خانه حلزون
معرفی کتاب
از وقتی حلزون خودش را در آینه دیده بود، غمگین بود. او خودش را با بدن قلمبه چسبناک و دهان گشاد و از همه بدتر لاک شکستهاش دیده بود. حلزون تصمیم گرفت جایی پنهان شود تا هیچکس او را نبیند. او از کرم خاکی، مورچهها و زنبورها خواست که چند روزی در خانهشان جایی به او بدهند؛ اما هیچکدام او را راه ندادند. شب فرا رسید و حلزون در لاک شکستهاش به خوابی آرام و راحت فرو رفت.او با طلوع خورشید، فکر جدیدی به ذهنش رسید و تصمیم تازهای گرفت.
آینه گم شده
معرفی کتاب
پروانه کوچولو در باغچه، آینهای پیدا میکند که حتماً از دست دخترک افتاده است. پروانه آن را به بوتهای تکیه میدهد و وقتی به آن نگاه میکند، یک پروانه زیبا میبیند. بعد از آن همه حشرات مثل سوسک سیاه، شاپرک، حلزون، جیرجیرک و... به نوبت میآیند و خودشان را در آینه تماشا میکنند. بعضیها خوشحال، بعضیها ناراحت و بعضیها متعجب میشوند و بعضیها هم مثل مگس بیخیال هستند. آینه زیر پای پدر دخترک میشکند و به صدها تکه آینه تبدیل میشود و... .
رستوران عنکبوت
معرفی کتاب
خانم و آقای عنکبوت به شدت گرسنه هستند. آنها روی تورشان نشستهاند و منتظرند تا حشرهای از راه برسد. سرانجام شاپرکی به آنها نزدیک میشود. عنکبوتها برای جلب توجه شاپرک میگویند به تازگی رستوران باز کردهاند و از او دعوت میکنند که به رستوران آنها بیاید. شاپرک که گرسنه است، فریب میخورد و وارد خانه آنها میشود. آیا عنکبوتها موفق میشوند، شاپرک را شکار کنند؟
سلام ویزگول
معرفی کتاب
مگسی گرسنه به نام ویزگول به دنبال غذا می گردد. او در این مسیر با پسری به نام ویز آشنا شده و با هم دوست می شوند. ویز، ویزگول را داخل شیشه مربا انداخته و سعی دارد در مسابقه بهترین حیوان خانگی شرکت کند. داوران نمی پذیرند، ولی ویز و ویزگول آن قدر اصرار می کنند تا اینکه داوران می پذیرند و بالاخره ویزگول هم یک جایزه دریافت می کند.
ویزگول از اون بالاها
معرفی کتاب
ویز به همراه پدر و مادرش به سفر می روند. ویزگول مگس که دوست ویز است، دوست دارد همراه آنها باشد. پدر و مادر اجازه نمی دهند ویزگول همراهشان بیاید، اما ویزگول خودش را در صندوق عقب ماشین پنهان می کند. آنها به جاهای مختلفی همچون موزه، دریا، شهربازی و ... می روند. موقع برگشت راه را گم می کنند و ویزگول به آنها کمک می کند که راه خانه را بیابند.
ویزگول قهرمان
معرفی کتاب
ویز دوستش ویزگول را با خودش به مدرسه می برد. ویزگول شروع به یادگیری حروف الفبا می کند. بعد به آشپزخانه رفته و از مواد غذایی که در سطل آشغالهای آشپزخانه است استفاده می کند. خانم رز آشپز مدرسه خیلی به ویزگول سخت نمی گیرد، اما آقای مدیر با بودن مگس در آشپزخانه مدرسه مخالف است. به همین خاطر خانم رز را از مدرسه اخراج می کند و به جای او خانم ناز را استخدام می کند.اتفاقاتی می افتد که سرانجام خانم رز به مدرسه بر می گردد.
ویزگول و غذای قلنبه قهوهای
معرفی کتاب
«ویزی» نام پسری است که دوستی به نام «ویزگول» دارد. ویزگول یک مگس است. ویزی برای ویزگول یک اتاق دنج و یک هواپیمای شخصی ساخته است. ویزگول غذای مخصوصی هم دارد که بسیار بدبو است. یک روز ویزی، همراه خانوادهاش به پیکنیک میرود. ویزگول گم میشود. همه ویزگول را از خودشان دور میکنند و سرش فریاد میزنند تا اینکه ویزگول، ویزی را پیدا میکند و به غذای مورد علاقهاش میرسد.