Skip to main content

سلطان و پسر ماهیگیر

معرفی کتاب
«رشید» پسر کوچکی است که پدرش را از دست داده است و با مادر و شش خواهر و برادرش زندگی می‎کند. آن‌ها بسیار فقیر هستند و رشید مجبور است هر روز ساعت‌ها کنار دریا بنشیند تا شاید بتواند ماهی بگیرد. روزی سلطان «مسعود» به تنهایی در حال گشت و گذار است که او را می‎بیند و از غمگینی پسرک تعجب می‎کند. وقتی علت را جویا می‌شود و رشید داستان زندگی‌اش را بازگو می‎کند، سلطان از او می‎خواهد که با هم ماهی بگیرند و شریک شوند. آن‌ها تا پایان روز صد ماهی می‎گیرند و... .

ارادتمند شما زرافه

معرفی کتاب
همه روزها مثل هم هستند. نسیم ملایمی می‎‌وزد، همه‌جا برگ‌های اقاقیا دیده می‌شوند و آسمان صاف و آبی است؛ اما زرافه حسابی حوصله‌اش سررفته است. او دلش یک دوست صمیمی می‌خواهد تا اینکه به فکرش می‌رسد نامه‌ای بنویسد و برای حیوانات آن‌طرف افق بفرستد. زرافه نامه‌اش را به پلیکان می‌دهد و می‎گوید به اولین حیوانی بدهد که می‌بیند. پلیکان هم حوصله‌اش سر رفته و این کار را با خو‌ش‌حالی قبول می‎کند. صبح روز بعد، زرافه دیگر بی‌حوصله نیست. او با اشتیاق منتظر پلیکان است.

دوست پیدا‌کردن

معرفی کتاب
«ویولت» و «تیگرلی» آخرین موش‌های پیشاهنگ هستند که وارد جلسه می‌شوند. خانم «پاپی» می‎خواهد امروز درباره دوستی صحبت کند. دوست یعنی کسی که احساساتت را با او شریک شوی، با او بخندی، با او گریه کنی و وقتی تنها هستی، بتوانی با او حرف بزنی. خانم پاپی می‎گوید در چند هفته آینده روی نشان «دوست پیداکردن» کار می‎کنیم و بچه‎ها باید تلاش کنند نه‌فقط برای کسانی‌که می‌شناسند، دوست خوبی باشند، بلکه با کسانی‌که نمی‌شناسند هم رفتاری دوستانه داشته باشند.

کاری بکنید!

معرفی کتاب
یکی از کارهای مهمی که یک موش پیشاهنگ می‎تواند انجام دهد این است که برای جامعه‌اش کاری بکند. این کار می‎تواند آواز خواندن برای ساکنان خانه موش‌های سالمند باشد یا یک روز کار داوطلبانه در مرکز مراقبت از کودکان یا جمع کردن بلوط برای افراد گرسنه. خانم «پاپی» به بچه‌موش‌های پیشاهنگ می‎گوید قرار است کار به درد بخوری انجام دهند تا نشانِ «کاری بکنید» را به دست آورند. آن‌ها می‌خواهند با هم روی پروژه‌ای کار کنند. این پروژه چیست؟

پیشاهنگ‌های بلوطی

معرفی کتاب
«ویولت» و «تیگرلی»، موش‌های پیشاهنگ بلوطی، وارد جلسه می‌شوند. بعد از خواندن سوگند، خانم «پاپی» می‎گوید که هر هفته این جلسات برگزار می‌شود و آن‌ها بعد از سوگند، موضوعات کاری را مرور می‎کنند و... . آن‌ها قرار است روی پروژه بزرگی کار کنند، پروژه درست کردن باغچه سبزیجات و نگهداری از آن. ویولت نمی‎تواند شانسی را که نصیبش شده است، باور کند. او مدت‌هاست دلش می‌خواهد این کار را انجام دهد و حالا... .

موش‌های پیشاهنگ در اردو

معرفی کتاب
«ویولت» از اینکه یک موش پیشاهنگ است، خوش‌حال و راضی است؛ اما وقتی خانم «پاپی» اعلام می‎کند که پیشاهنگ‌ها برای گرفتن نشان «اردو» باید به اردویی یک شبه بروند، همه‌چیز تغییر می‎کند. ویولت با طبیعت مشکل ندارد، بازی در پارک را دوست دارد و از باغ وحش خوشش می‎آید؛ ولی طبیعت وحشی کاملاً متفاوت است، جایی ترسناک و پرخطری است! فردا شب باید روی زمین سفت و سخت بخوابد. ویولت از این فکر به خود می‎لرزد. در این اردوی یک شبه چه اتفاق‌هایی رخ می‎دهد؟

وحشت در موزه‌ لوور

معرفی کتاب
یکی از تابلوهای موزه لوور ناپدید شده است و کارآگاه «کاروت» درباره آن تحقیق می‎کند. بعد از بررسی محل ارتکاب جرم، کارآگاه متوجه می‎شود اولین‌بار نیست که تابلو جابه‌جا شده است! کارآگاه و دستیارش لیستی از مظنونین تهیه می‎کنند و کاروت از همه بازجویی می‎کند. هنوز تحقیق ادامه دارد که ناگهان کاروت و دستیارش متوجه می‎شوند که تابلو سر جایش است! چه کسی تابلو را برداشته و چرا آن را برگردانده است؟

راز برج ایفل

معرفی کتاب
کارآگاه «هرکول کاروت» و دستیارش، «اوزب تلگراف» می‎خواهند از برج ایفل بازدید کنند. اوزب همراه دَه برادرزاده‎اش آمده است! دَه بچه‌روباه کوچولو و بازیگوش. کارآگاه کاروت بچه‌ها را به صف می‎کند. آن‎ها می‎خواهند از ۱۶۶۵ پله بالا بروند تا به انتهای برج برسند؛ اما وقتی به طبقه اول می‎رسند، یکی از بچه‎روباه‎ها ناپدید شده است. در طبقات بالاتر تعداد برادرزاده‌های اوزب کمتر هم می‌شود! چه اتفاقی رخ داده است؟ آیا کسی آن‌ها را دزدیده است؟

دزدی کلاه کاپیتان

معرفی کتاب
کارآگاه معروف، «هرکول کاروتِ» خرگوش، همراه دستیارش، «اوزب تلگرافِ» روباه، برای تعطیلات، به رودخانه «نیل» رفته است. کاروت از این سفر لذت می‎برد؛ اما اوزب دریازده شده است. او به کابینش می‎رود تا استراحت کند. در همین موقع، کاپیتان کرگدن با داد و فریاد از کاروت کمک می‌خواهد. یک نفر کلاه او را دزدیده است! کارآگاه فکر می‎کند در یک چشم برهم زدن مشکل را حل می‎کند؛ ولی پیداکردن کلاه اصلاً کار راحتی نیست.

معمای قطار سریع‌السیر شرق

معرفی کتاب
کارآگاهان سرشناس دنیای کارآگاهی، بازرس «ژاپ»، کلنل «اورکا موفلون»، کمیسر «میرو لاتوپ» و سمور مرموز، خانم «موستیفلر»، سوار قطار می‎شوند. «هرکول کاروت» و دستیارش هم قرار است بیایند... . قطار در تونل توقف می‌کند و ناگهان صدایی بلند می‌شود. وقتی قطار از تاریکی بیرون می‌رود، همه می‌بینند که بازرس ژاپ روی زمین افتاده است! یک نفر محکم توی سرش زده است؛ اما چه کسی می‎تواند این کار را کرده باشد؟