شکار هیولا
معرفی کتاب
این کتاب، داستان شکار و به دام انداختن پهپاد پیشرفتۀ آمریکایی RQ170 است که نیروهای پدافند هوایی ایران آن را سرنگون کردند. این پهپاد که در زمان خود معروف به «هیولا» بود، از پیشرفتهترین سیستمهای رادارگریز و مخابراتی برخوردار بود و به خیال آمریکاییها هرگز ارتباطش با مرکز عملیاتش قابل ردیابی و هک نبود. امری که در ایران اتفاق افتاد. این داستان را خود RQ170 تعریف میکند.
ترسناکترین کاری که تا حالا انجام دادی چه بوده؟
معرفی کتاب
این کتاب داستان پسربچهای نابیناست که از خانهشان با مادرش راه افتاده و قرار است دکتر بروند، او همهجا را بدون دیدن میشناسد، از تعداد قدمهایش. میداند باید کجا برود و چهکار کند. او قرار است پانسمان چشمهایش را باز کند؛ چون قرنیه به چشمش پیوند زدهاند. ممکن است بتواند ببیند و حالا میترسد از دنیای تاریکش بیرون بیاید. او قرار است ببیند و از این موضوع میترسد.
مشترک مورد نظر
معرفی کتاب
محور اصلی داستان این کتاب، حادثۀ پلاسکو است. نویسنده تلاش کرده است به موضوع شهرسازی و مدیریت شهر بپردازد و اینکه ساختمانهای زیادی در شهر تهران وجود دارد که در موقعیت پلاسکو هستند. او معتقد است باید ابتدا به پیشگیری فکر کنیم و فقط هشدار ندهیم و در عمل جلو بروز چنین اتفاقهای تلخی را بگیریم.
ژاکتی برای ایلیا
معرفی کتاب
«ایلیا» روزهایش را در مدرسه و مزرعۀ پنبه میگذراند و هرروز سعی میکند مادربزرگش را با هدیههای عجیب و غریب خوشحال کند. روزی غریبهای سراغ مادربزرگ میآید تا او را با خود به سرزمینی ناشناخته ببرد. اندوه و جدایی ایلیا از مادربزرگ او را به این فکر میاندازد که راهی برای نگه داشتن مادربزرگ پیدا کند.
غصه را باید خورد؟
معرفی کتاب
این کتاب، داستانی تصویری است. در یک شب بارانی، پدر از سر کار به خانه برمیگردد. درحالیکه تمام لباسها و کفشهایش خیس است، به اهل خانه میگوید مهمان دارند و «غصه» موجودی کوچک و آرام با پدر به خانه میآید و قرار است مدتی مهمان آنها باشد!علی رغم ایرادهای ساختاری نویسنده تلاش کرده با نگاهی نو به مخاطب یاد دهدکه به جای غصه خوردن باید در دل مشکلات رفت و با دردها کنار آمد تا راحت تر از کنار آنها گذر کنیم.
تنها همین کلمات
معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهارده داستان از دوازده نویسنده جوان است. موضوع داستانها دربارۀ ماه محرم و حادثه عاشوراست. یکی از داستانها حکایت گوشوارههایی است، متعلق به دختران پیامبر که به روز گرفته شده و یکی از توبۀ قُلدرِ محله در دَهۀ محرم. داستانی از مکافات شکستن دل پیرزنی میگوید و دیگری از شجاعت و وفاداری یاران امام حسین (ع) در روز عاشورا.
مجموعه داستان کوتاه ازنویسندگان نه چندان مطرح ایرانی با موضوع کربلا وامام حسین(ع). البته داستان ها هم تاریخی وروایی هستند وهم معاصر وامروزی و ویژگی ونقطه اشتراک همگی پیوندشان با امام حسین(ع) است. هرچند مجموعه ازنظرقدرت داستان ها وساختارها متفاوت است وبرخی داستان ها ازبرخی بهترهستند والبته بعضی داستان ها هم موضوعشان کمی بزرگسال بود ولی درمجموع مجموعه قابل قبول وخوبی بود وبرای علاقمندان ادبیات مذهبی نمونه خوبی است.
مجموعه داستان کوتاه ازنویسندگان نه چندان مطرح ایرانی با موضوع کربلا وامام حسین(ع). البته داستان ها هم تاریخی وروایی هستند وهم معاصر وامروزی و ویژگی ونقطه اشتراک همگی پیوندشان با امام حسین(ع) است. هرچند مجموعه ازنظرقدرت داستان ها وساختارها متفاوت است وبرخی داستان ها ازبرخی بهترهستند والبته بعضی داستان ها هم موضوعشان کمی بزرگسال بود ولی درمجموع مجموعه قابل قبول وخوبی بود وبرای علاقمندان ادبیات مذهبی نمونه خوبی است.
مشت بر پوست
معرفی کتاب
«جعفر» که همه او را «موشو» صدا میکردند، از وقتی بچه بود، همراه پدرش، برای کار به خیابانها میرفت. شغل پدر تنبکزدن بود. کمکم موشو نیز به شغل پدر علاقمند شد و پس از مرگ پدر، در کوچه و خیابان تنبک میزد و از این راه امرار معاش میکرد؛ اما مردم او را از خود میراندند و شغل او را مناسب نمیدانستند... .
خرسی که چپق میکشید
معرفی کتاب
راوی داستان پسربچهای است که پدرش بیکار و در خانه است و مادرش هر روز به کوه و دشت میرود و گیاهی دارویی جمع میکند و میفروشد. آنها با این پول فقط میتوانند شلغم بخورند. روزی سه بار شلغم! تا اینکه روزی مادر با عصبانیت پدر را دنبال کار میفرستد. پسر فکر میکند، پدر مثل هربار خیلی زود برمیگردد و بهانهای میآورد؛ اما اینبار خبری از پدر نیست. موضوع دیگری هم هست؛ داستان دختر دوازدهسالهای که سالها پیش، خرس او را میبرد. پسرک فکر میکند نکند پدرش را هم خرس برده است... .