قصههای تصویری از زهرالربیع: جواب دندانشکن
معرفی کتاب
مجموعه حاضر ترجمهای است از کتاب زهرالربیع سید جزایری، این مجموعه به زبان طنز نوشته شده است و شامل حکایتهای اخلاقی، دینی، حکایتهایی درباره ضربالمثلهای عربی و حتی حکایتهایی درباره موجودات عجیبوغریب است. در داستان «جواب دندانشکن»، مرد درستکار و زاهدی به نام یوسف آشنا میشویم که با دامداری و مرغداری روزگار میگذراند و در همه حال خدا را به خاطر نعمتهایش شکر میکرد. نام و آوازه زهد و تقوای یوسف به گوش حاکم هم رسید و او...
قصههای تصویری از زهرالربیع: کبکی که شهادت داد
معرفی کتاب
مجموعه حاضر ترجمهای است از کتاب زهرالربیع سید جزایری، این مجموعه به زبان طنز نوشته شده است و شامل حکایتهای اخلاقی، دینی، حکایتهایی درباره ضربالمثلهای عربی و حتی حکایتهایی درباره موجودات عجیبوغریب است. در داستان «کبکی که شهادت داد»، روزی هشامِ راهزن به مرد مسافری حمله کرد و داروندارش را از او گرفت. هنگامی که هشام میخواست مرد مسافر را بکشد، چشم مرد به دو کبکی که همان نزدیکی بودند افتاد و رو به آنها گفت شما شاهد باشید که این مرد به من چه ظلمی کرد. هشام مرد را به خاطر این کار مسخره کرد اما او نمیدانست که کبکها چه شاهدان خوبی هستند...
قصههای تصویری از زهرالربیع: عیادت از شیر
معرفی کتاب
مجموعه حاضر ترجمهای است از کتاب زهرالربیع سید جزایری، این مجموعه به زبان طنز نوشته شده است و شامل حکایتهای اخلاقی، دینی، حکایتهایی درباره ضربالمثلهای عربی و حتی حکایتهایی درباره موجودات عجیبوغریب است. در داستان «عیادت از شیر»، سخنچینی و بدگویی گرگ از روباه نزد شیر است. وقتی که سلطان جنگل، شیر بیمار شد همه حیوانات به عیادتش رفتند؛ از جمله گرگ ولی روباه به دیدن شیر نیامد. گرگ که از روباه کینه به دل داشت با بدگویی خواست که شیر را با روباه دشمن کند اما روباه خیلی زرنگ بود...
قصههای تصویری از زهرالربیع: وزیری که فروخته شد
معرفی کتاب
مجموعه حاضر ترجمهای است از کتاب زهرالربیع سید جزایری، این مجموعه به زبان طنز نوشته شده است و شامل حکایتهای اخلاقی، دینی، حکایتهایی درباره ضربالمثلهای عربی و حتی حکایتهایی درباره موجودات عجیبوغریب است. در داستان «وزیری که فروخته شد»، ماجرای دادخواهی مردی به نام سعید را میخوانیم. مشاور ملکشاه این مرد را که برای همسرباردارش خربزه خریده بود، البته به سختی، در بازار میبیند و خربزهاش را با زور از او میگیرد. سعید برای تظلمخواهی نزد ملکشاه میرود و ...