Skip to main content

خری با بارنمک، ستاره‌شناس، سگ و خروس و روباه

معرفی کتاب
«افسانه‌های ازوپ» مجموعه‌ای از حکایت‌های کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصه‌گوی یونانی، نسبت داده می‌شود. در این افسانه‌ها عمدتاً حیوانات، شخصیت‌های داستان هستند و با زبان آنان، درس‌ها و اصول اخلاقی ساده و پایه‌ای ارائه می‌شود. این جلد از مجموعه مذکور داستان ستاره‌شناسی بود که هر شب بعد از تاریکی هوا از خانه بیرون می‌رفت و در حالی‌که سرش رو به آسمان بود و ستاره‌ها و سیاره‌ها را نگاه می‌کرد، قدم می‌زد. تا اینکه یک شب...

بچه‌ی خیال‌پرداز

معرفی کتاب
کتاب «بچه‌ی خیال‌پرداز»، داستان پسربچه‌ای به نام دنیز است که عاشق رؤیاپردازی است. دنیز، پسری است که غرق در رؤیاها و خیال‌پردازی‌های خود است. او مدام توسط اطرافیانش به خاطر این کار سرزنش می‌شود. اما آیا این رؤیاپردازی‌ها واقعاً بی‌فایده هستند؟ کتاب به خوانندگان این فرصت را می‌دهد که درباره‌ی ارزش رؤیاپردازی و تأثیر آن بر زندگی، تفکر کنند.

باغ سوخته

معرفی کتاب
داستان آموزنده و اخلاقی حاضر با نگاهی به حکمت 38 نهج البلاغه و درباره‌ی مردی نوشته شده است که صاحب یک باغ بزرگ بود. او همیشه بخشی از محصولات باغش را به فقرا می‌داد. خدا هم برکت محصولات باغش را افزایش می‌داد. تا اینکه باغ به دست فرزندان پیرمرد افتاد. فرزندان پیرمرد برخلاف پدرشان دیگر از محصولات باغ به کسی ندادند. عاقبت یک روز وقتی آمدند تا محصولات باغ را بچینند که متوجه شدند که باغ و محصولاتش آتش گرفته و به خاکستر تبدیل شده است. آنان متوجه اشتباه خود شدند و دانستند که باید حق فقرا را از محصول باغ پرداخت می‌کردند. این داستان براساس سوره قلم نوشته شده است.

زنبورک و حیوان‌های جنگل (یک دست صدا ندارد)

معرفی کتاب
این کتاب داستانی را روایت می‌کند که یادآور ضرب‌المثل «یک دست صدا ندارد» است. خیلی از کارها را نمی‌توان به‌تنهایی به انجام رسانید. در این موارد باید از دیگران کمک بگیریم و با آنان همکاری کنیم. جوجه‌تیغی کوچولو توی رودخانه افتاده و دستش را به شاخه‌ی کوچکی بند کرده است. زنبورک می‌خواهد او را نجات دهد اما تنهایی زورش نمی‌رسد که او را از آب بیرون بکشد. به همین خاطر...

گنجشک و پیرمرد مهربان

معرفی کتاب
پیرمرد قصه‌ی ما یک روز گنجشک را از چنگال عقابی نجات می‌دهد و آن را با خود به خانه می‌برد تا از او مراقبت کند. پیرمرد خیلی با این پرنده مهربان بود. اما همسر پیرمرد اصلاً از این پرنده خوشش نمی‌آمد و دنبال فرصتی بود که آن را از خانه بیرون کند. بچه‌ها با خواندن این داستان یاد می‌گیرند که با حیوانات مهربان باشند و آن‌ها را دوست داشته باشند.

راز دریاچه نامرئی (مجموعه داستان نوجوان)

معرفی کتاب
من احساس کردم بابا هم ترسیده ولی صورتش مثل کسانی نبود که می‌ترسند؛ بیشتر شبیه آدم‌های عصبانی بود. فکر کردم شاید بابا هم مثل مامان دوست ندارد که ما بفهمیم ترسیده است؛ برای همین صورتش را این ‌شکلی کرده است. ولی من نترسیده بودم. حتی یک احساس خوب هم داشتم. حالا ما روی دریاچه نامرئی بودیم و آن را نمی‌دیدیم و در یک جای اسرار‌آمیز گم شده بودیم، فکر می‌کردم داخل سرزمین قصه‌ها هستیم.

نذر آهوها (مجموعه داستان)

معرفی کتاب
کتاب حاضر چهار داستان کوتاه از زمان پیامبر و زمان معاصر است که آشنایی با شخصیت پیامبر (ص) به عنوان آخرین فرستاده خدا و دعوت مردم به یکتاپرستی، نیکی به پدر و مادر، نکشتن یکدیگر، نخوردن مال حرام و ... که همگی از فضایل اخلاقی برای انسان است را دربردارد. داستان‌ها از آیات قرآن و روایات مستدل بی‌بهره نبوده‌اند. در کتاب می‌خوانیم: «سید راه افتاد و خیلی زود پاهایش یخ کرد. حرکت برایش سخت شده بود. سعی کرد بی‌خیال شود. مسعود همچنان داد می‌زد: «نرو سید. نرو سید.» اما سید در دلش نجوا می‌کرد اگر آخرین نذر عمرم هم باشد باید بروم. ساعت را نگاه کرد. باید قدم‌هایش را تندتر برمی‌داشت. باد، با خودش سرما و برف را می‌ریخت روی صورت سید و این اوضاع را بدتر می‌کرد...»

ای وای من چه کسی شدم!

معرفی کتاب
در یک روز آفتابی، کالبن از خواب بیدار شد. یادش افتاد که باید سراغ کارهایش می‌رفت. اتاقش را مرتب می‌کرد و بعد هم لیموها را از درخت می‌چید. کالبن با خودش فکر کرد که چقدر کار دارد. ناگهان چشمش به پرنده‌ها افتاد. با خودش گفت: «ای کاش من هم یک پرنده بودم.» در فکرش یک پرنده شد که آزادانه پرواز می‌کرد. روی شاخه‌ی درختی نشست که دید چند جوجه در لانه نشسته‌اند و با دهان باز از او غذا می‌خواهند. انگار پرنده بودن هم خیلی راحت نبود. پس کالبن آرزوی دیگری کرد...

آهسته نوک بزن دارکوب

معرفی کتاب
کتاب «آهسته نوک بزن دارکوب» درباره دارکوبی است که نوکش در تنه یک درختِ پوسیده گیر می‌کند. دوستش برای کمک به او سراغ بقیه حیوانات جنگل می‌رود اما در نهایت متوجه می‌شود که این خود اوست که باید به دارکوب گیرافتاده در تنه درخت کمک کند
قصه این کتاب درباره کمک به دیگران است و اینکه در هنگامه کمک بهتر است حواسمان را جمع کنیم تا بتوانیم به شکلی موثرتر کار کمک‌رسانی را انجام دهیم.

شکموی مهربون

معرفی کتاب
من، علی و بچه‌های دیگر چوب بستنی‌هایمان را رنگ کردیم و انداختیم داخل جوی آب و مسابقه قایق‌رانی راه انداختیم. هر قایقی به شکلی از دور مسابقه خارج شد جز قایق من و علی. در همین حال ناگهان پدر علی را از دور دیدیم که خیلی ناراحت و در فکر بود. از علی دلیل ناراحتی پدرش را پرسیدم. او گفت از وقتی بعثی‌ها جنگ را به دریا کشاندند بابا نتوانسته ماهی صید کند و برای همین ناراحت است. علی گفت دوست دارد که به پدرش کمک کند اما نمی‌داند چطور!