهشببازی، نوشته شده است. در داستان این کتاب، پهلوانکچل و «کری» زیر آسمان پرستاره خوابیده بودند که به یکباره یک سنگِ آسمانی را دیدند که سرگردان است و ممکن است که... .
دل پر آرزو
معرفی کتاب
«پهلوانکچل» و اسبش «کری» از عروسکهای اصلی خیمهشببازی هستند. پهلوانکچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک میکند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسانها را میفهمد. مجموعهی «قصه پهلوانکچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمهشببازی، نوشته شده است. داستان این کتاب درباره حرفها و آرزوهایی است که پهلوانکچل در خواب میزند و اسبش کری به او میگوید که باید مردم را از خوابهایشان بیدار کنیم تا خوابهای الکیپلکی نبینند و آرزوهای الکی نکنند... .
همهفن حریف
معرفی کتاب
«پهلوانکچل» و اسبش «کری» از عروسکهای اصلی خیمهشببازی هستند. پهلوانکچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک میکند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسانها را میفهمد. مجموعهی «قصه پهلوانکچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمهشببازی، نوشته شده است. در داستان این کتاب، پهلوانکچل یک شمشیرزن ماهر، و یک کشتیگیر قهار است، او و اسبش، کری، پهلوانِ همه میدانها بودند؛ اما از آنجا که روزگار همیشه به یک رنگ نیست، رنگ همهچیز عوض شد و... .
آنور صخره
معرفی کتاب
«پهلوانکچل» و اسبش «کری» از عروسکهای اصلی خیمهشببازی هستند. پهلوانکچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک میکند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسانها را میفهمد. مجموعهی «قصه پهلوانکچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمهشببازی، نوشته شده است. در داستان این کتاب، پهلوانکچل و کری، با یکدیگر قدم میزنند تا به یک صخره میرسند، آنسوی صخره، یک درهی عمیق است، او میخواهد که کنار دره بنشیند تا اگر کسی خواست از دره بیفتد او را با کمندش بگیرد و... .
این که کاری ندارد!
معرفی کتاب
این کتاب، داستانی برای کودکان است که در آن عواقب و مضرات سهلگیری در مورد طبیعت و آلودگیها، بیان میشود. این داستان آموزشی، میتواند در عمق ذهن کودک بنشیند و او را با مفاهیم حفاظت از محیطزیست آشنا کند. وقتی که از دستگاه ابداعی جدید «دُمباریک»، مادهی چسبناک بدبویی شروع به چکیدن کرد، «آلبرت» با خوشخیالی گفت: «آلودگی؟ این که کاری ندارد!». اما خلاص شدن از مادهی چسبناک به آن راحتی که او فکر میکرد نبود...، و آلبرت باید تصمیم میگرفت که... .