سیارات گازی
معرفی کتاب
نویسنده در این کتاب به دنیای سیارههای غولپیکر چون مشتری، زحل، اورانوس و نپتون سفر کرده است. این سیارات سنگی نیستند و از جنس گاز یا یخاند. هدف از این سفر اکتشاف در سیارات سرد، تاریک و خطرناک منظومۀ شمسی است. "منظومۀ شمسی نزدیکترین ستاره به کرۀ زمین و دیگر اجرام آسمانی است که به دور خورشید میچرخد" قمرها و سایر اجرام آسمانی، دانستنیهای ضروری، نکات ایمنی برای مسافران فضا، راز حلقههای زحل، ستارگان دنبالهدار و فراسوی سیارات عناوین دیگر بخشهای این کتاب است
خورشید و ستارگان
معرفی کتاب
نویسنده در این کتاب، خواننده را برای یک سفر فضایی تخیلی در جهان هستی با خود همراه میکند. از خورشید که نزدیکترین ستاره به زمین است شروع میکند و پس از گذشتن از کنار اجرام آسمانی، با چرخۀ حیات یک ستاره آشنا میشود. به شهرک ستارگان یا کهکشانها میرود. در ادامۀ این سفر با طی کردن مسافتهایی که میلیونها سال نوری طول میکشد، وارد جهان هستی میشود و انواع کهکشانها را مشاهده میکند. شرارهها و لکههای خورشیدی، تولد یک ستاره، ستارگان جوان، غولهای قرمز، سحابیهای سیارهای، سیاهچالهها و کهکشانها از مباحث مطرح شده در کتاباند.
اکتشاف فضا
معرفی کتاب
مرز فضا از ارتفاع صد کیلومتری از سطح زمین شروع میشود، اما نیروی گرانش زمین هر چیزی را که بخواهد از سطح زمین ارتفاع بگیرد، به سمت پایین میکشد. در این کتاب، خواننده به همراه نویسنده به یک سفر فضایی تخیلی میرود با حال و هوای فضانورد بودن آشنا میشود. او میآموزد که چگونه یک سفینۀ فضایی کرۀ زمین را به سوی منظومۀ شمسی ترک میکند. همچنین، دشواریهای سفرهای فضایی و خطرات آن را مشاهده میکند. کتاب حاوی تصاویر واقعی از هر موضوع مطرح شده است و در انتها پس از واژهنامه ،چند پرسش کوتاه برای علاقهمندان گنجانده شده است.
ما بوته گلسرخ را از خواب بیدار میکنیم
معرفی کتاب
«نگار»، «سارا» و «سونا» سه خواهر هستند که در روستایی نزدیک کوه سبلان زندگی میکنند. نگار دلش میخواهد که در فصل زمستان، یک گل سرخ به معلمش هدیه بدهد؛ اما به نظر دو خواهرش این کار غیر ممکن است. نگار تصمیم میگیرد که این کار را به کمک دوستانش انجام دهد. در این داستان، کودکان علاوهبر آشنایی با مراحل کاشت گیاه، با همکاری کردن نیز آشنا میشوند.
قصهپیرزنی که دلش میخواست تمیزترین خانه دنیا را داشته باشد
معرفی کتاب
این داستان پیرزنی است که در روستایی زندگی میکند. او بسیار تمیز است و همیشه در حال نظافت؛ اما هر چه تلاش میکند و خانهاش را آب و جارو میکند، باز هم در خانهاش گرد و خاک هست. روزی پیرمردی در گذر از روستای پیرزن، مهمان او میشود و با دیدن غصه پیرزن، او را راهنمایی میکند تا بتواند تمیزترین خانه روستا را داشته باشد.
حضرت فاطمه(س)
معرفی کتاب
کودکی در سفری خیالی، به خانه دختر پیامبر، حضرت فاطمه (س)، میرود و از نزدیک با ایشان و زندگیشان آشنا میشود و از آن همه سادگی و پاکیزگی تعجب میکند. دختر پیامبر با خوشرویی و محبت و فقط با ظرفی آب از او پذیرایی میکند و همین پذیرایی ساده برای کودک بسیار دلنشین است. قهرمان داستان، فرزندان حضرت فاطمه (س) را میبیند که در نهایت سادگی و قناعت زندگی میکنند و از آنها درسها میآموزد.
حضرت محمد(ص)
معرفی کتاب
این داستان درباره کودکی است که در سفری خیالی به سرزمین حجاز میرود و از نزدیک با پیامبر اکرم (ص) ملاقات میکند. او سعی میکند قبل از پیامبر سلام کند؛ ولی موفق نمیشود؛ چون پیامبر همیشه در سلام پیشدستی میکنند. کودک شاهد رفتار حضرت محمد (ص) با انسانها و طبیعت است. پیامبر به نیکی به پدر و مادر و احترام به آنان سفارش میکنند. در پایان داستان، این آیه از قرآن کریم آمده است: «گرامیترین مردم نزد پروردگار، پرهیزکارترین و نیکوکارترین آنهاست.»
اماممهدی(عج)
معرفی کتاب
این داستان، آخرین داستان از مجموعه کتابهای «ستارههای دوستداشتنی» است. کودکی در سفری خیالی به شهر سامرا میرود تا امام زمان (عج) را ملاقات کند. او به در خانهای میرود که فکر میکند خانه امام است؛ اما هیچکس آنجا نیست و کسی از ایشان خبر ندارد. قهرمان کوچک داستان نمیتواند امام مهدی (عج) را ببیند؛ اما یاد میگیرد که ناامید نشود و منتظر باشد و متوجه میشود که «باید صبر کرد تا راهی پیدا شود.»
امامحسنعسگری(ع)
معرفی کتاب
کودکی که هر شب به سفری خیالی میرود، این بار به شهر سامرا و به دیدن امام حسن عسگری (ع) میرود. او در این سفر متوجه شرایط سختی میشود که حکومت برای امام به وجود آورده است. امام درباره کسانی سخن میگویند که فکر میکنند با زیادهروی در گفتن خوبیهای خاندان پیامبر، به آنها خوبی میکنند. همچنین به یافتن دوستان خوب و فراوان سفارش میکنند و میگویند: «بهترین دوستان ما کسانی هستند که اشتباهات گذشته ما را نادیده میگیرند و نزد دیگران، خوبیهای ما را بر زبان میآورند.»
امامعلیالنقی(ع)
معرفی کتاب
کودکی در سفری خیالی، نزد امام علیالنقی (ع) میرود. او وارد شهر سامرا شده و متوجه میشود که متوکل، خلیفه عباسی، امام را به اجبار به آن شهر آورده است تا ایشان را زیر نظر داشته باشد. جاسوسان به دروغ گزارش میدهند که امام در خانه اسلحه نگه میدارد و همین موضوع، شرایط را برای امام سختتر میکند. در ادامه داستان، رفتار امام با آدمهای چاپلوس و لجباز توضیح داده شده است.