Skip to main content

تاریخ با طعم ذغال اخته

معرفی کتاب
این کتاب به داستانی در دل تاریخ پهلوی و به ماجراهای دوران رضاشاه می‌پردازد. داستان از علاقه یک زن و مرد به هم آغاز می‌شود؛ زن و مردی که دو روحیه متفاوت داشتند؛ زن که «آنا» صدایش می‌زنند و از مخالفان رضاشاه است اما مرد از قزاق‌ها و کهنه‌سربازهای او. نویسنده تلاش دارد تا با استفاده از نثری شیرین، شخصیت‌‌پردازی و با استفاده از گفت‌وگوهای متعدد خواندن این اثر را برای مخاطب خود شیرین کند. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: «از حرفی که شنیدم جا خوردم. فرهاد داشت می‌گفت رضاشاه پسر احمدشاه بوده! ناآگاه‌ترین آدم‌ها نیز چنین مطلبی را نمی‌گفتند. فکر کردم دارد به عمد حرف‌های چرت و پرتی می‌زند تا موضوع مورد بحث را کلاً به بیراهه بکشد. رو کردم به فرهاد و گفتم: «کاری به این کل انداختن‌هایتان ندارم، اما... اینی که گفتی مسخره است فرهاد جان.»


یک تکّه زمین کوچک

معرفی کتاب
این قصه درباره پسری فلسطینی به نام کریم است که دوست دارد فوتبالیست شود. او و دوستانش زمین بازی بزرگی را در نزدیکی مدرسه پیدا می‌کنند تا در آن‌جا فوتبال تمرین کنند، اما آن زمین رازی عجیب و مخفوف را در دل خود دارد. نیروهای محور مقاومت فلسطین در آن زمین، مواد منفجره ذخیره کرده بودند تا در هنگام لزوم بتوانند با نیروهای صهیونیستی بجنگند. همین شرایط باعث شد تا کریم و دوستانش زیرنظر نیروهای اسرائیل قرار بگیرند و مجبور شوند که مبارزه کنند.
این قصه مخاطبان را با سختی‌هایی که نوجوانان فلسطینی تجربه می‌کنند آشنا می‌سازد.