Skip to main content

میکروب برای پخش‌ کردن نیست

معرفی کتاب
خیلی اوقات کودکان سرما می‌خورند و نمی‌دانند چطور باید مراقب بهداشت و سلامت خود و دیگران باشند. این کتاب در تلاش است تا به کودکان بیاموزد چطور جلوی پخش‌شدن میکروب‌ها پس از عطسه‌کردن را بگیرند. راهکارهایی که نویسنده پیشنهاد داده، کارهای ساده‌ای مثل گرفتن دست جلوی دهان موقع عطسه‌کردن، شستن دست‌ها، همراه داشتن ماسک یا دستمال است.
این کتاب به کودکان کمک می‌کند تا هنگام بیماری، جلوی پخش‌شدن میکروب‌ها و بیمارشدن اطرافیانشان را بگیرد.

خیابان و همه‌ خطرهایش

معرفی کتاب
یکی از موضوعاتی که درباره رعایت آن همیشه به کودکان توصیه می‌کنیم، این است که «هنگام عبور از خیابان، مراقب باشند با ماشین‌ها و موتورها برخورد نکنند».
داستان‌های کوتاه این کتاب نیز درباره همین مشکل است. مورچه کوچولو که شخصیت اصلی قصه‌های پیش‌روست، در خیابان با چالش‌های زیادی مواجه‌ است و خطر موتور و ماشین‌ها که در این قصه‌ها به هیولا تشبیه شده‌اند او را تهدید می‌کنند. مورچه با نکات ایمنی که بلد است، سعی می‌کند با این چالش‌ها مقابله کند.

اسکیت‌سواری بدون کلاه ایمنی؟

معرفی کتاب
برادر خرسی و خواهر خرسی خیلی کسل بودند و دوست داشتند اسکیت‌بازی کنند. زمین بازی تعطیل بود و آن‌ها جایی نداشتند به جز بازی در پارک. خرس قد بلند و دارودسته‌اش که نوجوانانی کمی شرور بودند، اجازه نمی‌دادند بقیه بچه‌ها از وسایل ایمنی و کلاه ایمنی استفاده کنند. خواهر خرسی و برادر خرسی تردید داشتند که بدون وسایل ایمنی بازی کنند یا بازی نکنند؟ ...

شعرهایی درباره مراقبت از خود

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه چند جلدی «ما کودکان مسلمان» است. در این جلد شعرهایی درباره «مراقبت از خود» با عناوین داداش موشک، هم‌بازی من، از خطر به دور و مراقب خودت باش آمده است که همگی برای نهادینه کردن مراقبت‌ها شخصی در وجود کودکان است. سرود‌ه‌های کتاب پیش رو کودکان را نسبت به خطرات هنگام بازی و کار، آشنا می‌کند.

شیر موز هویج

معرفی کتاب
در این داستان خرگوش کوچولو و دوستش یک موز له شده پیدا می‌کنند که نمی‌توانند آن را بخورند. آن‌ها موز را با کمی شیر در مخلوط‌کن می‌ریزند. یک هویج اشتباهی داخل مخلوط‌کن وارد می‌شود و آن‌ها به جای شیرموز «شیر هویج‌موز» درست کردند.
هدف نویسنده این است که به کودکان بگوید اگر میوه‌ای پلاسیده و له شده است هنوز هم قابل خوردن است. علاوه بر این نویسنده سعی دارد تا نحوه کارکردن ایمن با مخلوط‌کن را یاد بدهد.

بچه‌ها مواظب باشید

معرفی کتاب
در این کتاب سعی شده است تا با زبانی ساده و در قالب روایت‌های داستان‌گونه، کودکان را با برخی از حوادث معمول که روزانه در محیط خانه اتفاق می‌افتد، آشنا سازد؛ حوادثی مانند سقوط ا‌ز بلندی، مسمومیت، غرق‌شدگی، بریدگی و... هدف کتاب این است که تا کودکان مسئولیت حفاظت از خود در برابر بسیاری از این حوادث را خود برعهده بگیرند. ساختار کتاب این گونه است که در هر صفحه یک داستان تصویری در قالب دو تصویر آمده که در تصویر اول یک رفتار خطرناک و در تصویر دوم پیامدهای آن رفتار نشان داده شده است.

سوراخ‌های برق‌دار

معرفی کتاب
داسی دایناسی داشت کلوچه می‌خورد که مورچه‌ای آمد یک تکه از کلوچه که روی زمین افتاده بود را برداشت تا ببرد توی لانه‌اش. داسی با نگاهش دنبال مورچه را گرفت. مورچه‌هه از دیوار بالا رفت. می‌خواست برود توی سوراخ پریز که داسی مانع رفتن مورچه به سوراخ پریز شد. مورچه‌هه گفت: «بزار برم. راه لونه‌ام همینه.» اما صداش خیلی ضعیف بود و به گوش داسی نمی‌رسید. داسی برای این که مانع برق‌گرفتگی مورچه شود؛ سریع رفت و اتوی مامی داسی را زد به پریز برق و گفت: «دیگه از این راه نرو. اگه به برق می‌خوردی، می‌مردی!» ولی یادش رفت که اتو را روی فرش گذاشته است و...

آقابخاری

معرفی کتاب
بخاری اتاق داسی دایناسی با فوت باد خاموش شد. داسی سردش شده بود و می‌خواست بخاری را دوباره روشن کند. پیچ گاز بخاری را این‌وری پیچاند، آن وری پیچاند، روشن نشد. بالاخره دکمه‌ای را زد و بخاری روشن شد. ولی خوب کار نمی‌کرد. داسی خسته شد و نشست؛ اما بوی بدی می‌آمد. آمد بلند شود که سرش گیج رفت و افتاد زمین. مادر داسی‌دایناسی به کمک داسی آمد و متوجه شد که بخاری خوب کار نمی‌کند. بابی‌ناسور هم زود رفت روی پشت‌بام و دید که باد لوله‌ی دودکش را از جا کنده است...

ماشین بابی‌ناسور

معرفی کتاب
داسی دایناسی به همراه پدر و مادرش قرار بود بروند گردش. مامی‌دایناسی وسایل پخت‌و‌پز و فرش را برداشت. داسی دایناسی هم دوچرخه‌اش را برداشت. وقت سوار شدن داسی‌دایناسی از مامانش خواست روی صندلی جلو کنار بابی‌‌ناسور بنشیند. در بین راه داسی‌دایناسی نشست روی پای باباش و فرمان را گرفت. آن‌ها به تذکرهای مامی‌دایناسی توجهی نکردند تا این‌که یک گاو آمد توی جاده...

جوراب پاره

معرفی کتاب
جوراب داسی دایناسی سوراخ شده است و پایش مثل سیب‌زمینی از جوراب بیرون زده است. مامی دایناسی می‌خواهد جوراب داسی را بدوزد و داسی هم می‌خواهد به او کمک کند. مامی‌دایناسی بقیه دوختن جوراب را به داسی‌دایناسی می‌دهد و از او می‌خواهد که وقتی کارش تمام شد سوزن و قرقره‌ها را از زیر دست و پا جمع کند تا مبادا سوزن به پایش برود. داسی دایناسی از خوشحالی این که جورابش را دوخته است شروع کرد به بپر بپر‌؛ که ناگهان پایش رفت روی یکی از قرقره‌ها و...