Skip to main content

مردی با آرزوهای دوربرد

معرفی کتاب
مردی با آرزوهای دوربرد، روایت‌هایی مستند از زندگی پدر موشکی ایران، شهید حسن طهرانی‌مقدم است که به نگارش درآمده است. در این کتاب طی 35 روایت، با اخلاق، منش و خصوصیات خاص اخلاقی این شهید بزرگوار آشنا شده و می‌توانند تلاش کنند پا جای پای این مرد بزرگ بگذارند. کتاب روایت‌هایی است مستند از زندگی مردی که برد آرزوهایش از برد موشک‌هایش بلندتر بود. مردی که در انتها بر قله‌های تکنولوژی موشکی قدم می‌زد و دنیا را انگشت به دهان و دشمن را عصبانی کرده بود.

تا آسمان هفتم

معرفی کتاب
کتاب «تا آسمان هفتم» در بحبوحه یک نبرد نفس‌گیر رخ می‌دهد. در اوج این نبرد نفس‌گیر، فرمانده‌ای از نیروهای اطلاعات عملیاتی به مأموریتی خطرناک و حیاتی اعزام می‌شود؛ شناسایی خطوط دشمن. با چشمانی تیزبین و ذهنی هوشیار، او باید از میان تاریکی و خطر عبور کند تا به حقیقتی دست یابد که سرنوشت نبرد را تغییر خواهد داد. اما همه چیز طبق نقشه پیش نمی‌رود. ارتباط با فرمانده قطع می‌شود و او در دل سرزمین دشمن ناپدید می‌شود. در حالی که امیدها برای بازگشت او کمرنگ شده است، سایه‌ای از شک و ناامیدی بر هم‌رزمانش سنگینی می‌کند. آیا او هنوز زنده است؟ چه رازی در دل دشمن نهفته است که او را بلعیده است؟ این کتاب شما را به قلب تپنده جنگ و کشمکشی میان مرگ و بقا خواهد برد؛ جایی که هر تصمیم، سرنوشتی را رقم می‌زند.

شب‌های زیبا

معرفی کتاب
«شب‌های زیبا» حکایت قصه شهید صابر مهرنژاد است. صابر از همان نوزادانی است که امام خمینی (ره) وقتی در گهواره بودند، آینده‌شان را پیش‌بینی کرد. او نه تنها سرباز خمینی کبیر که پدرِ خواهر و برادرهایش هم شد. صابر زود بزرگ شد و این خاصیت انقلاب است که کودکی را دور می‌کند و از فرزندانش مرد می‌سازد. مردانی که حتی اگر عمر چندان بلندی هم نداشته باشند. انقلاب، فرزندانش را عاشق هم می‌کند. صابر را هم عاشق کرد. این کتاب زندگی شهید صابر مهرنژاد را از کودکی تا شهادتش در دوران جنگ تحمیلی به تصویر می‌کشد. نویسنده با استفاده از روایتی عاطفی و داستانی، به جنبه‌های مختلف شخصیت صابر، از جمله روحیه انقلابی، ایمان عمیق و مسئولیت‌پذیری او در سنین پایین پرداخته است.

راز عباس خروس

معرفی کتاب
«مجموعه طنز علاف‌ها» داستانک‌هایی از اتفاقات و رفتارهای خوشمزۀ رزمندگانی است که هر کدام انگیزه‌های خودشان را از حضور در جبهه داشتند و شبیه بقیه رزمنده‌ها نبودند. «راز عباس خروس» جلد دوم این مجموعه است. در این جلد راز عباس خروس بزن‌بهادر ساواک که شهری از جاهل بازی و چاقوکشی‌اش به خدا پناه می‌بردند چه بود که سر از جبهه درآورد و آنجا چه گردوخاکی کرد و با آن سبیل از بناگوش در رفته، رزمنده خط مقدم شد را می‌فهمیم. راستی برای عباس آقا خیلی مهم است درست صدایش کنید! نه چیزی کم، نه زیاد: فقط «عباس خروس».

مورچه انتحاری

معرفی کتاب
«مجموعه طنز علاف‌ها» داستانک‌هایی از اتفاقات و رفتارهای خوشمزۀ رزمندگانی است که هر کدام انگیزه‌های خودشان را از حضور در جبهه داشتند و شبیه بقیه رزمنده‌ها نبودند. «مورچه انتحاری» جلد اول این مجموعه است. در مورچه انتحاری قصۀ مجی را می‌خوانیم که محله‌ای از دستش در عذاب بودند و روحانی مسجد با موافقت اعزام او به جبهه به دادش رسید. غافل از اینکه در جبهه سنگر علاف‌ها انتظارش را می‌کشد. مجید، عباس خروس، خسرو مخ و اِدی کرامت با چند رزمندهٔ عجیب دیگر از اعضای برجسته سنگر علاف‌ها بودند. از دست علاف‌ها سنگرشان هم آسایش نداشت چه برسد به نیروهای خودی و حتی دشمن!

نخل ماهی

معرفی کتاب
کتاب «نخل ماهی» ماجراهای خواندنی دختر کوچکی به نام ماهی است که در بحبوحه دفاع مقدس با مادر و بی‌بی‌اش زندگی می‌کند. پدرش برای دفاع از کشور راهی جبهه شده است. در خانه آنها یک نخل تنها در وسط حیاط است که ماهی، نامش را نخل آرزوها گذاشت، چون آرزویش این بود که جنگ خیلی زود تمام شود و بابا یونسِ او به خانه برگردد. گفتگو و شوخی‌های ماهی با بی‌بی و خالو با لهجه جنوبی از بخش‌های بامزه و قشنگ این کتاب است.

حماسه‌خوان خمینی: خاطرات حاج‌صادق آهنگران

معرفی کتاب
حاج صادق آهنگران از جمله رزمنده‏‌های خوزستانی است که با صدای پرصلابت و شعرهای حماسی شناخته می‌‎‌شود و از رزمندگان و پاسداران دفاع مقدس است. کتاب با خاطره حاج صادق آهنگران از اولین حماسه‌خوانی در جماران شروع و به مرور به دیگر ابعاد زندگی «حماسه‌خوان خمینی» می‌پردازد. این کتاب در 19 فصل تدوین شده و 2 فصل پایانی کتاب با عنوان در «رثای یاران» و «از چشم یاران» شامل یادداشت‌های حاج صادق آهنگران در مورد دوستان و همرزمان و فصل بعدی یادداشت‌های دوستان و شخصیت‌ها در مورد ایشان است.

اکبرآقا گل کاشتی: روایت‌هایی از دوران دفاع مقدس

معرفی کتاب
این اثر بیست قصه‌ی جذاب و خواندنی از ماجراهای رزمندگان در دوران جنگ تحمیلی است که برای نوجوانان بازنویسی شده است. در این کتاب می‌خوانیم: «... خلیل چوپان اسم یک افسر بعثی بود. از وقتی مهدی توی جیب‌های او پِشکِل بزغاله دیده بود به این اسم معروف شد. آن روز خلیل دست کرده بود توی جیبش و پشکِل‌ها از بین انگشتانش روی زمین افتاد. یک روز صبح خبر آوردن که فرمانده نمی‌آید و خلیل مسئول سرکشی به اُسرا شد. حالا فکر کنید اردوگاه اُسرا با یک فرمانده این‌طوری به چه وضعی افتاد... .»

حاجی بسم‌ا...

معرفی کتاب
«حاجی بسم الله» بیست‌ویک قصه‌ی جذاب و واقعی از زندگی رزمندگان کاشانی در جبهه‌ها یا زمان اسارت است. داستان‌ها در دوران دفاع مقدس (1367-1359) جریان دارند و تجربیات رزمندگان را به تصویر می‌کشند. از نظر نویسنده جنگ محدودیت ندارد امّا از کجا گفتن و چگونه بیان کردنش از اصل روایت مهم‌تر است و برای رفاقت با شهدا باید ناگفته‌ها را گفت. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «... صدای نعره‌ی افسر بعثی لرزه به جان سربازان عراقی انداخت: گاو مش حسن کیست؟ افسر عراقی شتلپ یک کشیده دیگر زد و باز تکرار کرد: می‌گویم «گاو مش حسن» کیست؟ اسیر ایرانی با آرامش خودش را جمع و جور کرد و گفت: از خود «مش حسن» بپرس! افسر مشت بعدی را محکم‌تر خواباند پای چشم اسیر ایرانی و گفت: جُک می‌گی! خودش رو از کجا پیدا کنیم؟ اسیر ایرانی گفت: این که کاری ندارد، همون طوری که ما رو این‌جا آوردید!»

سیگاری ها هم شهید می‌شوند

معرفی کتاب
کتاب «سیگاری‌ها هم شهید می‌شوند» مجموعه‌ای از خاطرات رزمندگان ایرانی است که در دوران دفاع مقدس و نیز در مناطق مرزی سیستان و بلوچستان حضور داشته‌اند و یا در اسارت به سر برده‌اند. این کتاب حاوی روایت‌های شخصی و لحظات تلخ و شیرین این افراد است که با زبان ساده و جذاب به تصویر کشیده شده‌اند. در کتاب می‌خوانیم: ««عملیّّات والفجر چهار»، «محمود صادقی»، برادر «مهدی صادقی» به شهادت رسیده بود. می‌خواستیم او را به بهانه شهادت برادرش همراه پیکر داداشش «محمود»، به عقب برگردانیم، امّا زیر بار نمی‌رفت که نمی‌رفت. نیروها به «مهدی» خیلی اصرار کردند و گفتند: ای بابا! مهدی! برادرت «محمود» شهید شده، بیا تو هم برو و کمک کن پیکرش رو به عقب ببر. امّا «مهدی» خیلی قرص و محکّم، در جواب می‌گفت: خب شهید شده که شده! سهمش بوده که شهید بشه. خودتون ببرینش عقب. خلاصه اینکه «مهدی» زیر بار نرفت که نرفت. گویا می‌دانست که خودش هم قرار است به زودی به شهادت برسد. مانَد و کمی بعد خودش هم شهید شد. پیکر او را با بدن برادرش یک‌باره برای مادرش به عقب بر گرداندند.»