دردسر بچهدیو
معرفی کتاب
گورمی راکلز، بچه دیو بازیگوش، تصمیم میگیرد که به بیشاخ و دمترین دیو همه دورانها تبدیل شود؛ اما در این راه چه کسی میتواند به او کمک کند، آن هم در حالیکه گورمی و خانوادهاش بیشتر افراد فامیل را قورت دادهاند؟! در این داستان تخیلی، گورمی فرق بین «ترساندن» و «ترسیدن» را متوجه میشود و بر همین اساس اتفاقهای بامزهای را در طول داستان رقم میزند.
بچهدیو پهلوان
معرفی کتاب
در یک بعدازظهر درخشان و بدون ابر، گورمی راکلز به همراه دوست و عمویش، گراکلز تصمیم میگیرند ماجراجویی دیگری را رقم بزنند. در این داستان ورود به غار دیوان و گیرافتادن گورمی و همراهانش باعث میشود، گورمی در یک حرکت فوقالعاده جذاب خود و دوستانش را نجات دهد. فداکاری مهمترین نکته مطرح در این داستان است.
بچهدیو کوچولو
معرفی کتاب
در یک صبح گرم گورمی راکلز با سری پر از فکر و خیالهای مخصوص بچهدیوها از خواب بیدار شد و به همراه دوستش یک ماجراجویی تازه را آغاز کرد. شکار گوسفندها توسط گرگها صحنه ترسناک و جالبی برای گورمی بود. گورمی اثبات میکند که میتواند با گرفتن تصمیمهای عاقلانه، از خطرها جان سالم بهدر ببرد و به موفقیت برسد.
پنی فاجعه بد جوری واگیر دارد
معرفی کتاب
در این داستان دختری شر و شیطان به نام پنی اتفاقهای عجیبی را ایجاد میکند که به گفته خودش فکرهای بکر و جالبی هستند که گاهی با واقعیت جور در نمیآیند. پنی برای توجیه کارهایش میگوید: من از کجا میدانستم که نمیشود آبله مرغان را به مدرسه برد و یا نباید به شکل یک گربه آبیرنگ به کلاس ژیمناستیک بروم، چون بدجوری واگیر دارم؟!
شهر طلا و سرب
معرفی کتاب
این کتاب سومین داستان از داستانهای سهگانه نویسنده علمی ـــ تخیلی انگلیسی است. در دو داستان پیشین، عدهای از ساکنان زمین که به ترتیبی از اسارت موجودات فضایی و هیولاهای فلزی سه پایه نجات یافتهاند، به کوههای سفید پناه میبرند و از آنجا با فرستادن گروههای شناسایی موقعیت امنیتی شهر «طلا و سرب» را که جایگاه اصلی موجودات مذکور است، ارزیابی میکنند. در این داستان آنها برای نجات ساکنان زمین دچار مشکلاتی میشوند و... .