عروس حاجغلامحسین: روایت زندگی حاجیه خانم راضیه صادقی، مادر شهیدان اسحاق و مجید اسحاقی
معرفی کتاب
کتاب حاضر روایت زندگی راضیه صادقی مادر شهیدان اسحاق و مجید اسحاقی است. زنی که با وجود رنج زندگی در گذشته، جز زیبایی نمیبیند. خانمصادقی در این کتاب زندگی یازده شهید از نسل حاجغلامحسین اسحاقی را نیز روایت میکند. بیشک برگ برگ کتاب را با شوق خواهید خواند و خواهید دانست آسمانی شدن، نه بال میخواهد و نه پَر. بلکه دلی میخواهد بزرگ که خود را شبیه خوبان کنی. در این کتاب میخوانیم: «نُه سالِ تمام بود که مجیدم را از دست داده بودم و حتی یک تکه از وجودش را هم نداشتم. این سالها بارها خواب شهیدانم را میدیدم و دلم خوش بود به حضورشان؛ تا اینکه یک شب اسحاق به خوابم آمد و گفت: «مادر! شیخون زیاد اومدی و رفتی، از این به بعد گلزار شهدا برو و مجید رو تنها نذار.» بیدار که شدم، مطمئن بودم همین روزها مجیدم برمیگردد. پاییز سال 74 بود که از بنیاد شهید تماس گرفتند و خبر دادند پیکر شهیدتان پیدا شده. سراز پا نمیشناختم؛ قرار بود به دیدار عزیزم بروم. هم شاد بودم و هم سرگردان. چه دیداری بود دیدار مادر و فرزند بعد از سالها انتظار!
موسیو کمال
معرفی کتاب
ژروم ایمانوئل، تنها شهید اروپایی دفاعمقدس است. او متولد 9 آوریل سال 1964 در فرانسه؛ پدرِ تونسی و مادرِ فرانسویاش وقتی ژروم دوساله بود، از هم جدا شدند و پدر به کشور خود، تونس برگشت.
ژروم در سفری به تونس با دین اسلام آشنا و مسلمان شد. نامش را به «کمال» تغییر داد. او بعد از بازگشت به فرانسه، در جریان انقلاب اسلامی ایران با امام خمینی(ره) و اطلاعیههای او آشنا شد و در سال 1981 به ایران آمد و مدتی بعد مذهب شیعه را انتخاب کرد.
کمال با شروع جنگ تحمیلی، آمادگیاش را برای اعزام به جبهه اعلام کرد، اما به دلیل تابعیت فرانسویاش از حضور در جبهه منع شد تا اینکه با اصرار فراوان، بالاخره مجوز حضور در جبهه را دریافت کرد و همراه با «سپاه بدر» در سال 1363 به جبهه رفت.
کمال سرانجام در آخرین روزهای جنگ تحمیلی در سال 1367 و در جریان عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نائل شد.
ژروم در سفری به تونس با دین اسلام آشنا و مسلمان شد. نامش را به «کمال» تغییر داد. او بعد از بازگشت به فرانسه، در جریان انقلاب اسلامی ایران با امام خمینی(ره) و اطلاعیههای او آشنا شد و در سال 1981 به ایران آمد و مدتی بعد مذهب شیعه را انتخاب کرد.
کمال با شروع جنگ تحمیلی، آمادگیاش را برای اعزام به جبهه اعلام کرد، اما به دلیل تابعیت فرانسویاش از حضور در جبهه منع شد تا اینکه با اصرار فراوان، بالاخره مجوز حضور در جبهه را دریافت کرد و همراه با «سپاه بدر» در سال 1363 به جبهه رفت.
کمال سرانجام در آخرین روزهای جنگ تحمیلی در سال 1367 و در جریان عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نائل شد.
پسر رنج: خاطرات آزاده محمد رنجپور
معرفی کتاب
کتاب خاطرات بازیها، شیطنتها، دردها و رنجهای آزاده محمد رنجپور است. او در سال 1339 در محله قرهآغاج تبریز متولد شد. ایشان پس از کوچ به تهران مدتی در راهآهن مشغول کارشدند؛ اما او حس کرد گمشدهای دارد و آن را جبهه جا گذاشته است. وارد سپاه شد و داوطلب به مناطق جنگی اعزام گردید. تا سال 1366 درچندین عملیات بزرگ حضور فعال داشت تا اینکه نیمه شب 28 فروردین 1366 در منطقه ماووت کردستان به اسارت نیروهای بعثی در آمد و شکنجه او از همان جا آغاز شد. محمد را از سلولهای تنگ و تاریک، نمور و پر از ساس و شپش، به استخبارات و سپس به پادگان الرشیدو نهایت به مخوفترین اردوگاه با بیرحمترین شکنجهگران یعنی تکریت11 منتقل کردند. ایشان پنجم شهریور 1369 با افتخار و سربلندی به وطن بازگشت.
بچههای خیابان روبروی بهشت: زندگینامه شهدای مسجد رضایی
معرفی کتاب
کتاب «بچههای خیابان روبروی بهشت» روایتی از زندگینامه و خاطرات 74 شهید دلاور و 3 آزاده سرافرازی است که در کوچههای خیابان «شهید بنیطبا» واقع در خیابان خاوران میدان خراسان تهران نامشان میدرخشد. خیابان روبروی این خیابان قبل از تغییر نام، به خیابان «بهشت» موسوم بود و از همین رو نام این کتاب «بچههای خیابان روبروی بهشت» انتخاب شده است که خاستگاه بیشتر 74 شهید «مسجد رضایی» بود. این مسجد در جنوب شهر تهران با تقدیم بیش از هفتاد شهید نامآور، ماندگار و شنیدنی شد و نگارنده کتاب گوشهای از این تاریخ را به تحریر درآورده است.
همسایه ماهیها: روایتی ناشنیده از 336 ساعت ملاقات با مرگ و اسارت اکبر کاظمی
معرفی کتاب
در دلِ سختیهای جنگ، رشدهای بزرگی هم بود. سختیهایی که اکبر کاظمی شاید یکی از آن آدمهایی باشد که مزهاش را خوب چشیده است، آن هم درست وسط میدان مین وقتی برای شناسایی منطقه عملیاتی والفجر8 وارد خاک عراق شد. اما از بد حادثه پانزده روز و شانزده شب بیخ گوش عراقیها و در چند فرسخیشان زمینگیر میشود، طوری که نه راه پیش داشته، نه راه پس! او در این معرکه نه تنها پایش روی مین رفته و توان حرکت کردن از او گرفته میشود. روزبهروز هم ضعیفتر میشود. چهرهاش هم آنقدر عوض میشود که موقع نجاتش همه او را یک سرباز عراقی میدانند تا یک رزمنده ایرانی. اتفاقی که حالا سیواندی سال از وقوع آن میگذرد...
تاکسی دایموند 53: خاطرات خودنوشت دکتر غلامرضا شیران
معرفی کتاب
در «تاکسی دایموند 53» با داستانی واقعی سروکار داریم. از آن جنس داستانهایی که پر است از اتفاقات جالب و غیرمنتظره که خواننده را با خود همراه میکند. این کتاب، مقطعی از زندگی دکتر غلامرضا شیران را روایت میکند و مثل هر روایتی از زندگی، در گذر از فراز و نشیبهای بسیار شکل میگیرد. ماجرای جوانی است که به قصد تحصیل به آمریکا میرود و زندگی در جایی متفاوت از کشورش را تجربه میکند. چون هزینههای اقامت و تأمین حداقلهای زندگی زیاد هستند، او به عنوان راننده پارهوقت در تاکسیرانی مشغول به کار میشود. در یکی از عادیترین روزهای کاری در فرودگاه واشنگتن حادثهای روی میدهد و به ماجرایی مهم در زندگی قهرمان داستان تبدیل میشود...
پزشک انقلابی
معرفی کتاب
«پزشک انقلابی» به زندگی و شخصیت سه شهید بزرگ انقلاب اسلامی، پرداخته است. در «پزشک انقلابی» زندگینامه و شخصیت «شهید دکتر احمد صادقیان»، در «داماد فرمانده» به سیره و زندگینامه فرمانده «شهید رضا چراغی» و در «شاعر لانه جاسوسی» به فرازهایی از زندگینامه و شخصیت «شهید مهدی رجببیگی» از دانشجویان خط امام تسخیرکننده لانه جاسوسی آمریکا پرداخته شده است که با مطالعه این کتاب به نکات مثبت و پنهان شهدای انقلاباسلامی بیشتر پی میبریم.
هشت تفنگدار: بر اساس زندگی معلم شهید علیرضا حاجی بابایی
معرفی کتاب
علیرضا حاجی بابایی در سال 1335 در مریانج همدان متولد شد. او کودکی باهوش بود و بعد از اتمام تحصیلات در دانشسرا به یکی از روستاهای آذربایجان شرقی رفت و به عنوان سرباز معلم خدمت کرد. از سال56 هم به استخدام رسمی آموزش و پرورش درآمد... کتاب حاضر دربرگیرنده داستانهایی از روزهای جوانی، حضور در جبهههای جنگ، مبارزات این شهید با رژیم بعث و نحوة شهادت ایشان است. کبریت جنگ، سقای قراویز، وضعیت صد، سی و هرچی شما بگی از جمله داستانهای این کتاب هستند.
شکارچی: خاطرات و زندگینامه شهید مصطفی رشیدپور
معرفی کتاب
کتاب حاضر درباره زندگی شهید مصطفی رشیدپور است. این داستان از تولد ایشان آغاز میگردد و با شهادت باشکوهشان در سوریه پایان میگیرد.
این شهید والامقام هنوز به سن جوانی نرسیده بود که جنگ تحمیلی شروع شد و ایشان نیز مانند بسیاری از مردم انقلابی، راهی جبههها شد. پس از اتمام دفاع مقدس نیز به هر طریقی که میتوانست به دفاع از اسلام و کشور ادامه داد تا اینکه در دههٔ 90، برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی سوریه شد و به دست دشمنان به شهادت رسید.
نویسنده قصد دارد مخاطبان را با زندگی این شهید والامقام و شرایطی که در سوریه برای مدافعان حرم وجود داشت آشنا کند.
این شهید والامقام هنوز به سن جوانی نرسیده بود که جنگ تحمیلی شروع شد و ایشان نیز مانند بسیاری از مردم انقلابی، راهی جبههها شد. پس از اتمام دفاع مقدس نیز به هر طریقی که میتوانست به دفاع از اسلام و کشور ادامه داد تا اینکه در دههٔ 90، برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی سوریه شد و به دست دشمنان به شهادت رسید.
نویسنده قصد دارد مخاطبان را با زندگی این شهید والامقام و شرایطی که در سوریه برای مدافعان حرم وجود داشت آشنا کند.