غریبه آشنا
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر، سومین دفتر از مجموعه «قصههایی از امام رضا (ع) است که دربردارنده حکایاتی از زندگی و سیره این امام معصوم است. در این مجموعه کودکان با شخصیت و منش امام رضا (ع) آشنا میشوند. در این جلد میخوانیم: یکی از جلسات پرسش و پاسخ امام رضا (ع) بود. عده زیادی در مجلس بودند. هر کس مشکلی داشت، میپرسید و امام جوابش را میداد. بعد از مدتی مردی قد بلند و سبزهرو از در وارد شد. سلام کرد و نگاهی به دور و برش انداخت. او از امام سؤالی داشت. اما نمیخواست که در جمع مطرح کند..
یک درس تازه
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر، دومین دفتر از مجموعه «قصههایی از امام رضا (ع) است که دربردارنده حکایاتی از زندگی و سیره این امام معصوم است. در این مجموعه کودکان با شخصیت و منش امام رضا (ع) آشنا میشوند. در این جلد میخوانیم: کار روزانه امام تمام شده بود و میخواست به خانه برگردد. آن روز کلاس درس داشت. بعد از آن هم به عیادت یکی از دوستان قدیمیاش رفته بود. سلیمان هم همراهش بود. وقتی میخواستند به خانه برگردند، به بازار شهر رسیدند...
سیبهای گاز زده
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر، نخستین دفتر از مجموعه «قصههایی از امام رضا (ع) است که دربردارنده حکایاتی از زندگی و سیره این امام معصوم است. در این مجموعه کودکان با شخصیت و منش امام رضا (ع) آشنا میشوند. در این جلد میخوانیم: «یونس»، جوانی بود که در باغ سیب کار میکرد. او سیبها را میچید و گاهی سیبها را گاز میزد و نیمه آنها را به زمین میانداخت. در همان حال، امام رضا (ع) به باغ آمده و سیبهای نیمخورده را دید. ایشان به یونس تذکر داد که کار او اسراف است و خداوند اسرافکاران را دوست ندارد...
ماهیخوار حیلهگر، ماهیهای خوشباور
معرفی کتاب
این کتاب بازنویسیِ یکی از حکایتهای کلیه و دمنه به فارسی امروزی است. موضوع داستان درباره مرغ ماهیخواری است که به ماهیها به دروغ میگوید و ظاهراً میخواهد آنها را از دست صیاد نجات بدهد. او به ماهیها گفت بهترین راه این است که در دهان مرغ ماهیخوار سوار شوند تا آنها را به آبگیر دیگری ببرد. ماهیها هم به او اعتماد کردند. اما مرغ ماهیخوار به اعتماد آنها خیانت کرد و ماهیها را خورد. خرچنگ که از این موضوع با خبر شده بود، مرغ ماهیخوار را کشت و به بقیه ماهیها خبر داد تا دیگر به هرکسی اعتماد نکنند.
چشمهای که مال ماه بود
معرفی کتاب
این کتاب درباره خرگوشهای یک جنگل است که فیلها آنها را اذیت میکنند. یک روز خرگوشها تصمیم میگیرند چارهای بیاندیشند. یکی از خرگوشها که باهوشتر از بقیه بود پیشنهاد داد که به فیل بزرگ بگویند:«ماه به چشمه آمده و گفته اگر فیل بزرگ به ظلمهایش ادامه دهد او را کور میکند». فیل اول فریب آنها را باور نکرد و خرطومش را داخل چشمه کرد، اما زمانی که عکس ماه در آب تکان خورد، فیل فکر کرد که ماه عصبانی شده است. او ترسید و همراه با باقی فیلها از آن جنگل رفتند.
پیرزن و مهمان عزیز
معرفی کتاب
این داستان درباره پیرزنی است که خواب میبیند قرار است امام رضا(ع) در سفرش به نیشابور مهمان خانه او شود. همه مردم شهر تصور میکردند امام رضا(ع) به خانه یکی از ثروتمندان شهر میرود اما زمانی که ایشان وارد شهر شدند، به تقاضای پیرزن برای اینکه مهمان خانه او باشند، جواب مثبت دادند.
هدف نویسنده آشناکردن کودکان با خصوصیتهای اخلاقی امام رضا(ع) همچون مهربانی و بخشندگی است.
هدف نویسنده آشناکردن کودکان با خصوصیتهای اخلاقی امام رضا(ع) همچون مهربانی و بخشندگی است.
اشک شادی
معرفی کتاب
این داستان درباره مرد فقیری است که همراه با پسرش به سوی سامرا راه افتادهاند. آنها میخواهند از امام حسن عسکری(ع) کمک بخواهند و از ایشان پول تقاضا کنند. زمانی که به خانه امام حسن عسکری(ع) میرسند و بر سر سفره ایشان مینشینند، بدون اینکه چیزی بگویند امام(ع) متوجه مشکل آنها میشود. زمانی که مرد و پسرش از خانه امام(ع) بیرون میروند، خدمتکار امام حسن عسکری(ع) به سراغ آنها میآید...
تصادف
معرفی کتاب
این کتاب درباره یکی از یاران و دوستان امام هادی(ع) است که پس از گذراندن یک روز سخت و زخمیشدن در اثر تصادف با اسب و زمینخوردن، شروع میکند به روزگار و آن روز نفرین فرستادن. امام هادی(ع) که این رفتار او را میبیند ناراحت میشود و به توصیه میکند حوادث بد را گردن روزگار نیندازد چون گناهی ندارد و خداوند ازاینگونه صحبتکردن خوشش نمیآید...
کیسه سکههایم کو؟
معرفی کتاب
این کتاب درباره مردی روستایی است که به شهری غریب میآید و کیسه سکههایش را گم میکند. او از خدا میخواهد برای پیداشدن سکههایش به او کمک کند چون در این شهر تنها و بیکس است. ناگهان امام موسی کاظم(ع) به سراغ مرد میآید و به او میگوید که اگر کمکی میخواهد امام(ع) برای یاریرساندن آماده است.
این داستان فروتنی و نوعدوستی امام کاظم(ع) را حتی نسبت به فردی کاملاً غریبه نشان میدهد.
این داستان فروتنی و نوعدوستی امام کاظم(ع) را حتی نسبت به فردی کاملاً غریبه نشان میدهد.
قصه مرد تنبل
معرفی کتاب
این داستان ششمین جلد از مجموعه 10 جلدی:«یک کار خوب» است. قصه حاضر، درباره مردی تنبل و شکمدوستی است که کار نمیکرد و معتقد بود کارکردن سخت است. او میخواست تا امام صادق(ع) به او پول بدهد. امام صادق(ع) وقتی خواسته او را شنید ناراحت شد و مخالفت کرد و از خوبیهای کارکردن برای مرد تنبل گفت. در انتهای قصه مرد تنبل متوجه میشود که برای امرار معاش باید همچون انبیاء و اولیای خدا کار کند.