Skip to main content

جنگجوی جوان و طرح بزرگ

معرفی کتاب
دکتر «مهروند» و گروهش یک طرح تربیتی بزرگ دارند، طرحی که بیست و یک سال از عمرشان را صرف آن کرده‌اند! حالا آن‌ها به دنبال راهی برای تأمین هزینه‌های این طرح هستند. آن‌ها از دکتر «هشیار» هم دعوت کرده‌اند تا با آن‌ها همکاری کند. دکتر هشیار عصبانی است، او پرسش‌های زیادی دارد تا طرح برایش روشن شود. دکتر مهروند او را به دفتر کارشان می‎فرستد، زیرزمینی بزرگ و قدیمی پر از پرونده‌های رنگارنگ. تمام دیوارها پر از قفسه و در هر قفسه تا سقف، پرونده‌ و یادداشت و کتاب چیده شده است.

چه کسانی انتخاب می‌شوند

معرفی کتاب
دکتر «مهروند» و گروهش برای طرح تربیتی بزرگشان باید دو پسربچه انتخاب کنند. پسرانی که اسمشان را «بچه‌های آزاد» گذاشته‌اند! پسران زیادی همراه مادر یا پدرشان آمده‌اند تا در مصاحبه شرکت کنند. در مرحله اول، از بین تمام بچه‌ها دَه نفر انتخاب می‎شوند و در مرحله نهایی فقط دو نفر. «کامبیز نادری»، پسر آقا و خانم نادری، آن‌ها می‌دانند که این برنامه ممکن است خطراتی هم داشته باشد؛ اما کامبیز دلش می‎خواهد در این طرح شرکت کند و «همایون»، پسری یازده‌ساله که با دو خواهرش زندگی می‎کند و درواقع مرد خانواده است.

باب

معرفی کتاب
پنج‌سال است که «لیوی» و خانواده‌اش به استرالیا نیامده‌اند و حالا دوباره به خانه مادربزرگ برگشته‌اند. لیوی خیلی چیزها را به یاد ندارد. آن موقع کوچک‌تر بود؛ اما مطمئن است که دفعه پیش یک چیز عجیب و غریب اینجا دیده است. او «باب» را فراموش کرده است؛ اما باب همه این پنج‌سال را منتظر برگشتن او مانده است. لیوی به او گفته اینجا منتظر بماند و باب در کمد طبقه بالا منتظر اوست. یک موجود عجیب و غریب که نه مرغ است نه آدم! پنج‌سال زمان زیادی است. شاید این‌بار لیوی تصمیم بگیرد باب را به خانه ببرد.

گروه خرگوش‌های وحشی می‌آیند

معرفی کتاب
«لوتا پترمن» و بهترین دوستش، «چینه»، هم‌کلاسی هستند و پرافاده‎ترین دختر مدرسه، «برنیکه» هم مثل بختک روی کلاس افتاده است. برنیکه خیلی ازخودراضی است، والدینش ثروتمند هستند، اسب شخصی دارد و... . همه دختران کلاس، به غیر از لوتا و چینه، عضو گروه او هستند. او باحال‌ترین برادر را دارد. برای همین، از نظر همه دخترهای کلاس، برنیکه معرکه است؛ اما لوتا و چینه هم گروه مخصوص خودشان را تأسیس کرده‌اند، گروه خرگوش‌های وحشی! حالا همه بچه‌های مدرسه به جشن تولد برنیکه دعوت شده‌اند و لوتا نقشه‌هایی دارد.

ساسی و بوبا: هانسل و گرتل در دنیای امروز

معرفی کتاب
این کتاب داستان به روز شده «هانسل و گرتل» است. آن‌ها مجبورند با نامادری خود، «کریسی» که معتاد است، کنار بیایند. در شب سرد پاییزی، نامادری در را روی «ساسی» که بیرون از خانه است، قفل می‎کند و ساسی مجبور می‎شود در اصطبل بخوابد. ساسی و «بوبا» از خانه فرار می‎کنند تا نزد عمه «ویویان» بروند؛ اما او خانه نیست. ساسی برای محافظت از خواهرش، بوبا، مسئولیت زندگی را به عهده می‎گیرد و برای پیدا کردن جایی امن، دست به فداکاری می‎زند و... .

پاپی جوراب بلند تو همه کار موفقه

معرفی کتاب
«پاپی» دختری است که با هم‌سن و سال‌هایش خیلی فرق می‎کند. او با صورت کک‌مکی و موهای قرمز بافته‌شده، قوی‎ترین دختر دنیاست! مادر او به آسمان‌ها رفته است و پدرش دریانوردی است همیشه در سفر. پاپی با اسب و میمون کوچکش در ویلا زندگی می‎کند. او آداب و رسوم اجتماعی را بلد نیست، برای همین، همه به او به چشم دختری عجیب و غریب نگاه می‎کنند؛ ولی خودش فکر می‎کند از بچه‌ای که پدر و مادر ندارد، بیش از این نباید توقع داشته باشند. او دختری مهربان و مستقل و شجاع است که تمام مشکلات زندگی را به روش خودش حل می‎کند!

لوکاس لولی‌پوپ

معرفی کتاب
در غروب یکی از روزهای گرم تابستان، دزدی به بانک «اشپارکاسه» شهر «روتباخ» دستبرد می‌زند. افرادی که در بانک حضور دارند، سعی می‎کنند جلوی او را بگیرند. دزد تعادلش را از دست می‎دهد و کلاه‌گیسش از سرش می‌افتد و سر کچلش نمایان می‌شود. ازطرفی خبر دستگیری کمیسر «ناگل»، معروف به «کلیکر»، بین دوستانش در پارک‌هتل مثل توپ می‌ترکد و هنگامی‌که متوجه می‌شوند کمیسر در زندان است، جلوی چشمشان تیره و تار می‌شود. حالا وقت آن است که شش خلافکار سابق استعدادهای خاصشان را به کار بگیرند و به کمک کمیسر بروند!

گربه‌ای که تقلید می‌کرد

معرفی کتاب
بچه‌گربه‌ها، «آنا» و «بِلا»، همیشه با هم بازی می‎کنند. بِلا آن‌قدر آنا را دوست دارد که تمام کارهای او را تقلید می‎کند. مثلاً وقتی که آنا هولاهوپ بازی می‎کند یا وقتی بازیگر می‎شود یا دزد دریایی، بِلا هم دقیقاً همان کار را انجام می‎دهد؛ اما هر دو نمی‎توانند شاهزاده‌خانم شوند، چون فقط یک تاج دارند. آنا عصبانی است و... . او تاج را برای خودش برمی‎دارد و می‎رود. حالا بِلا مجبور است به تنهایی بازی کند. او با طنابی مشغول می‌شود؛ ولی نمی‎تواند به خوبی طناب‌بازی کند، پس تمرین می‎کند و تمرین می‎کند. «کلویی» از پشت درخت او را می‎بیند. کلویی هم می‎خواهد طناب بزند و... .

شاید چیزی زیبا...

معرفی کتاب
«مایرا» در شهر خاکستری زندگی می‎کند. او عاشق خط‍‌خطی کردن، طراحی، رنگ و نقاشی است. مایرا وقتی به مدرسه می‎رود، به آقای مغازه‌دار، نقاشی یک سیب می‌دهد و به خانم «لوپز» نقشی از یک گل. او برای آقای «ساکس» یک پرنده آوازه‎خوان می‎کشد و برای آقای پلیس یک قلب قرمز. در راه بازگشت به خانه، مایرا تصویر خورشیدی را روی دیوار می‎چسباند. او مردی را می‎بیند که قلم‎موهای بسیاری دارد. مرد یک دیوارنگار است! آن دو با هم روی دیوار نقاشی می‎کنند و کم‌کم همه اهالی محل به آن‎ها ملحق می‌وند. ناگهان آقای پلیس از راه می‎رسد و... .

درخت خاطره

معرفی کتاب
روباه سال‌های زیادی را پشت سر گذاشته است. او وسط جنگل دراز می‎کشد و برای همیشه به خواب می‎رود! جغد کنارش می‎نشیند. او بسیار غمگین است. جغد روباه را سال‎هاست که می‎شناسد. همه دوستان روباه می‎آیند و دور او می‏‌نشینند. بعد از سکوتی طولانی، یکی‌یکی خاطراتشان را با روباه بازگو می‎کنند. جغد با لبخندی به یاد می‎آورد که هر پاییز با روباه مسابقه گرفتن برگ در هوا را می‎گذاشتند. موش به یاد می‏‌آورد که روباه چقدر غروب را دوست داشت. خرس... . درحالی‎که حیوانات خاطراتشان را می‎گویند، درست همان‎جایی که روباه خوابیده است، گیاه نارنجی کوچکی سر از برف درمی‌آورد و... . گیاه کوچک به درختی بزرگی تبدیل می‎شود، درختی که از خاطره ساخته شده است!