Skip to main content

منطقه آبی

معرفی کتاب
داستان سه‌گانه این کتاب درباره عشق به حیوانات و تلاش برای برپا کردن جهانی پر از صلح و امید است و ماجراهای آن در سرزمینی رخ می‌‏دهد که تمام حیوانات به دلیل فعالیت‌های انسان‌ها یکی‌یکی نابود می‌شوند. «کستر» نوجوانی دوازده‌ساله است که آخرین نسل حیوانات، یعنی آخرین بازمانده‌ها را نجات داده و شهر خود را از ویرانی کامل رهانیده است. در این جلد تنها وال آبی که از دام انسان‌ها نجات پیدا کرده است، خبرهایی از اقیانوس آورده است و... .

کلاغی که روی منقارش ایستاد

معرفی کتاب
بچه‌کلاغی با مادرش روی درخت گردویی زندگی می‌‏کرد. آنجا کلاغ‎های زیادی لانه داشتند. مادرِ کلاغ مجبور بود برای پیدا کردن غذا از لانه بیرون برود و بچه کلاغ تنها بود. او از صبح تا شب بازی می‌کرد تا اینکه توانست روی منقارش بایستد. بچه‌کلاغ‌ها هم سعی می‏‌کردند این کار را انجام دهند؛ اما ممکن بود لانه‌ها را چپه کنند. پدر و مادرها به مادر بچه‌کلاغ شکایت کردند و... . روزی بچه‎کلاغ داستان طاووس را شنید که دُمش را مانند چتر باز می‌کرد و... . بچه‎کلاغ می‏‌خواست به دیدن طاووس برود و علت باز کردن دُمش را بپرسد و... .

اسماعیل و غم‌هایش

معرفی کتاب
«اسماعیل» با همسر و فرزندانش در دهکده کوچکی زندگی می‏‌کرد. او یک الاغ و یک خروس و یک سگ داشت. با الاغ بارها را این‌طرف و آن‌طرف می‌برد، خروسش هر روز صبح آن‌هارا از خواب بیدار می‏‌کرد و سگ باوفا نگهبان خانه‌شان بود. در مدتی کوتاه هر سه حیوان اسماعیل مردند. گرگ به الاغ حمله کرده بود. خروس را روباه خورد و سگ را هم مار نیش زد. اسماعیل در تمام این مدت آرامشش را حفظ کرد و می‎گفت حتماً حکمتی در این اتفاقات هست. تا اینکه شبی، دزدها خانه همسایه‌ها را غارت کردند و... .

بچه‌های تابستان

معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج داستان کوتاه است. زیر هر داستان، با توجه به مفهوم آن، حدیثی آورده شده است. احادیث از امام علی (ع) و امام صادق (ع) است و درباره آموختن علم، شاد کردن مردم، ارزش آب و آموزش علم به دیگران. داستان «بچه‎های تابستان» درباره پسربچه‌هایی است که با هم قرار می‏‌گذارند تا در تعطیلات تابستان هرکدام هر چیزی بلد هستند به بقیه یاد بدهند.

قول

معرفی کتاب
در شهر غم‌گرفته‌ای، نوجوانی سعی می‎کند کیف پیرزنی را بدزدد. پیرزن با تمام قدرتش کیفش را نگه می‎دارد و این کشمکش ادامه پیدا می‏‌کند تا اینکه پیرزن می‎گوید به یک شرط حاضر است کیفش را به او بدهد. نوجوان بدون هیچ فکری قبول می‎کند. پیرزن از او می‏‌خواهد که قول بدهد آن‌ها را بکارد! نوجوان نمی‌داند منظور پیرزن چیست؛ اما فوری می‎پذیرد، کیف را می‎گیرد و فرار می‏‌کند؛ اما وقتی درِ آن را باز می‏‌کند، حیرت‌زده می‎شود، کیف پُر از دانه است!

هر گیاه فرشته‌ای دارد

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی پنج حدیث از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع) و امام صادق (ع) است و درباره هریک از احادیث داستان کوتاهی ارائه شده است. این حدیث‌ها درباره بوی خوش، احترام به معلم، زراعت، مراقبت از گیاهان و آلوده‏ نکردن آب‌هاست. رسول خدا می‌فرمایند: «هیچ گیاهی نمی‌روید، مگر اینکه تا زمان بار دادن و چیدن میوه‌ه‏ایش، فرشته‌ای از آن مراقبت می‏‌کند.»

پسر، درخت، پرنده

معرفی کتاب
این کتاب حاوی آیه‌ای از قرآن کریم درباره آفرینش زمین و رفتار انسان‌هاست. همچنین حدیثی از پیامبر اکرم (ص)، درباره تیراندازی و سوارکاری آمده است و سه حدیث از حضرت علی (ع)، امام صادق (ع) و امام سجاد (ع)، درباره ترس، درختکاری و باران. در سوره کهف، آیه هفت آمده است: «ما زمین را به زیبایی آراستیم تا شما را امتحان کنیم و ببینیم کدامتان درست رفتار می‏‌کنید.»

هوشی و کشف آتش

معرفی کتاب
«هوشی» دختر زرنگی بود که در زمان‎های خیلی‌خیلی دور زندگی می‌کرد. غار خانه آن‌ها بود، ، میوه‎ها، برگ درختان، گوشت خامِ شکار، غذایشان و پوست حیوانات لباسشان. آن سال، فصل زمستان، هوا بسیار سرد شد و برف زیادی بارید. پدر و مادر برای پیدا کردن غذا بیرون رفتند و هوشی با بردار کوچکش تنها ماند. هوشی سعی کرد برادرش را گرم نگه دارد؛ اما نیمه‌های شب اتفاقی افتاد که باعث شد هوشی آتش و فواید آن را کشف کند!

اژدهای خانم کتابدار

معرفی کتاب
خانم «اسکوروپسکی»، کتابدار مدرسه، با استفاده از وسایل و روش‌های مختلف، دانش‌آموزان را به خواندن کتاب تشویق می‌کند. «پتی‌لی» می‎خواهد بهترین کتابخوان کلاس چهارم بشود و در روز پایانی جشنواره کتابخوانیِ «با هیجان بخوان»، با لباس اژدهایی رژه برود؛ اما آیا او می‏‌تواند از هم‎کلاسی‌اش، «کارمِن»، بیشتر امتیاز بگیرد و نفر اول بشود؟ پتی‌لی هرروز کتاب می‌‏خواند؛ حتی گاهی کتاب صوتی گوش می‏‌دهد؛ اما باز هم کارمِن از او جلوتر است. پتی باید نقشه‌‏ای بکشد و... .

شاه لاک‌پشت‌ها و یک قصه دیگر

معرفی کتاب
کتاب حاضر دو داستان دارد به نام‌های «شاه لاک‌پشت‌ها» و «گرترودمک‌فاز». داستان اول درباره «یِرتل»، پادشاه آبگیر، است. او پادشاهِ هرچه می‌‏دید، بود و برای همین تصمیم گرفت تختش را بلندتر کند تا چیزهای بیشتری ببیند. او دستور داد لاک‌پشت‌ها روی پشت هم بایستند تا او آن بالا بنشیند و چیزهای بیشتری ببیند؛ اما... . داستان دوم از پرنده‎ای می‏‌گوید به نام «گرترودمک‌فاز» که کوچک‌ترین دُم دنیا را داشت و برای همین غصه می‎خورد. او نزد عمویش که دکتر بود، رفت و دارویی خواست تا دُمش بلند شود.