قطاری که ایستگاه نداشت

کتاب «قطاری که ایستگاه نداشت» رمانی طنزآمیز از نویسنده‌ای ترکیه‌ای است، این کتاب داستانی است درباره‌ی زندگی اهالی یک روستا که تا وقتی معدنِ روستایشان بوده، کنار هم بوده‌اند. اما با تعطیل شدن معدن یادشان رفته چه کارهایی بلد بوده‌اند، روستا را به امان خدا ول کرده‌اند تا این‌که یک روز زنی میانسال با الاغش به روستا برمی‌گردد و می‌گوید «اومدم بازی کنم، با قطار اسباب‌بازی خودم.» تا آن روز هیچ‌کدام از بچه‌های روستا یک الاغ را از نزدیک ندیده‌اند. این زن انگار گونه‌ی نایابی از آدم‌بزرگ‌هاست؛ زن عجبیی که آرزوهای هیجان‌انگیزی توی سرش دارد.