هیولاها در موزه
معرفی کتاب
اولین بار است که بیلی به اردوی مدرسه میرود و دلش شور میزند. برای همین هیولای فسقلی تصمیم میگیرند همراهش بروند. آنها مثل همیشه میگویند: «قول میدهیم دردسر درست نکنیم...» پس بههمریختن سالن جکوجانورهای موزه کار کیست؟ چرا اسکلت دایناسور غرش میکند؟ و بدتر از همه اینکه چرا بیلی نمیتواند فکر آن مومیاییهای مصری را از سرش بیرون کند؟
مهمانی بشقاب خالی
معرفی کتاب
کتاب «مهمانی بشقاب خالی» داستان مهمانی گربهها است. در مهمانی از خوراکی خبری نیست، اما پر است از خیالهای خوب که گربهها دلشان میخواهد آن را با هم تقسیم کنند، اما نه همهی گربهها... در کتاب میخوانیم: «گربهی خالخالی خمیازهای کشید و گفت: «کاشکی همین حالا خوراک غاز چاق خوشمزهای توی بشقابم بود.» آنوقت یک لقمهی چپش میکردم همهی گربهها میاوووووو میاوووووو فریاد کشیدند: «ما هم میخواهیم ما هم میخواهیم اگر راست راستکی یک خوراک غاز چاق خوشمزه داشتی به ما هم میدادی؟»
ناخدا و اژدهای قرمز
معرفی کتاب
در سرزمینی به نام دریای بدون باد، زندگی آرام و ساکتی جریان دارد. در این جزیره، بادی نمیوزد، موجی نیست و مردم به سکوت عادت کردهاند. ناخدا پوف، پسری غمگین و رؤیایی، با پدر و مادرش در این جزیره زندگی میکند. پدرش ماهیگیری است که برای فرمانروای شکمو ماهی میگیرد و ناخدا پوف آرزو دارد روزی باد بیاید و زندگی یکنواخت آنها را تغییر دهد. یک روز، ناخدا پوف بادبادکی قرمز و اژدهاگونه در انبار خانه پیدا میکند. مادرش به او هشدار میدهد که با آن بازی نکند، اما او شیفته آن میشود و در رؤیایش اژدهای قرمز را میبیند که در آسمان پرواز میکند. ناخدا پوف در نبود پدر و مادرش، بادبادک را برمیدارد و سعی میکند آن را به پرواز درآورد، اما موفق نمیشود. پدرش متوجه میشود و تصمیم میگیرد بادبادک را در دریا غرق کند تا از شر آن خلاص شود. ناخدا پوف مخفیانه به قایق پدر میرود و شاهد ماجرایی میشود که زندگی آنها را برای همیشه تغییر میدهد. در میان دریا، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد، باد شروع به وزیدن میکند و طوفانی شدید بهپا میشود. هنگامی که ناخدا پوف بادبادک را به هوا می فرستند تبدیل به اژدهایی قرمز میشود.
مغناطیس سیاه؛ فرمان تاسیوس
معرفی کتاب
کتاب «مغناطیس سیاه: فرمان تاسیوس»، جلد اول از یک مجموعه شش جلدی فانتزی است. این کتاب داستان سه شاهزاده نوجوان را روایت میکند که متوجه میشوند حقیقت در سرزمینشان پنهان شده و در پی کشف آن برمیآیند. آنها سفری پرخطر را آغاز میکنند تا پنج نشانهی نقشهی زرین را پیدا کنند و چراغدان گمشدهای را بیابند که کلید نجات سرزمینشان است. داستان با فرار پیرمردی که حامل رازی مهم است، در جنگلی مهآلود آغاز میشود. او قطرات عرق و نفسهای سنگینش نشان از اضطراب و تلاشی برای حفظ یک راز دارد. در ادامه، مخاطب با سه شاهزاده نوجوان آشنا میشود که در سرزمین تارسیا زندگی میکنند و متوجه میشوند که حقیقت در سرزمینشان پنهان شده و تاریکی همه چیز را احاطه کرده است. آنها تصمیم میگیرند برای یافتن حقیقت، سفری پرماجرا را آغاز کنند و در این راه با نیروهای خبیث و موانع بسیاری روبرو میشوند. در این سفر، آنها باید پنج نشان از نقشهی زرین را پیدا کنند و چراغدان گمشدهای که کلید نجات آنها و سرزمینشان است را بیابند.
چشم بازیگوش من
معرفی کتاب
کتاب «چشم بازیگوش من» یک داستان تصویری برای کودکان است که به بررسی تخیل و دیدگاه متفاوت از دنیای اطراف میپردازد. داستان درباره دختری کوچک به نام جنی سو است که با وضعیت پزشکی به نام «چشم تنبل» روبهرو است. در حالی که چشم دیگرش دنیای معمولی را میبیند، چشم بازیگوش او قادر است که اشیاء و محیط اطراف را به شیوههای غیرمعمول و خلاقانهای تصور کند. بهطور مثال، درختها به هیولاهای پشمالو، قلعههای باشکوه یا موجودات فضایی عجیب و غریب تبدیل میشوند. این چشم بازیگوش به جنی سو کمک میکند تا دنیا را به عنوان یک زمین بازی خلاقانه ببینید و زندگی روزمرهاش را با ماجراجویی و هیجان پر کند. از طریق این داستان، کودکان میآموزند که میتوانند به جای دیدن جهان به صورت معمول، آن را از زاویهای متفاوت و جالبتر تماشا کنند. تخیل بهعنوان یکی از مفاهیم کلیدی کتاب برجسته میشود و قدرت آن را در ایجاد دنیایی پر از شادی و سرگرمی نشان میدهد.
کشتی پرنده
معرفی کتاب
«کشتی پرنده» یک رمان تخیلی است. این کتاب داستان چهار دوست را روایت میکند که یک کشتی کوچک دارند که میتواند پرواز کند و آنها را به سفرهای خیالانگیز ببرد. کشتی میتواند به قدری بزرگ شود که کودکان در آن سوار شوند و به هر جایی که آرزو دارند سفر کنند و وقتی به آن نیازی ندارند دوباره کوچک شود تا در جیبشان جا بگیرد. این کتاب به مخاطب کمک میکند تا رؤیاپردازی کنند و به کشف دنیاهای جدید بپردازند. در داستان میخوانیم: «کشتی کوچکی است در حدود شش اینچ که با چوبی کهنه و تیره تراشیده شده... «فکر میکنید من میتوانم آن را بخرم؟» سپس پیرمردی حرف عجیبی میزند... وقتی پیتر کشتی کوچک را پشت ویترین مغازه میبیند آرزو میکند از همهی جهان، فقط این کشتی مال او باشد، اما این کشتی، معمولی نیست و پیتر و بقیه را به سفرهای زیادی میبرد، هرجا که بچهها آرزویش را میکنند. آنها دور جهان پرواز میکنند. به گذشته میروند، رابینهود و یکی از فراعنهی مصر را ملاقات میکنند.
دیگ سیاه چی میبری؟
معرفی کتاب
مجموعه «دوست من محیطزیست» یک مجموعه داستان ده جلدی است که به موضوع حفاظت از محیطزیست برای کودکان میپردازد. کتاب «دیگ سیاه چی میبری؟» درباره دیگی است که برای سفید کردن رنگ غول با آب، راهی عروسی آقا غوله میشود. در مسیر، به کلاغ، موش، درختها و حتی آسیاب آتشگرفته کمک میکند و هر بار در عوضِ بخشیدن آب، هدیهای دریافت میکند؛ از گردو و تخممرغ گرفته تا میوه و کیسه آرد. وقتی به عروسی میرسد، میبیند عروس و داماد هر دو غول سیاه هستند، پس به آنها تبریک میگوید و با هدایای راه، خوراک جشن را میپزد. داستان پیامی زیبا درباره مهربانی و بخشش دارد که در نهایت به خود ما برمیگردد.
باد بدو، خاله بدو
معرفی کتاب
مجموعه «دوست من محیطزیست» یک مجموعه داستان ده جلدی است که به موضوع حفاظت از محیطزیست برای کودکان میپردازد. در کتاب «باد بدو، خاله بدو»، خاله خانم هنگام نوشیدن چای با وزش باد، خاک به چشم و چای او میریزد. او باد را دنبال میکند و از کوه، دشت و رود درباره ماجرا میپرسد، اما هیچکس مسئولیت را قبول نمیکند. در نهایت خاله خانم از بیابان میپرسد و متوجه میشود که علت همه این مشکلات از بین رفتن درختان جنگل است و تصمیم میگیرد برای بازگرداندن طبیعت و کاشت دوباره درختها تلاش کند. داستان پیامی درباره حفاظت از طبیعت و اهمیت درختان دارد.
لطفا پنیرش زیاد باشد
معرفی کتاب
مجموعه «دوست من محیطزیست» یک مجموعه داستان ده جلدی است که به موضوع حفاظت از محیطزیست برای کودکان میپردازد. داستان «لطفا پنیرش زیاد باشد» درباره موش کوچکی است که لانهاش کنار یک پیتزافروشی بود و هر روز از پیتزاهای باقیمانده در سطل زباله کنار مغازه میخورد تا آنقدر چاق شد که دیگر نمیتوانست از درخت بالا برود. یک روز که در سطل هیچ پیتزایی پیدا نکرد، عصبانی شد و به مغازه رفت و با صدای بلند پیتزای پرپنیر خواست. مشتریها ترسیدند و فرار کردند و آقای پیتزافروش با جارو به دنبالش افتاد. وقتی فهمید موش از سطل زباله آمده، درِ آن را محکم بست. موش که فهمید دیگر غذایی از اینجا نصیبش نمیشود، چمدانش را برداشت تا به نزدیکی یک رستوران دیگر برود. داستان با طنزی شیرین، پیام پرهیز از تنبلی و پرخوری را منتقل میکند.
گوسفند 68 بپر!
معرفی کتاب
کتاب «گوسفند 68 بپر!» با نگاهی به چالشهای ذهنی و عاطفی که کودکان ممکن است در مواجهه با مشکلات مختلف داشته باشند، به روشی خلاقانه و شیرین به موضوعاتی چون خوابیدن، صبر و مقابله با ترسها میپردازد. داستان گوسفند 68 بپر! دربارهی پسری به نام دانکن است که مشکل خوابیدن دارد. او تمام کارهای لازم برای خوابیدن را انجام داده است؛ آب خورده، پارچ آب کنار تخت گذاشته، بالشتهای مختلف فراهم کرده و حتی گوسفندهایی را برای شمارش انتخاب کرده است تا بتواند خوابش ببرد. اما گوسفند شماره 68 که باید از روی تخت بپرد، نمیپرد. دانکن که ذهنی خلاق دارد، شروع به پرسیدن از گوسفند 68 میکند که آیا مشکلی دارد یا به چیزی نیاز دارد. گوسفند 68 پس از نوشیدن آب و رفتن به دستشویی همچنان نمیخواهد بپرد. در این زمان، دانکن به گوسفند پیشنهاد میکند که شاید بهتر باشد چند گوسفند دیگر بپرند و بعد نوبت او برسد. در این داستان، دانکن که توانسته است مسائل را از دیدگاه گوسفند 68 ببیند، در مییابد که گاهی برای مواجهه با مشکلات باید زمان بیشتری اختصاص داد. گوسفند 68 به آرامی از تصمیمش منصرف میشود و به سوی بقیه گوسفندان میرود و در نهایت دانکن خوابش میبرد. داستان به ما میآموزد که مشکلاتی که به نظر بزرگ میآیند، اغلب با صبر و زمان حل میشوند.