Skip to main content

گرگ بدجنس دوست‌داشتنی!

معرفی کتاب
گرگ سیاه بدجنسِ ترسناکِ بی‌رحم وحشی از خواب بیدار می‌شود و به خوابی که دیده بود، فکر می‌کند. خوابش را زیر دندان‌های تیزش مزه‌مزه می‌کند و از خوشحالی زوزه می‌کشد. او بره‌هایی با نام‌های «شنگل» و «منگل» را خورده بود و دلش می‌خواست که بره سوم را هم که اسمش «چنگل» بود، بخورد. گرگ سیاه بدجنس، چشمانش را بست تا بقیه خوابش را ببیند و... .

پدرهایی که از کتابخانه به امانت گرفتم

معرفی کتاب
مادر «جوزف» چندروزی است که در بیمارستان بستری است و همه کارها به عهده پدر است؛ اما پدر خرید کردن را فراموش می‏‌کند و غذاهای وحشتناکی می‏‌پزد. او در تکالیف مدرسه به جوزف کمک نمی‌کند و جوزف مجبور است شام مدرسه را بخورد! جوزف از کتابخانه‎ای باخبر می‌‏شود که انواع پدر را امانت می‏‌دهد! اولین‌بار او پدر منظم را به امانت می‌گیرد؛ ولی غروب همان‎روز او را به کتابخانه برمی گرداند و پدر باهوش را به امانت می‌‏گیرد؛ اما... .