Skip to main content

امام‌مهدی‌(عج)

معرفی کتاب
این داستان، آخرین داستان از مجموعه کتاب‌های «ستاره‌های دوست‌داشتنی» است. کودکی در سفری خیالی به شهر سامرا می‌رود تا امام زمان (عج) را ملاقات کند. او به در خانه‌ای می‌رود که فکر می‌کند خانه امام است؛ اما هیچ‌کس آنجا نیست و کسی از ایشان خبر ندارد. قهرمان کوچک داستان نمی‌تواند امام مهدی (عج) را ببیند؛ اما یاد می‌گیرد که ناامید نشود و منتظر باشد و متوجه می‌شود که «باید صبر کرد تا راهی پیدا شود.»

امام‌حسن‌عسگری‌(ع)

معرفی کتاب
کودکی که هر شب به سفری خیالی می‌رود، این بار به شهر سامرا و به دیدن امام حسن عسگری (ع) می‌رود. او در این سفر متوجه شرایط سختی می‌شود که حکومت برای امام به وجود آورده است. امام درباره کسانی سخن می‌گویند که فکر می‌کنند با زیاده‌روی در گفتن خوبی‌های خاندان پیامبر، به آن‌ها خوبی می‎کنند. همچنین به یافتن دوستان خوب و فراوان سفارش می‌کنند و می‌گویند: «بهترین دوستان ما کسانی هستند که اشتباهات گذشته ما را نادیده می‌گیرند و نزد دیگران، خوبی‌های ما را بر زبان می‌آورند.»

امام‌علی‌النقی‌(ع)

معرفی کتاب
کودکی در سفری خیالی، نزد امام علی‌النقی (ع) می‌رود. او وارد شهر سامرا شده و متوجه می‌شود که متوکل، خلیفه عباسی، امام را به اجبار به آن شهر آورده است تا ایشان را زیر نظر داشته باشد. جاسوسان به دروغ گزارش می‎دهند که امام در خانه اسلحه نگه می‎دارد و همین موضوع، شرایط را برای امام سخت‌تر می‌کند. در ادامه داستان، رفتار امام با آدم‌های چاپلوس و لجباز توضیح داده شده است.

امام‌محمد‌تقی‌(ع)

معرفی کتاب
کتاب درباره کودکی است که در خیال خود به شهر بغداد سفر می‌کند و به ملاقات امام محمد تقی (ع) می‌رود. کودک با نوجوانی روبه‌رو شده و درکمال ناباوری متوجه می‌شود که ایشان امام محمد تقی (ع) هستند. امام به نشانه‌های یک دوست خوب، مدارا و سازش با دیگران و صبر و شکیبایی اشاره می‌کنند و درباره آن‌ها توضیح می‌دهند.

امام‌رضا‌(ع)

معرفی کتاب
قهرمان داستان که یک کودک است، در سفری خیالی به شهر مرو می‌رود و با امام رضا (ع) ملاقات می‌کند. در همان بدو ورود، کودک متوجه می‌شود که امام به اجبار به آنجا آمده‌اند؛ چراکه خانه‌ای که در آن سکونت دارند، خانه‌ای باشکوه و مجلل است. امام با نهایت احترام و مهربانی از مهمان کوچک خود پذیرایی می‌کنند و از خدمتکاران نیز دعوت می‌کنند تا سر همان سفره بنشینند. امام رضا (ع) در پاسخ یکی از مهمانان، درباره تقوا توضیح می‌دهند.

امام‌موسی‌کاظم‌(ع)

معرفی کتاب
این داستان کودکی است که در سفری خیالی به دیدار امام موسی کاظم (ع) می‌رود و با مشکلات و خطراتی که ایشان را تهدید می‌کند، از نزدیک آشنا می‌شود. همچنین «صفوان»، یکی از یاران امام، برای مشورت نزد ایشان می‌آید. او قصد دارد شترانش را به حکومت قرض بدهد؛ امام او را از این کار منع می‌کنند؛ ولی صفوان علت این کار را نمی‌داند و... .

امام‌جعفر‌صادق‌(ع)

معرفی کتاب
قهرمان داستان که یک کودک است، در سفر خیالی خود، با امام جعفر صادق (ع) ملاقات می‌کند. او در جلسه درس امام حاضر می‌شود و شاهد بحث و گفت‌وگوی امام با حاضران در جلسه است. امام بدون اینکه حرف دیگران را قطع کنند، به آن‌ها گوش می‌دهند و در برابر مخالفان عصبانی نمی‌شوند. کودک در پایان سفر خود چیزهای زیادی از امام یاد می‌گیرد، مانند گفت‌وگو کردن با دیگران و صادق و راستگو بودن.

امام‌محمد‌باقر‌(ع)

معرفی کتاب
کودک این داستان در سفری خیالی به دیدار امام محمد باقر (ع) می‌رود و ایشان را مشغول کار در مزرعه می‌بیند. امام در پاسخ به یارانشان که ایشان را از کار کردن منع می‌کنند، می‌گویند: « جدم، پدربزرگ و پدرم که از من بهتر بودند، همیشه کار می‌کردند، چرا من چنین نکنم. در حالی که کار آدم را پخته و در ضمن ما را از دیگران بی‌نیاز می‌کند ... .» امام بعد از اتمام کار به منزل می‌روند و خود را پاکیزه می‌کنند و عطر می‌زنند. ایشان در برابر سخنان دیگران سکوت می‌کنند و به نرمی و مهربانی به آن‌ها پاسخ می‌دهند.

امام‌زین‌العابدین‌(ع)

معرفی کتاب
در این داستان، کودکی که به سفرهای خیالی می‌رود، با امام سجاد (ع) آشنا می‌شود. قهرمان کوچک داستان از امام چیزهای زیادی می‌آموزد، مانند آداب معاشرت، رعایت حال همسایه، کمک کردن به دیگران، توهین نکردن و رفتار صحیح با دوستان و مهمانان. در داستان به حقی که آموزگاران به دانش‌آموزان دارند، اشاره شده و یادآوری می‌شود که پند و اندرز باید با محبت باشد، وگرنه هیچ اثری نخواهد داشت.

امام‌حسین‌(ع)

معرفی کتاب
این داستان کودکی است که در سفر خیالی خود به نزد امام حسین (ع) می‌رود و زمانی آنجا می‌رسد که امام در سفر هستند، هنگامی که واقعه کربلا در حال شکل‌گیری است. کسانی که با امام عهد بسته‌اند، پیمانشان را شکسته‌اند و امام را تنها گذاشته‌اند. قهرمان کوچک داستان آرزو می‎کند می‌توانست امام را که از ایشان به عنوان «ستاره شجاعت» یاد می‌شود، با خود به جایی ببرد که آدم‌ها به پیمانشان وفادار باشند. همچنین در داستان به مقام و ارزش معلم و احترام به او تأکید شده است.