Skip to main content

کیومرث صابری فومنی

معرفی کتاب
در این کتاب می‌توان با یک چهره ادبی طنز پرداز در زمان معاصر آشنا شد. با کیومرث صابری، که با انتشار آثار فکاهی و گزنده اش به عنوان منتقد حکومت در داخل کشور مطرح می‌شود. مجله "گل‌آقا" نشریه‌ای بود که به همت وی چاپ می شد. اثر حاضر می‌گوید: شخصیتی که صابری به عنوان گل آقا خلق کرده بود با "دو کلمه حرف حساب" خود حرف اول را می‌زد.
صابری در بیان سرگذشت خود می‌گوید:"مشوق من برای سرودن شعر، معلم ادبیات‌مان بود. "آبدارخانه" محل آنچنانی تجمع منتقدین بود و"شاغلام"، "مش رجب"، "غضنفر و گل‌آقا" از اعوان و انصار این مجمع. از دیگر خصوصیاتی که درباره صابری فومنی و هنر نویسندگی وی، در این کتاب دیده می‌شود، این موارد است:"ایجاد سبک در طنزنویسی"، "وفاداری به زبان و ادبیات فارسی"، تربیت نسل جدیدی از طنزنویسان"، "ساختارشکنی در قالب‌ها" و "آگاهی بخشی سیاسی به زبان طنز".

دردسرهای ایموژن

معرفی کتاب
«ایموژن» هر شب کتاب داستانی می‌خواند و بعد با رؤیای شخصیت‌های جذاب داستان‌ها به خواب می‌رفت، قبل از خواب دخترک از خودش می‌پرسد فردا قرار است با چه شکل و قیافه‌ای بیدار شود؟ آن روز صبح وقتی ایموژن از خواب بیدار می‌شود، متوجه می‌شود که شاخ درآورده است، حالا با این شاخ‌ها لباس پوشیدن برایش مشکل شده است و... .

پرونده‌ الماس گم‌شده

معرفی کتاب
هنگامی‌که «الماس کلی‌مور» از بهترین جواهرفروشی شهر دزدیده می‌شود، «استنلی کروسو» فکر بکری به سرش می‌زند و تصمیم می‌گیرد به همراه دوستانش یک گروه کارآگاهی راه بیندازد. «استنلی»، «شارلوت»، «گرتی» و «فلیکس»، با تنها سلاح‌شان؛ یعنی حس کنجکاوی و عشق به ریاضی، به گوشه‌و‌کنار شهر سرک می‌کشند تا معمای الماس کلی‌مور را حل کنند. اما... .

طوطی روی خرپشته

معرفی کتاب
«شنگل» و «منگل» و «چنگل» در خانه تنها بودند، مامان بُزی چندجور غذا برایشان آماده کرده بود، اما همین که خواستند غذا بخورند صدای زنگ درآمد، شنگل دوید و رفت تا در را باز کند که از پشت آیفون تصویری متوجه شد که آقا گرگه پشت در است و... .

گرگ بدجنس دوست‌داشتنی!

معرفی کتاب
گرگ سیاه بدجنسِ ترسناکِ بی‌رحم وحشی از خواب بیدار می‌شود و به خوابی که دیده بود، فکر می‌کند. خوابش را زیر دندان‌های تیزش مزه‌مزه می‌کند و از خوشحالی زوزه می‌کشد. او بره‌هایی با نام‌های «شنگل» و «منگل» را خورده بود و دلش می‌خواست که بره سوم را هم که اسمش «چنگل» بود، بخورد. گرگ سیاه بدجنس، چشمانش را بست تا بقیه خوابش را ببیند و... .

پدرهایی که از کتابخانه به امانت گرفتم

معرفی کتاب
مادر «جوزف» چندروزی است که در بیمارستان بستری است و همه کارها به عهده پدر است؛ اما پدر خرید کردن را فراموش می‏‌کند و غذاهای وحشتناکی می‏‌پزد. او در تکالیف مدرسه به جوزف کمک نمی‌کند و جوزف مجبور است شام مدرسه را بخورد! جوزف از کتابخانه‎ای باخبر می‌‏شود که انواع پدر را امانت می‏‌دهد! اولین‌بار او پدر منظم را به امانت می‌گیرد؛ ولی غروب همان‎روز او را به کتابخانه برمی گرداند و پدر باهوش را به امانت می‌‏گیرد؛ اما... .