بچهگلهای گمشده
معرفی کتاب
«الیویا» و «نلی»، دو خواهر نه و پنج سالهاند که زمستان گذشته مادرشان را از دست داده اند و پدرشان که مجبور است مرتب اینطرف و آنطرف برود، میخواهد آنها را نزد عمه «مینتی» بفرستد. الیویا سعی میکند به پدرش بفهماند که عمه مینتی خیلی پیر است و رفتن به آنجا اشتباه؛ ولی پدر از بچهها میخواهد که فقط تابستان را تحمل کنند و قول میدهد که در هر فرصتی به آنها تلفن کند...
پتسون به اردو میرود
معرفی کتاب
در مجموعه «پتسون و فیندوس»، کودکان با رابطه جالب پیرمرد عجیبی به نام «پتسون» و گربهاش «فیندوس»، آشنا میشوند و همراه با آن دو ماجراجویی میکنند. فیندوس زیر اتاق شیروانی چادری پیدا میکند. در ذهن پتسون، منظره پیادهروی کنار دریاچه و کباب کردن ماهی روی آتش در غروب آفتاب جان میگیرد و تصمیم میگیرد همان کارها را انجام دهد؛ اما کارها آنگونه که او فکر میکند، پیش نمیرود.
وقتی که فیندوس کوچولو غیبش زد
معرفی کتاب
پیرمردی به نام «پتسون» در خانهای کوچک، در روستا زندگی میکند. تنها مشکل پتسون این است که گاهی احساس تنهایی میکند. روزی یکی از همسایهها به دیدن او میآید و متوجه میشود پتسون روحیه خوبی ندارد. پس از مدتی، همسایه دوباره پیش پتسون میآید و برایش یک بچه گربه میآورد تا تنهایی او را پر کند. پتسون روزهایش را با این گربه که نامش «فیندوس» است، میگذراند. آنها با هم اتفاقات جالبی را تجربه میکنند.
شکار روباه
معرفی کتاب
«پتسونِ» پیر، با گربهاش، «فیندوس» و مرغ و خروسهایش، خارج از شهر، در مزرعه کوچکی زندگی میکنند. روزی همسایه پتسون، آقای «گوستاوسون» سری به او میزند و میگوید میخواهد روباهی را که مرغش را دزدیده است، شکار کند. پتسون و گربهاش نقشهای میکشند تا هم مرغ و خروسها را نجات دهند، هم روباه کشته نشود. او و گربهاش با هم یک مرغ بادکنکی میسازند تا با آن روباه را بترسانند؛ اما... .
زندگی واقعی وینیخرسه: داستان یک بچهخرس شجاع در جنگ جهانی اول
معرفی کتاب
بچهخرس از سوراخ بیرون میخزد، گوشهایش را تیز میکند و با تعجب از مادرش میپرسد: «لونه ما توی یه درخته!؟ ». اولینباری است که بچهخرس از لانه بیرون میآید. او از همهچیز تعجب میکند و لذت میبرد. او یک گل زرد و چندتا توت کال و تلخ میخورد. بعد... . چیز خاصی در این خرس وجود دارد. او آرزو دارد تا جایی بالا برود که پیش از آن هیچ خرسی نرفته است و از کمک خواستن از سنجابها هم نمیترسد. او میخواهد بداند جایی بزرگتر از جنگل هم هست؟ و بعد با ستوان «هری کول» آشنا میشود و... .
راپونزل
معرفی کتاب
«هرییت همستربون» به قلعه پدر و مادرش برگشته است؛ اما از همان لحظه اول پشیمان میشود. مادرش عصبانی است و سرش فریاد میزند. هرییت دیر به خانه آمده و قبل از رفتن به رختخواب حمام نکرده است و... . هرییت فکر میکند به اندازه کافی در خانه مانده است. برای همین دوباره حرکت میکند. تخم «هایدرا»، دوست شاهزاده «ویلبر»، دزدیده شده است و ویلبر مستقیم نزد هرییت میآید. هرییت خوشحال است که بعد از مدتها میتواند تبرش را در هوا تکان بدهدیا شمشیرش را به این طرف و آن طرف بچرخاند و... .
شهر زمرد
معرفی کتاب
پادشاه «نوم»، آدم عصبی و بداخلاقی است و همیشه در حال غُر زدن؛ اما حالا بیشتر از همیشه عصبانی است. او دلش میخواهد کاری جادویی کند؛ ولی نمیتواند؛ چون دختر کوچولویی به نام «دوروتی»، کمربند جادویی او را در مبارزه، به دست آورده و با خود برده است. پادشاه میخواهد به شهر اُز برود و کمربند را پس بگیرد؛ اما به نظر ژنرال «بلاگ»، این کار غیرممکن است؛ چون آنها نمیتوانند از بیابان خطرناک رد شوند و اگر هم موفق شوند، شاهزاده «اُزما» با قدرت جادویی خود میتواند آنها را شکست دهد. با این حال پادشاه تصمیم میگیرد به شهر «زمرد» که شاهزاده اُزما در آن ساکن است، حمله کند و... .
جادوگر سرزمین از
معرفی کتاب
این کتاب جلد نخست از مجموعه «دنیای شگفتانگیز اُز» است که داستانی تخیلی را دربردارد. «دوروتی»، دختری مهربان، فداکار و یتیم است که با عمو و زنعمویش در چمنزار زیبایی زندگی میکند. روزی بر اثر حادثهای، دوروتی از کلبهشان دور میشود و به سرزمین آدمکوچولوها میرود. او از فرشته مهربانِ شرق، راه برگشت به خانه را میپرسد و فرشته به او میگوید که جادوگر «اُز» در شهر «زمرد سبز»، تنها کسی است که میتواند به او کمک کند. دوروتی سفرش را آغاز میکند و... .
رقص اژدها
معرفی کتاب
«براد» و «سایمون» قهرمانان داستان پس از اینکه نیمی از دنیا را میگردند، با دیدن معبدی چینی در آمریکا کنجکاو میشوند و میخواهند از راز آن سردربیاورند. به همین دلیل، راضی میشوند تا به عنوان برده با کشتی به شرق بروند. آنها در ماجرایی عجیب و به دنبال تماس با جسمی نورانی، از زندگی قرن بیستمی به دوران روم باستان راه مییابند. پسرها در پی راهی هستند که به دنیای خود بازگردند؛ اما با گلادیاتورها، سرخپوستان، وایکینگها و... روبهرو میشوند که هر کدام از آن دو را وارد ماجراهای وحشتناکی میکند.
آن سوی سرزمینهای شعلهور
معرفی کتاب
در این داستان «لوکپِری» که اکنون برادر شهریار «وینچستر» است وشاهزاده خوانده میشود، به همراه سلطنتی، راهی آن سوی سرزمینهای شعلهور میشود تا شگفتیهای آن را ببیند. وی در آنجا مردمی را ملاقات میکند که آداب و رسوم آنها را ندارند و از دستگاههای ابتدایی استفاده میکنند. لوک پس از بازگشت، با اتهام کشتن همسر برادرش مواجه میشود و در دفاع از خود، برادرش را میکشد و خود شهریار سرزمینش میشود.