Skip to main content

طوطی و بقال

معرفی کتاب
طوطی زیبایی در دکان بقالی زندگی می‌کرد و با شیرین‌زبانی‌اش مشتری‌های زیادی را به مغازه بقال می‌کشاند. مرد بقال طوطی را بسیار دوست داشت و طوطی در مغازه آزاد بود که هرجا می‌خواهد برود. روزی که بقال در مغازه نبود، طوطی شیشه روغنی را شکست. مرد بقال به شدت عصبانی شد و ضربه‌ای به سر طوطی زد. بعد از آن ماجرا، طوطی دیگر حرف نزد و به مرور زمان مشتری‌های بقالی کم شدند تا اینکه روزی درویشی به مغازه آمد و... .

سلطان محمود و دزدها

معرفی کتاب
«سلطان‌محمود» تصمیم می‌گیرد به طور ناشناس بیرون برود و در کوچه‌های شهر گشتی بزند و از حال مردم باخبر شود. سلطان در تاریکی کوچه‌ها راه می‌رود که دزدها به او حمله می‎کنند، او را می‎گیرند و نزد رئیس خود می‌برند. سلطان‌محمود به دروغ می‌گوید که دزد است و می‌خواهد با آن‌ها همکاری کند. دزدان همه با هم به کاخ سلطان می‌روند و به خزانه او دستبرد می‌زنند. صبح روز بعد، همه دزدان دستگیر می‌شوند و... .

پندهای گنجشک

معرفی کتاب
در باغ بزرگی که پُر از درختان گوناگون است، پرنده‌های زیبایی زندگی می‎کنند. روزی باغبان به فکر می‌افتد که دامی پهن کند و پرنده‌ای بگیرد تا برایش آواز بخواند. روز بعد گنجشک کوچکی در دام می‌افتد. گنجشک سعی می‎کند خود را نجات دهد و به باغبان می‌گوید اگر آزادش کند، سه پند به او می‌دهد. باغبان راضی نمی‌شود؛ اما گنجشک آنقدر اصرار می‌کند تا سرانجام باغبان او را رها می‎کند. آیا گنجشک واقعاً پندی برای باغبان دارد؟یا باغبان فریب خورده است؟

طوطی و بازرگان

معرفی کتاب
بازرگانی که طوطی زیبایی دارد، تصمیم می‎گیرد به هندوستان سفر کند. او بعد از اهالی خانه، از طوطی‎اش می‌پرسد که چه می‌خواهد تا برایش بیاورد. طوطی از بازرگان می‎خواهد که به طوطی‌های هند سلام برساند و بپرسد که چرا به یاد او نیستند و به دیدنش نمی‌آیند. بازرگان به هندوستان می‌رود و بعد از انجام کارهایش، به جنگل می‌رود تا پیام طوطی را برساند و... .

بِیطار

معرفی کتاب
مرد دوره‌گرد، این‌بار، عسل هم برای فروش آورده است. زنبورها دور ظرف عسل جمع شده‌اند و او نمی‌تواند آن‌ها را دور کند. ناگهان یکی از زنبورها چشم مرد را نیش می‌زند. او باید نزد پزشک برود؛ اما پزشک پول زیادی می‌خواهد. در همین موقع، مرد شتری را می‌بیند که چشمش ورم کرده است و صاحبش او را نزد «بیطار» (دام‌پزشک) می‌برد. مرد هم با آن‌ها همراه می‌شود و... .

امیر کوتاه قامت

معرفی کتاب
این داستان که از کتاب «گلستان» سعدی اقتباس شده است، درباره شاهزاده‌ای است که قدش از برادران دیگر کوتاه‌تر است و هیچ‌کس به غیر از خواهرش به اوتوجه‌ نمی‌کند. روزی که دشمن به کشور حمله می‌کند، شاهزاده کوتاه‌قامت است که بهترین راه‌حل را ارائه می‌دهد و با تدابیر او پیروز می‌شوند. برادران به او حسد می‌برند و سعی می‌کنند او را از میان بردارند؛ اما... .

اسب حاتم طایی

معرفی کتاب
داستان این کتاب اقتباسی از داستان‌های «بوستان» است. پادشاه روم درباره بخشندگی بسیار زیاد «حاتم طایی» شنیده است. او برای امتحان کردن حاتم، گروهی را به آن سرزمین می‌فرستد و پیغام می‌دهد که بهترین اسب حاتم را می‌خواهد، اسبی خوش‌تراش، دونده‌ای که باد هم به گَرد پایش نمی‌رسد و حاتم آن را بسیار دوست دارد. آیا حاتم طایی این تقاضا را می‌پذیرد و اسبش را پیشکش پادشاه روم می‌کند؟

دست‌های زحمت‌کش

معرفی کتاب
این داستان اقتباسی از «گلستان» سعدی است. آهنگر در دکانش مشغول کار است که برادرش سر می‌رسد و از او می‌خواهد که نعل‌های نقره‎ای برای اسبش بسازد. او در دربار پادشاه کار می‌کند و به تازگی خزانه‌دار شده است. برادر آهنگر از او می‌خواهد به دربار بیاید و کاری پُرسود و بی‌زحمت را آغاز کند؛ اما آهنگر نمی‌پذیرد. فردای آن روز، برادر آهنگر به جرم دزدیدن جواهرات پادشاه دستگیر می‌شود! ای شکم خیره به نانی بساز، تا نکنی پشت به خدمت دوتا

شکم گرسنه و پیرمرد زاهد

معرفی کتاب
مسافران خسته و گرسنه، خانه زاهد را پیدا می‌کنند. آن‌ها که بسیار گرسنه‌اند، امیدوارند که هر چه زودتر غذایی بخورند. پیرمردِ زاهد با روی خوش از آن‌ها استقبال می‌کند. وضع مالی پیرمرد خوب است؛ چراکه در ظرف نقره برای مسافران آب می‌آورد و سجاده‌هایی تمیز برای خواندن نماز. مسافران گرسنه هستند؛ اما خبری از غذا نیست! تا اینکه شاگرد زاهد با رختخواب وارد اتاق می‌شود و... .

نگین انگشتری

معرفی کتاب
این داستان اقتباسی از کتاب «بوستان» است. فروانروا انگشتری به دست دارد با نگینی بسیار گرانبها و ارزشمند؛ ولی مردم شهر به علت خشکسالی، گرسنه‌اند. درحالی‌که نگین انگشتر با فرمانروا سخن می‌گوید و سعی می‌کند او را بفریبد، پادشاه به شهر می‌رود و به چشم خودش فقر و گرسنگی مردم را می‌بیند. فرمانروا از انگشتر قیمتی خود دل می‌کَند و آن را می‌فروشد تا برای مردم غذا تهیه کند.