آدمبرفی و بهار
معرفی کتاب
داستان کتاب در باره آمدن فصل بهار و تابیدن خورشید و گرم شدن هوا و آب شدن یخ ها و برف هاست که آدم برفی چون در حال آب شدن است خیلی ناراحت می شود. تصمیم می گیرد به جایی برود که هوایش سرد است. از کنار رودخانه به راه می افتد و بعد از کمی راه رفتن به منطقه ای می رسد که زمستان است و در حال باریدن برف. خوشحال می شود از برف ها می خورد و چاق می شود به بالای کوه که محل زندگی اش است می رود.
میدانی چرا خورشید هر صبح در آسمان بالا میآید؟ و پرسشهای دیگر در باره زمان و فصلها
معرفی کتاب
در کتاب حاضر کودکان با زمان و فصلها آشنا میشوند. اطلاعات کتاب در قالب پرسش و پاسخ تهیه شده است. تصاویر رنگی ارائه شده، سبب سهولت و درک مطالب خواهد شد. از جمله موضوعات مطرح شده میتوان به مواردی مانند چرا شبها تاریک است؟ چرا چهارفصل وجود دارد؟ چرا جانوران در زمستان میخوابند؟ چرا شکل ماه تغییر میکند؟ اشاره کرد.
نینی عاشق پاییزه
معرفی کتاب
متن مجموعه کتابهای دالی بازی به شعر است. در هر صفحه از خردسالان(نینیها) سؤالی پرسیده میشود. پاسخ هر سؤال در صفحات تا شوی کتاب پنهان شده است. والدین با دالیبازی کردن میتوانند به آموزش کودکانشان بپردازند و کنجکاوی خردسالان را برانگیزانند. در این جلد از این مجموعه خردسالان با فصل پاییز آشنا میشوند.
نینی عاشق تابستونه
معرفی کتاب
متن مجموعه کتابهای دالی بازی به شعر است. در هر صفحه از خردسالان(نینیها) سؤالی پرسیده میشود. پاسخ هر سؤال در صفحات تا شوی کتاب پنهان شده است. والدین با دالیبازی کردن میتوانند به آموزش کودکانشان بپردازند و کنجکاوی خردسالان را برانگیزانند. در این جلد از این مجموعه خردسالان با خورشید، بستنی و چیزهای تابستانی آشنا میشوند.
نینی عاشق زمستونه
معرفی کتاب
متن مجموعه کتابهای دالی بازی به شعر است. در هر صفحه از خردسالان(نینیها) سؤالی پرسیده میشود. پاسخ هر سؤال در صفحات تا شوی کتاب پنهان شده است. والدین با دالیبازی کردن میتوانند به آموزش کودکانشان بپردازند و کنجکاوی خردسالان را برانگیزانند. در این جلد از این مجموعه خردسالان با برف و چیزهای زمستانی آشنا میشوند.
نینی عاشق بهاره
معرفی کتاب
متن مجموعه کتابهای دالی بازی به شعر است. در هر صفحه از خردسالان(نینیها) سؤالی پرسیده میشود. پاسخ هر سؤال در صفحات تا شوی کتاب پنهان شده است. والدین با دالیبازی کردن میتوانند به آموزش کودکانشان بپردازند و کنجکاوی خردسالان را برانگیزانند. در این جلد از این مجموعه خردسالان با باران، جوجههای نازنازی، پروانههای رنگی شکوفهها بهاری و... آشنا میشوند.
آرزوی زاغک
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «قصههای پارک» است. هر یک از داستانهای این مجموعه، مستقل از دیگری است و در چهارفصل سال اتفاق میافتد. حیوانات پارک، هر بار با یک سؤال مواجه میشوند و تلاش برای یافتن پاسخ آن، داستانی را شکل میدهد. در این کتاب که داستان آن در فصل تابستان رخ میدهد، کودکان با دلایل علمی با ویژگیهای پدیده طبیعی «روز و شب»، آشنا میشوند. «زاغک» و مادرش در عصر تابستان در آسمان پارک گردش میکردند که مادرش از او میخواهد به لانه بازگردند اما... .
گردش در باران
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «قصههای پارک» است. هر یک از داستانهای این مجموعه، مستقل از دیگری است و در چهارفصل سال اتفاق میافتد. حیوانات پارک، هر بار با یک سؤال مواجه میشوند و تلاش برای یافتن پاسخ آن، داستانی را شکل میدهد. در این کتاب که داستان آن در فصل بهار رخ میدهد، کودکان با دلایل علمی با پدیده طبیعی «باران» و ویژگیهای آن، آشنا میشوند. یک روز بهاری گربه کوچولو در پارک گردش میکرد که ناگهان یک قطره آب روی بینیاش افتاد... .
باد ناقلا
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «قصههای پارک» است. هر یک از داستانهای این مجموعه، مستقل از دیگری است و در چهارفصل سال اتفاق میافتد. حیوانات پارک، هر بار با یک سؤال مواجه میشوند و تلاش برای یافتن پاسخ آن، داستانی را شکل میدهد. در این کتاب که داستان آن در فصل پاییز رخ میدهد، کودکان با دلایل علمی با ویژگیهای «باد» آشنا میشوند. آن روز پاییزی همه حیوانات روی برگهای خشکی که باغبان در گوشه پارک جمع کرده بود، تفریح میکردند که ناگهان به پیشنهاد «خرگوشک» تصمیم میگیرند یک کلبه بسازند، اما... .
گردش در کوه
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «قصههای پارک» است. هر یک از داستانهای این مجموعه، مستقل از دیگری است و در چهارفصل سال اتفاق میافتد. حیوانات پارک، هر بار با یک سؤال مواجه میشوند و تلاش برای یافتن پاسخ آن، داستانی را شکل میدهد. در این کتاب که داستان آن در فصل زمستان رخ میدهد، کودکان با دلایل علمی با ویژگیهای «کوه»، آشنا میشوند. در گوشهای از پارک جلسه مهمی بود و پدر و مادر حیوانات دور هم جمع شده بودند که ناگهان اردک کوچولو را دیدند که بهسمت آنها میآمد و فریادزنان میگفت: آب نهر قطع شده... .