پیامبر گلسرخ
معرفی کتاب
این کتاب درباره زندگی «حضرت محمد (صلیالله علیه و آله)» و پنجمین جلد از مجموعه «پیامبران اولوالعزم» است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «باغ پر از علف بود. نصف باغ را بیل زده بود. رسیده بود وسط باغ، خسته بود، در سایه نخلی نشسته بود. نخلی که کنار آبراهه بود؛ همان جاییکه یک بوته گل سرخ داشت. بوتههایی که صاحب باغ گلهایش را خیلی دوست داشت. آنها را میچید و عطر درست میکرد...»
پیامبر شفابخش
معرفی کتاب
این کتاب مصور داستان زندگی حضرت عیسی(ع)، یکی از پیامبران اولوالعظم، را از زمان تولد تا زمان پرواز به آسمان و حوادثی که در این میان برای عیسی(ع) و خانواده و دوستان او رخ داده را روایت کرده است. یکی از معجزات مهم حضرت عیسی(ع) شفابخشی و زندهکردن مردگان بوده که نام کتاب نیز براساس این توانمندی الهی حضرت عیسی(ع) انتخاب شده است.
آقاجان! سلام
معرفی کتاب
این کتاب درباره امام زمان(عج) است. هر صفحه حاوی چندین سؤال است که یک کودک از امام زمان (عج) پرسیده و ایشان نیز با زبانی کودکانه به آنها پاسخ میدهند. هدف نویسنده آشناکردن کودکان با موضوعاتی همچون غیبت صغری و کبری امام زمان(عج)، نائبهای حضرت، نشانههای ظهور، دنیا پس از ظهور، قیام امام زمان و... است.
من توی آینه جا نمیشم
معرفی کتاب
این کتاب، جلد دوم کتاب شعر «خانهی قبلی ـ خانهی بعدی» است.
بندانگشتی، نوزادی است که بعد از ورود به دنیا، با سؤالات و حیرتهایی روبرو میشود و به دنبال جواب این سوالات میگردد!
این سوال و جوابها در نهایت او را به این مقصد میرساند که در زندگی نیاز به یک دانای کل، به عنوان راهنما دارد، که بتواند قدم به قدم نیازهایش را برطرف کند.
بندانگشتی، نوزادی است که بعد از ورود به دنیا، با سؤالات و حیرتهایی روبرو میشود و به دنبال جواب این سوالات میگردد!
این سوال و جوابها در نهایت او را به این مقصد میرساند که در زندگی نیاز به یک دانای کل، به عنوان راهنما دارد، که بتواند قدم به قدم نیازهایش را برطرف کند.
جدال در محله
معرفی کتاب
مجموعه داستان «قصههایی از امام صادق علیهالسلام»، با نثری ساده و روان داستانهای زیبا و آموزندهای را برای کودکان به رشته تحریر درآورده و به بیان روایتهای شنیدنی و جذاب از ایشان میپردازد. موضوع این کتاب «جدال در محله» است. جناب مفضل که از یاران خاص امام صادق(علیه السلام) است و مشکل دو نفر از افراد را به واسطه پولی که از امام صادق علیه السلام در اختیار داشته حل میکند.در بخشی از این کتاب میخوانیم: «هوا کمی داغ بود و باد گرمی در محله آنها میوزید. سه تا کبوتر خسته، روی یک بام کاهگلی، در سایه دیوار خوابیده بودند. ابوحنیفه و دامادش شرشر عرق میریختند، اما باز هم از دعوا خسته نمیشدند...»
به دنبال خانه دوست
معرفی کتاب
یکی از شیعیان برای دیدار با امام صادق(ع) به شهر مدینه آمد. از ابتدای ورودش به شهر مردم به او گفتندکه محال است مأموران خلیفه بگذارند او با امام(ع) دیدار کند و آنها با خفقان شدید و سختگیری بر رفتآمدهای امام صادق(ع) نظارت میکنند. مرد با وحشت و ناامیدی به سوی منزل امام(ع) راه افتاد. او در بین راه متوجه علاقه مردم به امام(ع) شد و در آخر راه اتفاقی جالب برایش افتاد ...
مردی در تنور آتش
معرفی کتاب
این کتاب درباره مردی مسلمان به نام سهل است. سهل از شیعیان امام صادق(ع) بود و نزد امام ششم(ع) آمده بود تا ببیند چرا امام(ع) علیه ظالمان جامعه قیام نمیکند و همچون امام حسین(ع) وارد ستیز با بدکاران نمیشود؟ امام صادق(ع) لبخندی زد و به خدمتکارش گفت آتش تنور را روشن کند و به سهل گفت که وارد تنور شود. سهل بسیار ترسید...
جام شیشهای و معجزه
معرفی کتاب
مجموعه داستان «قصههایی از امام صادق علیهالسلام»، با نثری ساده و روان داستانهای زیبا و آموزندهای را برای کودکان به رشته تحریر درآورده است. این کتاب به روایت یکی از وقایع زمان امام صادق (علیه السلام)می پردازد. یاران ایشان به وسیله چند سؤال که امام (علیه السلام) به آن ها می آموزدجعد را که به دروغ ادعای پیامبری کرده رسوا می کنند. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «آدمهای دور وبرش کف میزدند و او میخندید. بعضیها به طرفش دست دراز میکردند و او دستشان را میگرفت. بعضیها هم با تعجب کلهشان را جلو میکشیدند تا به او با دقت خیره شوند....»
از تو حرکت!
معرفی کتاب
این داستان درباره مردی تنبل و تنپرور است که سرکار نمیرود و خرج همسر و بچههایش را با قرضگرفتن از دیگران به دست میآورد. زمانی که دیگر کسی به راحتی به او کمک نمیکرد و همسرش نیز از آن وضعیت خسته شده بود، مرد برای حل مشکلش به سراغ امام صادق(ع) رفت. امام(ع) پس از شنیدن حرفهای او نصیحتی کرد که زندگی مرد را بهکلی دگرگون و از آن کرختی خارج کرد. موضوع این داستان درباره سخنان تأثیرگذار امام و تحول شخصیت مرد تنپرور است.
همسایه مردمآزار
معرفی کتاب
مجموعه داستان «قصههایی از امام صادق علیهالسلام»، با نثری ساده و روان داستانهای زیبا و آموزندهای را برای کودکان به رشته تحریر درآورده و به بیان روایتهای شنیدنی و جذاب از ایشان میپردازد. این کتاب در مورد همسایه ای مردمآزار است که بهواسطه همسایه خودش ابابصیر و به دعای امام صادق علیه السلام هدایت میشود.. در بخشی از این کتاب میخوانیم: پیرمرد آه کشید و جواب داد: «میخواهم به سراغ مرد همسایه بروم و بگویم از این کار زشتش دست بردارد.» پیرزن با مهربانی دست او را گرفت و گفت: «خودت را به بیخیالی بزن. من او را به خدا واگذار کردهام.» ...